۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

پایان تـَقـَلا - داستان زندگی علیرضا از اصفهان

داستان درباره مرد مسافری نقل می‌شود که روزی با کشتی بادبانی قدیمی‌ای قصد سفر نمود. روزی بر عرشه کشتی نشسته بود که دید یکی از خدمه کشتی از طنابهای دکل کشتی به بالا می‌رود تا به آشیانه کلاغی بر آن بالا برسد. همینکه به میانه راه رسیده بود کشتی در حرکتش بر امواج دریا از یک پهلو به پهلوی دیگر چرخید و آن شخص به دریا پرت شد.
او شروع به فریاد زدن نمود و دستهایش را تکان می‌‌داد و برای زنده ماندن تقلا می‌کرد. در این هنگام مسافری متوجه شد که یکی دیگر از دریانوردان آن کشتی به سوی نرده لبه کشتی رفته و به آرامی شخصی را که در حال غرق شدن بود را تماشا می‌کند. پس از مدتی شخص در حال غرق شدن از دست و پا زدن خسته شده و شروع به فرو رفتن نمود. در این زمان فوراً دریانورد بر لبه عرشه ایستاد و با شیرجه‌ای خود را به آب انداخت و مرد در حال غرق شدن را نجات داد. پس از اینکه هر دو با امنیت به کشتی بازگشتند مرد مسافر به سوی دریانورد رفت و از او پرسید: چرا اینقدر دیر به نجات این مرد به آب پریدی؟او با آرامش پاسخ داد: این را یاد گرفته‌ام که تا زمانی که غریق در آب به تقلا و دست و پا زدن مشغول است احتمال بیشتری وجود دارد که در هنگام دست و پا زدن و تقلا خودش و شخصی که برای نجاتش می‌شتابد را به اعماق فرو برد و غرق سازد به همین دلیل آموخته‌ام که بهتر است صبر کنم تا تقلا نماید و دست و پا بزند و زمانی که به پایان توان و قدرتش رسید به درون آب پریده و او را نجات دهم. دوست عزیز خواهر نازنینم برادر بزرگوارم ! آیا شما نیز در شرایطی مشابه با شخصی که در این داستان در حال غرق شدن بود، هستید؟ آیا شما نیز از شرایط امنیت و آرامش خود به شرایطی سخت پرتاب شده و در حال تقلا برای حیات و زنده ماندن هستید؟ آیا شما نیز نزد خدا فریاد کرده و از او کمک خواسته‌اید تا فوراً به نجات شما بشتابد؟ در این صورت این امکان وجود دارد که خدا سکوت کرده تا شما به انتهای توان و تقلای انسانی خود برسید تا از تلاشهای بیهوده برای نجات خود دست برداشته و از توسل به هر ابزاری غیر از او فارغ شوید. زمانی که دریافتید که نمی‌توانید خود را نجات دهید و پذیرفتید که از شما کاری ساخته نیست آنگاه خدا به موقعیتی که در آن هستید قدم می‌گذارد و شما را نجات می‌دهد.آمیننمونه فرد غرق شده من بودم؛ من در سال 1972 میلادی(50 شمسی) در یك خانواده بسیار مذهبی به دنیا آمدم در سن شانزده سالگی به عضویت سپاه پاسداران در آمدم دو سال بعد در یك حادثه در سپاه سخت مجروح شدم طوری كه از آن زمان تاكنون سوار بر صندلی چرخدار هستم .تحصیلات خود را در رشته های حسابداری علوم سیاسی حقوق اسلامی و فقه و دروس حوزه علمیه گذراندم. ولی خداوند را نه در دروس دانشگاهی و نه در دروس حوزوی و نه مطالعه زیادم یافتم. آری او را در جای دیگر به فراوانی یافتم كه در زیر خواهم گفت .... در زندگی آنقدر مشكل داشتم آنقدر دلسردی آنقدر بی وفائی كه نگو و نپرس... قصد ندارم شما را ناراحت كنم و آنها را یك به یك برایتان بشمارم وگرنه یك كتاب خواهد شد .......... یادم می آید همیشه دنبال خدای واقعی بودم و تا كسی را می دیدم از خدا و محبت او كه شامل رحمت و فیض اوست صحبت می كند اشك از چشمانم سرازیر می شد و در تنهائی می گریستم. ولی من به هیچ عنوان حاضر نبودم این خدای نادیده و خیالی ولی مهربان (طبق گفته ی دیگران )را بپرستم و همیشه با پدرم كه بسیار خداترس وخداشناس است، بر روی مسئله خدا و دین بحث داشتیم. او بود كه با سخنان دلنشینش مرا با خدای خیالی و نامرئی(ولی با حال) آشنا ساخت با این نوع ازخداشناسی بود كه من شیفته اسلام شدم ولی با تمام این احوالات ارضاع نمی شدم؛ با این وجود برای دفاع از آن خدای نامرئی سر از پا نمی شناختم و نزد خود می پنداشتم به اوج معرفت رسیده ام. وای بر من. وای بر من!!! طوری كه در این زمینه فعالیتهای بسیار نمودم. كارهای فرهنگی و مذهبی ام زبانزد خاص و عام شد مسجدی را بازگشائی نمودم كتابخانه و پایگاه بسیج دایر نمودم افراد بسیاری را درس قرآن می دادم در زمینه قرآن و عترت كتابها با تیراژ بالا نوشتم كتابهای قرآن نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را برای اولین بار در دنیا به زبان اسپرانتو ترجمه نمودم دائم الصلات بودم دائم الذكر بودم چقدر زیاد قربانی دادم _به فرض یك وِرد را 40000 بار تكرار می كردم و سرم گرم رشوه دادن به خدا بود و غیره.سرتان را درد نیاورم سیر و سلوك عرفانی اسلام را به مدت هفده سال ادامه دادم ولی به هیچ جا نرسیدم بلكه باعث می شد از خدا دورتر شوم. در این سیر و سلوك عرفانی به حدی از غرور رسیده بودم كه خودم را تافته جدا بافته می دیدم و از دیگر سو خود را همپای خدا می دانستم تا شبی كه مثل مارگزیده ها درد می كشیدم و به خود می پیچیدم. نزد خدای خود اشك می ریختم و...بالاخره وقتی تمام گاهانم را نزد او اعتراف كردم و گفتم كه من ناتوان ترین خلقت توام و به تو نیاز دارم خودت را به من نشان بده خدا در عالم بیداری با قلبم حرف زد و خیلی مهربانانه گفت:فرزندم! تو هرگز نمی توانی با من یكی شوی من "قدوس هستم". من جای خودم تو هم جای خودت من گناهان تو را می بخشم. گذشته دردناكت را محو می كنم به تو آرامش می دهم و ...ولی اجازه نمی دهم در "قدوسیت"من وارد شوی، (راستش خواستم با او یكی شوم) . سرمست از این بودم كه خدا را شناخته ام و عارف به تمام امور شده ام (خودمحوری انسان خاكی را ببینید !!! )، ولی گناهانم كه به یادم می آمدند ضجه می زدم و بلند بلند گریه می كردم و از خدا می خواستم یك نجات دهنده برایم بفرستد اما انگار نه انگار كسی به من گوش می دهد و احساسات مرا درك می كند و اشكهایم را می بیند. خسته و مغبون خوابیدم و همان شب معجزه ای رخ داد و من بی گناه (عادل) شناخته شدم و در آخر كه من توسط افراد شریر(افراد ناجور) با تیرهای آتشینشان مورد حمله واقع شدم، توسط یكی از آنها به درون سد پر آب و عمیقی انداخته شدم. همینطور كه داشتم به طرف دریچه انتهائی می رسیدم ناخودآگاه داد زدم "به نام عیسی" ناگاه دیدم دستی از درون ابرها بیرون آمد و مرا محكم در آغوشش گرفت؛ نیم نگاهی به عقب انداختم و چهره نورانی خداوند را دیدم(سوره بقره آیه 210). او به من گفت "نترس"و در آخر مرا به جای امنی برد ، آری عیسی مسیح آمد و در ابرها بر من ظاهر شد . صبح كه بیدار شدم داد می زدم "خدا زنده است" خدا زنده است"خوابم را با شور و حال عجیبی برای خانواده ام تعریف كردم و بعد از دو سه ساعت متوجه شدم خیلی سبك شده ام. هاج و واج به اطرافم نگاه كردم؛ انگار روح خداوند بر من ریخت آری گناهان من آمرزیده شده بود و هیچگونه سنگینی بر دوشم حس نمی كردم. از شادی خودم را به در و دیوار می كوبیدم؛ بالاخره مسیح در زندگی سراسر ماتم و عزای من پا گذاشت و آن را پر از شادی كرد. هللویا. باور كنید تبلیغ مذهب خاصی را نمی كنم به هیچ وجه؛ من رابطه ام با خدا كامل شده بود. كدام آدم احمقی می تواند با خدا زنده ملاقات داشته باشد ولیكن او را ردّ كند ؟! وای خدای من! شكرت می كنم كه 17 سال مرا تحمل كردی. شكرت می كنم كه این همه صبوری. شكرت می كنم كه از من نامید نشدی و نمی شوی. شكرت می كنم كه این همه نگرانم بودی و نگذاشتی مفتی مفتی هلاك شوم. شكرت می كنم این همه دوستم داری. شكرت می كنم كه نقابت را توسط عیسی برایم كنار زدی .عیسی جان! حمد و سپاس تا ابد از آن ِتوست آمین. افراد زیادی سوابق مرا می دانند و به خوبی نیز می دانند كه من چه گرگی بودم؛ در شریعت كسی به گرد من نمی رسید با نیش قلم خیلی ها را می رنجاندم و خلاصه خدا را منحصر به خودم می دانستم و یك خودخواه به تمام عیار شده بودم وای بر من؛ " این خداوند بود كه مرا برگزید و عادلم شمرد و اكنون بره بی آزار خداوند و مستی دائم در نام عیسی مسیح هستم. فقط می توانم بگویم خدا را شكر آرامش عجیب و غریبی بر من حاكم شده كه نگو و نپرس خدا را شكر كه او مرا جزو خانواده عالی خود برگزید. راستی بگذارید كمی از " مرگ "برایتان بگویم اصلا در زندگی بعد از ایمانم "مرگ" كوله بار خود را بست و گم و گور شد من خود شاهد بودم كه این جرثومه، چنان با شرم و خجالت زاید الوصفی مرا ترك كرد كه نمی توانم آن لحظه را توصیف كنم... زیرا من اكنون با ایمانم به عیسی مسیح دارای حیات جاویدان و تولدی دوباره شده ام همه كس و همه چیز برایم تازه گشته. آری كسی كه از آن ِمسیح می گردد، تبدیل به شخص جدیدی می شود. او دیگر آن انسان قبلی نیست؛ او زندگی كاملا ًتازه ای را آغاز كرده است (دوم قرنتیان باب 5 آیه 17)"!همه چیز در برابر اسم خدا و خداوندمان عیسی مسیح به زانو در می آید چه كسی باور می كند زانوان من در مقابل خداوند خم شود. خدا را میلیاردها شكر. به یاری خدای روح القدس و ایمان خدادادیم خیلی زود مسئله تثلیث اعظم و خدای پسر و خدا بودن عیسی را پذیرفتم. این را اول بار مدیون خداوند پر جلال هستم كه به من متعصب مذهبی (خیلی خیلی متعصب)آموخت كه اگر هزاران سال دیگر گرد اعمال نیك خودت بگردی و با هوش و استعداد بالائی كه تو داری محال است مرا پیدا كنی، مگر ابلیس 10 هزار سال عبادت نكرد و عاقبت ننگینش را می دانی. باید به عیسی مسیح ایمان بیاوری و او را نجات دهنده و خداوند خود بخوانی و بس. عیسی خداوند می فرماید:هیچ كس نمی تواند به نزد خدای پدر وارد شود جز با من .(یوحنا 14:6).. و یا "من در پدر و پدر در من است"یا می فرماید:هر كس مرا دید خدا را دیده است (یوحنا).بعد از آن رؤیا ، زندگی ام پر از شادی شده و همنوعم را به حدی دوست دارم كه حاضرم جانم را برایشان بدهم و اكنون این كلمات خدائی (كتابمقدس)در گوشت و خونم نفوذ فوق العاده دارد طوری كه تمام كلام را می فهمم و چشمهایم كاملا باز شده و خوب و بد وراست و دروغ را (به یاری خدا)می توانم تشخیص بدهم. خلاصه "كـــور بودم و حالا می توانم ببینم"هللویا خدا را شكر.من كه هزاران حدیث و صدها آیه قرآن را از بر داشتم و صدها تحقیق در زمینه مذاهب داشته و بیش از چهل كتاب ترجمه و تألیف نموده ام حالا یك آیه و حدیث هم یادم نمی آید – نه اینكه خود را به فراموشی زده باشم _بلکه بعد از تولد دوباره ام در عیسی مسیح همه چیز برای من تازه شده؛ نو نو، گذشته دردناكم را به كلی فراموش كرده ام دردهایم رخت بربسته و قدرت گناه از من سلب گشته و مرگ (روحانی) از من خداحافظی كرد و رفت.ای خدا ثانیه به ثانیه دقیقه به دقیقه شكرت می كنم كه خود را توسط عیسی به من شناساندی .آری دوستان!علت آگاهی من به حقانیت كتاب مقدس فقط به این جهت است كه روح القدس قلب مرا عوض كرده است و اعلام می كنم كه كتاب مقدس كلام خداست و هیچگونه تحریفی در آن نشده و نمی شود...تمام این معجزات را رحمت و فیض خداوند شامل حال من ساخت و هدیه گرانبارش یعنی یگانه فرزند خودش را در كریسمس 2006 (آغاز ایمانم به خداوند) عطا نمود هیچ رهبر مذهبی نمی تواند مرا مرتد بخواند زیرا من مسح شده خدای واقعی هستم. من از ازل مسیحی بودم ولی در مذاهب ساخته دست بشر احاطه شده بودم."تمام این نیكوئی ها از سوی خدائی است كه به خاطر فداكاری عیسی مسیح، ما را با خود آشتـــــــی داده است، و این مسئولیت را به ما سپرده تا پیغام این آشتی را به دیگران نیز برسانیم و ایشان را به سوی لطف الهی[گنج واقعی]رهنمون شویم... ما سفیران مسیح هستیم. خدا بوسیله ما با شما سخن می گوید. وقتی ما چیزی را از شما درخواست می كنیم، مانند اینست كه مسیح آن را از شما می خواهد. بنابراین از جانب او از شما می خواهیم كه لطف و محبت خدا را رد نكنید و با او آشتی نمائید.(دوم قرنتیان باب 5 آیه 18 و 20)"هدیه رایگان خدا كه همانا نجات واقعی است، اكنون در دسترس همه مردم قرار دارد. با پذیرفتن این هدیه الهی، متوجه می شویم كه خواست خدا از ما اینست كه از زندگی بی بندوبار و خوش گذرانی های گناه آلود دست بكشیم و زندگی پاك و خداپسندانه ای در این دنیا داشته باشیم.(تیطوس آیات 11 و 12) اكنون شما نیز با من در این رستگاری ابدی سهیم شوید: هم اکنون، خدا از شما دعوت می کند تا با به کمال رساندن اهداف او برای جلال او زندگی کنید، که او شما را برای آن ساخته است. این واقعا تنها راه زندگی کردن است. هر چیز دیگری فقط وجود دارد. زندگی واقعی با تسلیم کامل خود به عیسی مسیح شروع می شود. اگر شما مطمئن نیستید که این کار را کرده اید، تمام کاری که باید بکنید این است که قبول کنید و ایمان بیاورید. کتاب مقدس وعده می دهد:" اما به همه کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی هر کس که به نام او ایمان آورد."( یوحنا ١٢:) آیا هدیه خدا را خواهی پذیرفت؟ آیا می خواهی مثل من به یك انتخاب جانانه دست بزنی؟اول، ایمان بیاور. ایمان بیاور که خدا تو را دوست دارد و تو را برای هدفهای خود آفریده است. ایمان بیاور که تصادفی وجود نداری. ایمان بیاور که ساخته شده ای که تا به ابد بمانی. ایمان بیاور که خدا تو را انتخاب کرده تا با عیسی مسیح که برای تو بر روی صلیب مرد، رابطه داشته باشی. ایمان داشته باش که فرق ندارد که چه کرده ای ، خدا می خواهد تو را ببخشد.دوم، بپذیر.عیسی مسیح را بعنوان خداوند و نجات دهنده ات در زندگیت بپذیر. بخشش او برای گناهانت را بپذیر. روح او را بپذیر که به تو قدرت کافی خواهد داد تا هدف زندگیت را به انجام برسانی. کتاب مقدس می فرماید:" خدا کسانی را که به فرزند او ایمان آورند، نجات می دهد و زندگی جاوید نصیبشان می سازد."(یوحنا ٣۶:٣ ...در هر جایی که این شهادت را می خوانی تو را دعوت می کنم که سر خود را خم کنی، و این دعا را، که ابدیت تو را عوض خواهد کرد زمزمه کنی:" عیسی، من به تو ایمان می آورم و تو را می پذیرم."اگر با جدیت این دعا را کردی، به شما تبریک می گویم تو هم مثل من نجات یافتی ... به همین سادگی! به خانواده خدا خوش آمده اید! اکنون شما آماده اید تا برای هدف خدا در زندگیتان شروع به زندگی کنید و آن را کشف کنید. از تو خواهش می کنم در این مورد به اشخاص دیگر نیز بگو. دست بعضی ها را بگیر تا مثل من و تو وارد بهشت شوند برادر و خواهر عزیزم! راه خدا با راه انسان صد در صد فرق می كند راه خدا با راه ما آدمهای ضعیف به بلندای آسمان تا زمین است. منطق و فلسفه و سیاست و شریعت و طریقت و ...اینها نتوانسته اند كسی را نجات بدهند. خود ِخداوند باید به دادمان برسد. مگر من نبودم، سالها عمرم را صرف فلسفه و منطق و سیاست و شریعت ساخته ی دست بشر كردم ولی تنها نتیجه اش عمر تلف كردن بود(ولی در سن 33 سالگی نزد خداوند فروتن شدم و ... ). حال اگر می خواهی عمرت هدر نرود و مویت در این فلسفه ها و منطق های پوچ و بیهوده بشری سفید نشود مقابل مسیح زانو بزن و بخواه كه حقیقت را به تو نشان دهد. او امین است و تو را آزاد می كند. به خدا بچسب كه چیزهائی خواهی دید كه هیچ گوشی نشنیده، هیچ چشمی ندیده و به فكری خطور نكرده. عیسی مسیح می فرماید:"بخواهید كه به شما داده می شود".چطور حیفت می آید عمر نازنینت را صرف چیزهای باطل كنی. اول پای راست را در دستشوئی می گذاری یا چپ احمد خوب است یا كریم یا سهراب ...آخرش كه چی؟؟؟"... خدا فقط در یك صورت از سر تقصیرات ما می گذرد و به ما شایستگی آن را می دهد كه به حضور او برویم، و آن وقتی است كه به عیسی مسیح ایمان آوریم. بلی،فقط و فقط ایمان لازم است...(رومیان باب 1 آیه 17)دوست عزیز من! دین می گوید :چگونه خدا را بیابیم؟ ولی مسیحیت می گوید :چگونه خدا ما را یافت؟ اكنون نوبت ماست كه به یك انتخاب جانانه دست بزنیم …. ) دوست من! یك تجریه بیست ساله به من می گوید: تنها از طریق مسیح است كه می توانیم به خدا برسیم. به امتحانش می ارزد... (یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم آب در كوزه و ما تشنه لبان می گردیم)2006 قلب و تمام هستی و نیستی ام را به مسیح دادم .شكرت از صلیب

درخواست‌ هدايت‌ به‌ راه‌ راست‌

براي‌ سالار مغنيان‌ برذوات‌ نفخه‌. مزمور داود اي‌ خداوند ، به‌ سخنان‌ من‌ گوش‌ بده‌! در تفكر من‌ تأمل‌ فرما! 2 اي‌ پادشاه‌ و خداي‌ من‌، به‌ آواز فريادم‌ توجه‌ كن‌ زيرا كه‌ نزد تو دعا مي‌كنم‌. 3 اي‌ خداوند صبحگاهان‌ آواز مرا خواهي‌ شنيد؛ بامدادان‌ (دعاي‌ خود را) نزد تو آراسته‌ مي‌كنم‌ و انتظار مي‌كشم‌. 4 زيرا تو خدايي‌ نيستي‌ كه‌ به‌ شرارت‌ راغب‌ باشي‌، و گناهكار نزد تو ساكن‌ نخواهد شد. 5 متكبّران‌ در نظر تو نخواهند ايستاد. از همة‌ بطالت‌كنندگان‌ نفرت‌ مي‌كني‌. 6 دروغ‌گويان‌ را هلاك‌ خواهي‌ ساخت‌. خداوند شخص‌ خوني‌ و حيله‌گر را مكروه‌ مي‌دارد.7 و اما من‌ از كثرت‌ رحمت‌ تو به‌ خانه‌ات‌ داخل‌ خواهم‌ شد، و از ترس‌ تو بسوي‌ هيكل‌ قدس‌ تو عبادت‌ خواهم‌ نمود. 8 اي‌ خداوند ، بسبب‌ دشمنانم‌ مرا به‌ عدالت‌ خود هدايت‌ نما و راه‌ خود را پيش‌ روي‌ من‌ راست‌ گردان‌.9 زيرا در زبان‌ ايشان‌ راستي‌ نيست‌؛ باطن‌ ايشان‌ محض‌ شرارت‌ است‌؛ گلوي‌ ايشان‌ قبر گشاده‌ است‌ و زبانهاي‌ خود را جلا مي‌دهند. 10 اي‌ خدا، ايشان‌ را ملزم‌ ساز تا به‌ سبب‌ مشورتهاي‌ خود بيفتند، و به‌ كثرت‌ خطاياي‌ ايشان‌، ايشان‌ را دور انداز زيرا كه‌ بر تو فتنه‌ كرده‌اند، 11 و همه‌ متوكّلانت‌ شادي‌ خواهند كردو تا به‌ ابد ترنّم‌ خواهند نمود. زيرا كه‌ ملجاء ايشان‌ تو هستي‌ و آناني‌ كه‌ اسم‌ تو را دوست‌ مي‌دارند، در تو وجد خواهند نمود. 12 زيرا تو اي‌ خداوند مرد عادل‌ را بركت‌ خواهي‌ داد، او را به‌ رضامندي‌ مثل‌ سپر احاطه‌ خواهي‌ نمود.

حمله افراطیون مسلمان به دانشجویان الهیات مسیحی

"مهاجمان حملۀ خود را حوالی نیمه شب با صدای "الله اکبر" که از بلندگوی مسجد پخش میشد
شروع کردند و سقف خوابگاه دانشگاه را برروی دانشجویان خراب نمودن

جاکارتا، اندونزی – از زمانی که یک گروه خشمگین مسلمان افراطی با حمله به یک دانشگاه الهیات در ماه گذشته، با پرتاب کوکتل مولوتوف و با در دست داشتن نیزه هایی از جنس بامبو دانشجویان را از آنجا بیرون راندند، این دانشجویان همچنان در چادر زندگی میکنند.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازسازمان "درهای باز" این درحالی است که نگرانیها نسبت به تهدید سنت انعطافگرای مذهبی اندونزی از سوی اسلامگرایان تندرو رو به افزایش است.
مدرسۀ الهیات انجیلی" آراستامار" که با تعطیل شدن این فضای آموزشی در شرق جاکارتا با ۲۰ سال سابقه مخالف بوده است، بنابر گزارشها، بتازگی توافق کرده است که به یک ساختمان اداری در منطقه ای دیگر در اندونزی نقل مکان نماید.
کشیش "ماتئوس مانگنتاگ"، مدیر این مدرسه که ۱۴۰۰ دانشجو را در خود جای داده است گفت:" چرا ما باید از خانه خود به زور بیرون برویم درحالی که مهاجمان ما آزاد میگردند؟
"کابینۀ رئیس جمهور اندونزی، "سوسیلو بامبانگ یودهویونو"، که از حامیان گروههای مسلمان این کشور است ، همچنان تلاش میکند که میان سنتهای ریشه ای اسلامی و قانون اساسی سکولار توازن برقرار نماید.
با نزدیک شدن زمان انتخابات در ماه آوریل، دولت تمایلی به حمایت از اقلیتهای مذهبی ندارد، مبادا در جامعه ای که بیشترین جمعیت مسلمان را در خود دارد بعنوان چهره ای ضد اسلامی تصویر شود.
حملۀ روز ۲۵ جولای که منجر به زخمی شدن ۱۸ دانشجو گردید، درواقع اوج کشمکشهای میان دانشجویان و همسایگان و ساکنان "کامپونگ پولو" بود. سخنگوی این مدرسه گفت که همسایگان از سرودها و دعاهایی که در مدرسه انجام میشد متعرض بودند و آنرا فعالیت تبلیغی مزاحمت آمیز توصیف مینمودند. بسیاری از همسایگان که از بیان هر توضیحی دراین مورد خودداری نموده، گفتند که میترسند در روابط بعدی خود دچار مشکل شوند.
تعدادی از اهالی منطقه با نصب پلاکاردی بر سردر ورودی این منطقه اعلام کردند که :" ما ساکنین کامپونگ پولو، میخواهیم که این محیط آموزشی تعطیل و منحل شود.
"مهاجمان حملۀ خود را حوالی نیمه شب با صدای "الله اکبر" که از بلندگوی مسجد پخش میشد شروع کردند و سقف خوابگاه دانشگاه را برروی دانشجویان خراب نمودند.
روابط میان ساکنین و دانشگاه از سال ۲۰۰۳ که اهالی با حضور این مدرسه مخالفت کردند رو به تیرگی گذاشت. سال گذشته، بومیان منطقه، استراحتگاه کارگران ساختمانی را که مشغول ساخت و گسترش فضای آموزشی مدرسه بودند آتش زدند.
"کارول دانیل کادانگ"، قانونگذار مسیحی، مهاجمان را متهم کرد که چون مدرسه از فروش ملک خود امتناع کرده بود، ایشان برای غصب ملک حملۀ ماه گذشته را انجام دادند. وی همچنین دولت را به ناتوانی در ایجاد روابط صلح آمیز میان ادیان متهم نمود.
وی ضمن اشاره به عدم عملکرد صحیح پلیس در ممانعت از حملات مسلمانان افراطی و تند رو به اقلیتهای دینی، کلیساها و حتی مساجد غیر سنتی گفت:" دولت مسئول افزایش خشونتهاست و یکی از دلایل آن اجرا نشدن قانون است.
هفتۀ گذشته نیز گروهی از اشرار روز یکشنبه به یک کلیسا در شرق جاکارتا حمله کرده بسیاری از حاضرین را مجبور به فرار نمودند. از زمان بیرون شدن از دانشگاه تا کنون حدود ۶۰۰ دانشجوی زن در چادر زندگی میکنند و مردان نیز در مهمانخانه ها، و عده ای دیگر نیز به نزد خانوادۀ خود بازگشته اند.
کلاسها زیر سایۀ درختان و درچادرها در گرمای طاقت فرسای تابستان از طریق بلندگو برگزار میشوند. غذا، آب، و وسایل آموزشی نیز از سوی کلیساها و نهادهای خیریه تامین میگردند.
"دسی نوپ"، ۱۹ ساله میگوید :"در وطن خودمان، اما مثل پناهنده ها زندگی میکنیم. چگونه می شود اینجا درس خواند؟ من فقط میتوانم ۲۰% حواسم را معطوف به درس بکنم. واقعاً سخت میشه تمرکز کرد.در این بین مسیحیان تنها هدف مسلمانان تندرو نبودند، چراکه چندی پیش این اشرار مسجدی که متعلق به مسلمانان فرقۀ احمدیه بود را نیز به آتش کشیدند. سخنگوی مدرسه گفت: ما در کشوری زندگی میکنیم که ادیان بسیار در آن ساکن هستند. اما دولت نمتواند جلوی فعالیتهای تندرو ها را بگیرد. دولت توانایی حمایت از اقلیت ها را ندارد."

بازداشت ۹ مسیحی نو کیش كه از اسلام به مسیحیت گرویدند

این درحالی است که بیم آن میرود که این افراد بخاطر تصمیم
به رها کردن دین اسلام شکنجه یا حتی اعدام گردند

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازmnnonline، دست کم ۹ مسیحی نو کیش که از اسلام به مسیحیت تغییر دین داده اند در روز چهرشنبه ۲۷ آگوست در یمن دستگیر شدند.
این درحالی است که بیم آن میرود که این افراد بخاطر تصمیم به رها کردن دین اسلام شکنجه یا حتی اعدام گردند.
مقامات یمنی خبر دستگیری تعدادی مسیحی نوکیش را در ماههای مه و آگوست تایید نمودند. گروه بین المللی توجه به مسیحیان (ICC) که در ایالات متحده مستقر است، اعلام نمود که فهرست نامهای دستگیر شدگان را در اختیار دارد اما بدلایل امنیتی نمیتواند فهرست رامنتشر نماید.
به گفتۀ این گروه حقوق بشری:" این افراد از سوی دفتر امنیت سیاسی یمن(PSO) دستگیر شده اند. دفتر مذکور در قتل، شکنجه، و نقض فاحش حقوق بشر نام آور است."مدیر گروه (ICC) گفت که سازمان وی به مقامات فشار آورده اند تا به موضوع آزادی مذهب و احترام بگذارند، همچنین این گروه از حامیان خود خواسته است تا برای حفاظت و آزادی دستگیر شدگان دعا کنند.
گروه (ICC) درعین حال طی ارسال عریضه ای به سفارت یمن در ایالات متحده خواستار آزادی دستگیرشدگان شد

۱۳۸۷ شهریور ۹, شنبه

من یک مسلمان هستم. چرا باید به فکر مسیحی شدن باشم؟

سوال: من یک مسلمان هستم. چرا باید به فکر مسیحی شدن باشم؟جواب: به احتمال قوی جالب ترین جنبۀ ارتباط اسلام و مسیحیت آن چیزی است که قرآن در بارۀ عیسی مسیح می گوید. مطابق قرآن، الله عیسی را فرستاد و او را با روح القدس حمایت نمود (سوره 87:2)، الله عیسی را متعالی ساخت (سوره 253:2)، عیسی پاک و بدون گناه بود (سوره 46:3 ؛ 85:6 ؛ 19:19)، عیسی از مردگان برخیزانیده شد (سوره 33:19-34)، الله به عیسی فرمود تا مذهبی تأسیس نماید (سوره 13:42)، و اینکه عیسی به بهشت بُرده شد (سوره 157:4-158). در نتیجه، مسلمانان مؤمن باید با تعالیم عیسی مسیح آشنائی داشته و او را متابعت کنند (سوره 48:3-49 ؛ 46:5).تعایم عیسی مسیح توسط شاگردانش در اناجیل به جزئیات به رشتۀ تحریر درآمده اند. قرآن، در سوره 111:5 می گوید که شاگردان تحت الهام روح القدس به عیسی و پیغام او ایمان آوردند. سوره 6:61 و 14 عیسی و شاگردانش را به عنوان معاونین الله معرفی می کند. بنابراین، شاگردان عیسی به عنوان معاونین الله کلام مسیح را به دقت تمام به رشتۀ تحریر درآوردند. قرآن به مسلمانان تعلیم می دهد که تورات و اناجیل را احترام نموده پیروی کنند (سوره 44:5-48). اگر عیسی مسیح پاک و بی گناه بود، پس همۀ تعالیم او حقیقت دارد. و اگر شاگردان مسیح معاونین الله بودند، پس آنچه را از مسیح و تعالیمش به رشتۀ تحریر درآورده اند دقیق و صحیح می باشد.الله، از طریق محمّد، مسلمانان را در قرآن تعلیم می دهد تا انجیل را بخوانند. الله اینچنین تعلیمی نمی داد اگر اناجیل تحریف شده بودند. با توجه به مندرجات در قرآن نسخه های موجود از انجیل در زمان محمّد صحّت داشته و مورد تأئید الله بوده اند. امروزه هزاران نسخه از اناجیل یافت شده اند که قدمت تعدادی از آنان به 450 سال پیش از زمان محمّد می رسد. مقایسۀ نسخه های بدست آمده از انجیل که قدمت آنها به قبل از محمّد، زمان محمّد، و بعد از محمّد می رسد نشان می دهد که همه (بدون استثناء) دقیقاً با یکدیگر مطابقت دارند. پس هیچ دلیل قانع کننده ای مبنی بر تحریف اناجیل وجود ندارد. بنابراین میتوان اطمینان داشت که همۀ تعالیم مسیح حقیقت است، همۀ آنها بدقت در اناجیل ثبت شده اند، و الله اناجیل را حفاظت کرده است.در بارۀ مسیح چه چیزهائی در اناجیل مرقوم است؟ در یوحنا 6:14 عیسی اعلام نمود: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزد پدر نمی آید." عیسی مسیح تعلیم داد که او تنها راه رسیدن به خداست. در متی 19:20 او فرمود که مصلوب شده، به قتل خواهد رسید، و روز سوم از مُردگان قیام خواهد کرد. این وقایع چنانکه مسیح فرموده بود رُخ داد و در اناجیل ثبت شد (متی باب های 27 و 28؛ مرقس باب های 15 و 16؛ لوقا باب های 23 و 24؛ یوحنا باب های 19-21). چرا عیسی، این پیغمبر بزرگ خدا، می بایستی اجازه دهد او را به قتل رسانند؟ چرا اصلاً لازم بود الله اجازه دهد این اتفاق بیفتد؟ عیسی گفت: "کسی مُحبتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد." (یوحنا 13:15) یوحنا 16:3 خاطر نشان می سازد که خدا آنقدر ما را دوست داشت که عیسی را فرستاد تا به جهت ما جان خود را فدا کند.چرا ما احتیاج داریم عیسی مسیح جان خود را به جهت ما بدهد؟ تفاوت اصلی اسلام و مسیحیت در همین نکته است. اسلام تعلیم می دهد که الله ما را بر اساس سنگینی وزنۀ اعمال خوب و بدمان داوری خواهد کرد. ولی تعلیم مسیحیت این است که هیچکس قادر نیست آنقدر اعمال نیکو انجام دهد که بر اعمال بدش سبقت جسته او را به بهشت ببرد. حتی اگر انسان (به فرض محال) اعمال بدش را تحت پوشش اعمال نیکش قرار دهد، خدا همچنان قدوس، پاک، و عاری از گناه است به طوری که حتی یک گناه را تحمل نخواهد کرد. یعنی حتی یک گناه کافی است که آن خدای قدوس ما را از رسیدن به بهشت باز دارد. الله، اگر کامل و مقدس است، نمی تواند متحمل حتی یک ناپاکی در بهشت شود. بنظر می رسد که این حقیقت هیچ امیدی برای ما بجا نمی گذارد جز سپری کردن ابدیت در جهنم! قدوسیت الله ایجاب می کند که گناه را برای تمام ابدیت محکوم و داوری نماید. به همین دلیل لازم بود عیسی مسیح قربانی گناه ما بشود.مطابق قرآن، عیسی مسیح عاری از گناه بود. چگونه ممکن است که یک انسان در همۀ طول عمرش مرتکب حتی یک گناه نشود؟ در واقع، این غیر ممکن است. پس مسیح چگونه بی گناه بود؟ عیسی مسیح وجودی بیش از یک انسان بود. خود عیسی مسیح ادعا نمود که خداست (یوحنا 30:10). عیسی مسیح ادعا نمود که همان خدای تورات (عهد عتیق) است (یوجنا 58:8). اناجیل بطور واضح تعلیم می دهند که عیسی مسیح خدای مجسّم است؛ یعنی خدا در قالب جسم (یوحنا 1:1 ، 14). خدا می دانست که همۀ ما گناه کرده ایم و نمی توانیم وارد بهشت شویم. خدا می دانست که تنها را ه برای آمرزش گناهان ما این بود که جریمۀ گناهان ما پرداخت شود. و خدا می دانست که تنها او قادر بود این قیمت گزاف را بپردازد. به همین خاطر خدا انسان شد (عیسی مسیح)، بی گناه زیست نمود (سوره 46:3؛ 85:6؛ 19:19)، پیغامی عاری از خطا تعلیم داد، و برای ما مُرد تا جریمۀ گناهان ما را ادا کند. خدا به این عمل مبادرت ورزید چون ما را دوست داشت و می خواست ما ابدیت را در بهشت با او صرف کنیم.همۀ اینها چه مفهومی برای شما دارند؟ عیسی قربانی کامل گناهان ما است. خدا بخشش و نجات را به ما هدیه می دهد اگر ما به سادگی آن را بپذیریم (یوحنا 12:1) و ایمان آوریم که عیسی همان نجات دهنده ای است که به مانند یک دوست جان خود را برای ما فدا کرد. اگر شما به عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ خویش اعتماد کنید، او شما را اطمینان خواهد بخشید که برای تمام ابدیت دارای حیات جاودانی در بهشت هستید. خدا گناهان شما را خواهد بخشید، باطن شما را پاک خواهد کرد، روح شما را تازه خواهد ساخت، به شما حیات پرثمر در این جهان، و حیات جاودان در جهان آینده خواهد بخشید. چگونه می توان چنین هدیۀ باارزشی را رد کرد؟ چگونه می توان به خدائی که ما را محبت نمود و جان خود را در راه ما فدا نمود پُشت کرد؟اگر شما مطمئن نیستید به چه چیزی ایمان دارید، شما را دعوت می کنیم که در دعا به خدا بگوئید: "خدایا، مرا کمک کن تا حقیقت را بیابم. مرا یاری فرما تا تعلیم و اعتقادات غلط را تشخیص دهم. مرا کمک کن تا راه صحیح نجات را بشناسم." خدا همواره چنین دعائی را جواب می دهد.اگر شما مایلید که عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ شخصی خود بپذیرید، به سادگی با او صحبت کنید. در سکوت و یا با صدای بلند به او بگوئید که شما می خواهید هدیۀ نجات در مسیح را از او بپذیرید. اگر می خواهید دعا کنید، میتوانید بگوئید: "خدایا، برای محبتی که نسبت به من داری ممنونم. متشکرم که جان خود را برای من قربانی کردی. برای نجاتی که برای من تدارک دیدی ممنونم. هدیۀ نجات در عیسی مسیح را با ایمان می پذیرم و به او به عنوان نجات دهنده ام اعتماد می کنم. تو را دوست دارم و خود را به تو تسلیم می کنم."آیا با مطالعۀ این مطالب تصمیم گرفتید تا با ایمان مسیح را در قلب خود بپذیرید؟ اگر اینچنین است، لطفاً دگمۀ زیر را فشار دهید. "امروز مسیح را در قلب خود پذیرفتم"
منبعhttp://www.gotquestions.org/Farsi/Farsi-Now-What.html

چگونه خاطر جمع شویم که مسیحی هستیم


برای یافتن پاسخ، به کتاب مقدس که در آن از طرف خدا به هر سوال پاسخ می یابیم مراجعه می کنیم: خدا را شکر در مورد سوال فوق، کتاب مقدس ما را در وادی حدس و گمان باقی نگذاشته، بلکه پاسخ صریح و قاطع برای این سوال حیاتی به ما نشان داده است که اینک به چند آیه در این مورد اشاره می کنیم تا با مطالعه دقیق آنها و تفتیش قلب خود بطور یقین مطمئن شویم که مقبول درگاه خدا هستیم یا نه:
1- " پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقتی تازه است. چیزهای کهنه درگذشت، هان، همه چیز تازه شده است. " (دوم قرنتیان 5: 17). آیا با مطالعه مرتب کلام خدا که همچون آئینه ایست که مسیح را در آن می بینیم، روز به روز با هدایت روح القدس بیشتر به شباهت او در می آئیم؟ و آیا دیگران این شباهت را در رفتار و گفتار ما مشاهده میکنند؟ (دوم قرنتیان 3: 18)
(این بزرگترین معجزه ایست که از طرف خدا در ایماندار به مسیح صورت میگیرد)
2- " همان روح (روح القدس) بر روحهای ما شهادت میدهد که فرزندان خدا هستیم" (رومیان 8: 16) . کلام خدا ما را مطمئن می سازد که روح القدس را خدا به ما داده است: " از این میدانیم که در او می میانیم و او در ما، زیرا که از روح خود به ما داده است" ( اول یوحنا4: 13) ایا شهادت را در خود داریم؟
3- " ای عزیزان یکدیگر را محبت کنیم، زیرا محبت از خدا است و هر که محبت میکند از خدا زاده شده است و خدا را می شناسد. آن که محبت نمی کند، خدا را نشناخته است زیرا خدا محبت است" (اول یوحنا4: 7-8) ایا با محبت مسیح همدیگر را محبت می نمائیم؟
4- " از اینجا می دانیم او را می شناسیم که از احکامش اطاعت می کنیم" (اول یوحنا 2ک 3) آیا زندگی خود را هر آن با اطاعت از احکام او سپری می سازیم؟ و آیا " چشمان ما دائما بسوی خداوند است"؟ (مزمور 25: 15).
5- " به همه کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد ( اقتدار را بخشید ) که فرزندان خدا شوند، یعنی به هرکس که به نام او ایمان آورد " (یوحنا1: 12). آیا با شکرگذاری و در فروتنی تمام از این حق و اقتدار در خود آگاه می باشیم؟

لوقا ۹:‏۴۹-‏۵۰

یوحنا گفت: «استاد، شخصی را دیدیم که به نام تو دیو اخراج می‌کرد، امّا چون از ما نبود، او را بازداشتیم.» عیسی گفت: «بازَش مدارید، زیرا هر‌که برضد شما نیست، با شماست.»

طلب‌ كمك‌ در تنگي‌

براي‌ سالار مغنيان‌ برذوات‌ اوتار. مزمور داود اي‌ خداي‌ عدالت‌ من‌، چون‌ بخوانم‌ مرا مستجاب‌ فرما. در تنگي‌ مرا وسعت‌ دادي‌. بر من‌ كرم‌ فرموده‌، دعاي‌ مرا بشنو. 2 اي‌ فرزندان‌ انسان‌ تا به‌ كي‌ جلال‌ من‌ عار خواهد بود، و بطالت‌ را دوست‌ داشته‌، دروغ‌ را خواهيد طلبيد؟ سلاه‌ 3 اما بدانيد كه‌ خداوند مرد صالح‌ را براي‌ خود انتخاب‌ كرده‌ است‌، و چون‌ او را بخوانم‌ خداوند خواهد شنيد.4 خشم‌ گيريد و گناه‌ مورزيد. در دلها بر بسترهاي‌ خود تفّكر كنيد و خاموش‌ باشيد. سلاه‌. 5 قرباني‌هاي‌ عدالت‌ را بگذرانيد و بر خداوند توكل‌ نماييد.6 بسياري‌ مي‌گويند: «كيست‌ كه‌ به‌ ما احسان‌ نمايد؟» اي‌ خداوند نور چهرة‌ خويش‌ را بر ما برافراز. 7 شادماني‌ در دل‌ من‌ پديد آورده‌اي‌، بيشتر از وقتي‌ كه‌ غّله‌ و شيرة‌ ايشان‌ افزون‌ گرديد.8 بسلامتي‌ مي‌خسبم‌ و به‌ خواب‌ هم‌ مي‌روم‌ زيرا كه‌ تو فقط‌ اي‌ خداوند مرا در اطمينان‌ ساكن‌ مي‌سازي‌.

ماجرای سال‌ها آزار جنسي دختر ۹ ساله

دختر ۹ ساله‌اي كه سخت‌ترين لحظات زندگي‌اش را در كنار پدر هوسران و
دوستانش گذرانده و مورد آزار جنسي قرار گرفته بود، سرانجام با اقدام مادر نجات يافت

اعتماد ملی
دختر۹ ساله‌اي كه سخت‌ترين لحظات زندگي‌اش را در كنار پدر هوسران و دوستانش گذرانده و مورد آزار جنسي قرار گرفته بود، سرانجام با اقدام مادر نجات يافت.
دختر آسيب ديده به‌رغم گذشت چندين ماه از كودك‌آزاري شديد، همچنان از سوي مددكاران انجمن حمايت از حقوق كودكان تحت مشاوره قرار دارد.
سرنوشت تلخ يك زندگي
مادر <فاطمه>، دختري كه سال‌ها مورد آزار جنسي پدر و دوستان او قرار گرفته بود، ماجراي سرنوشت تلخي را كه به خاطر اشتباه در انتخاب همسر، گريبان‌گير فرزندش شد را تشريح كرد: ‌ وقتي 10 سال پيش به عقد <يعقوب> پسر هم‌ولا‌يتي‌اش درآمد، هرگز تصور نمي‌كرد چه سرنوشت شومي در انتظارش است، آن موقع 21 سال بيشتر نداشت، زندگي مشترك را با شوهر 25 ساله در اتاقك نگهباني تنگ و تاريك يك ساختمان پرجمعيت شروع كرد، هرچند سخت بود اما چاره‌اي جز اين نداشت، معصومه از همان ماه‌‌هاي اول زندگي متوجه رفتارهاي غيراخلا‌قي همسرش شد اما ديگر دير بود. 3 ماهه باردار بود و به اميد بهتر شدن زندگي سكوت كرد. 4 سال گذشت، آن موقع دخترش <فاطمه> 3 سال و چند ماه داشت، رفتارهاي يعقوب غيرقابل تحمل شده بود، هر روز گزارش فساد اخلا‌قيش را از يكي از همسايه‌ها و اهالي محل مي‌شنيد، مي‌دانست زماني كه از صبح تا شب براي خدمت به خانه ديگران مي‌رود در اتاقك چه مي‌گذرد. به ستوه آمده بود تمام مدت به دختر خردسالش كه در خانه با پدر تنها بود فكر مي‌كرد، دل مشغوليش زياد بود اما كاري از دستش برنمي‌آمد. دختر خردسال هم گاهي از رفت و آمدهاي افراد ناشناس به خانه‌شان و رفتارهاي غيراخلا‌قي زنان و مردان براي او تعريف مي‌كرد. شب يكي از روزهاي زمستان بود، وقتي معصومه به خانه بازگشت فاطمه را ديد كه به شدت وحشت‌زده بود و ماجرايي را براي مادرش بازگو كرد، همان شب يعقوب از معصومه خواست تا با يكي از دوستانش رابطه برقرار كند، معصومه ديگر به تنگ آمد، از رفتارهاي غيرعادي، كتك‌هاي وحشيانه و غريزه جنسي بي‌حد و مرزش خسته شده بود، اما وقتي اعتراض كرد يعقوب او را تهديد به مرگ كرد و گفت اگر تن به اين كار ندهي تو را مي‌كشم و جسدت را مثله مي‌كنم! چاره‌اي نداشت يا بايد مي‌ماند و تن به نقشه‌هاي پليد اين مرد مي‌داد يا اينكه طلا‌ق مي‌گرفت؛ او راه دوم را انتخاب كرد اما پس از گذشت مدتي متوجه سختي‌هاي كار شد. براي جدا شدن از يعقوب تلا‌ش زيادي كرد، او راضي به طلا‌ق نبود، چند ماه سردرگم بود تا اينكه با حمايت اعضاي خانواده‌‌اش و از آنجا كه افرادي در خصوص ضرب و شتم او از سوي شوهر سنگدلش شهادت دادند، توانست از طريق آداب و رسوم طايفه خود به خواسته‌‌اش برسد، غافل از اينكه طلا‌ق از اين طريق، جايي براي حضانت دخترش باقي نگذاشت و فاطمه خردسال با سرنوشت مبهمي كه انتظارش را مي‌كشيد با پدر تنها شد و پدر او را به مكان نامعلومي برد و تلا‌ش‌هاي معصومه براي گرفتن حضانت دخترش به نتيجه‌اي نرسيد. اينگونه شد كه معصومه ناخواسته دخترش را به دست اين مرد سپرد. 6 سال گذشت، در اين مدت زن جوان تمام مدت به اميد پيدا كردن دختر گمشده‌اش در كلا‌ن‌شهر تهران به هر مكاني سرزد اما به هدفش نرسيد. در اين مدت چند مرد با او تماس گرفتند و او را در جريان مخفيگاه دخترش قرار دادند اما وقتي بر سر قرار رفت متوجه شد اين ملا‌قات ساختگي بوده و نقشه شوهر سابقش براي تجاوز بوده است، از آن روز به تماس‌هاي مشكوك پاسخي نداد. ‌
جست‌وجو براي پيدا كردن <فاطمه> كه تا آن موقع 9 ساله شده بود، همچنان ادامه داشت تا اينكه يك روز زني با او تماس گرفت و به معصومه اطلا‌ع داد دخترش رفت و آمدهاي مشكوكي به خانه‌هاي مجردي دارد و از او خواست تا فاطمه را از اين وضعيت نجات دهد؛ اين تماس تلفني، مادر جوان را نگران‌تر از هميشه كرد به همين خاطر براي بيرون آوردن دخترش از اين وضعيت از ترس تكرار شدن ماجراهاي قبلي و نقشه پليد شوهر سابقش براي تجاوز، ابتدا به سراغ چند نفر از بستگانش رفت و سپس با گرفتن آدرس، سراغ خانواده‌اي كه فاطمه از سوي يعقوب براي مدتي در اختيار آنها قرار گرفته بود رفت. دختر خردسالش را همان‌جا پيدا كرد. اما با 6 سال قبل بسيار متفاوت شده بود، حركات و رفتارش به هيچ وجه قابل مقايسه با دختران 9 ساله نبود. ظاهرش جا افتاده بود، بزك كرده با ظاهري نامناسب به اين طرف و آن طرف مي‌رفت، مادر با ديدن اين حالت مضطرب شد، چه بلا‌يي بر سر دخترش آمده بود، اين همان دختر 6 سال قبل نيست حتي همانند هم سن و سالا‌نش رفتار نمي‌كند! به سرعت براي انتقالش اقدام كرد، تا قبل از رسيدن يعقوب دخترك را از آن خانواده گرفت و به اتاقكي كه اجاره كرده بود برد، اما وضعيت فاطمه وخيم‌تر از آن بود كه از سوي مادرش مورد مراقبت قرار گيرد، او براي مادرش از ماجراهاي چند سال گذشته گفت، مادر متوجه شد كه در اين مدت دخترش مورد آزار و اذيت جنسي فراواني از سوي پدر و دوستان پدرش قرار گرفته و اين رفتارهاي جنسي به‌اندازه‌اي بود كه فاطمه نمي‌دانست بايد چه واكنشي نشان دهد، چرا كه حتي پي نبرده بود كه رفتارهاي پدرش طبيعي نيست و نبايد چنين اتفاقي مي‌افتاد. او دچار عفونت‌هاي شديدي شده بود، مادر نمي‌دانست بايد چه كند، فاطمه وضعيت طبيعي نداشت، تمايل زيادي به پوشيدن لباس‌هاي باز، آرايش كردن و ... داشت. نمي‌توانست او را كنترل كند. از طريق يكي از خانواده‌هايي كه براي نظافت به خانه‌اش مي‌رفت متوجه فعاليت انجمن حمايت از حقوق كودكان شد، به همين خاطر به آنجا رفت و با تشريح موضوع به مددكاران، درخواست كمك كرد.
‌ آغاز مشاوره مددكاري به محض انتقال كودك آزارديده
سميرا عباس‌لو، مددكار انجمن حمايت از حقوق كودكان درباره پرونده آزار جنسي اين دختر خردسال مي‌گويد: وقتي فاطمه با مادرش به اين انجمن منتقل شد، از وضعيت روحي و جسمي نامناسبي برخوردار بود. او دچار عفونت‌هاي زيادي شده بود، اين در حالي بود كه شرايط مادر بهتر از دختر نبود و او نيز از آسيب وارده دچار شوك شده بود. به تدريج موضوع با حساسيت خاصي پيگيري شد و مادر كه در ابتدا قادر به بازگو كردن ماجرا نبود، با مشاوره مددكاري اين موضوع از سوي مادر تشريح كه مشخص شد كودك قرباني بدرفتاري جنسي شده است. در اولين مرحله، مساله درمان دختر از سوي يك پزشك متخصص مورد بررسي قرار گرفت و حدود علا‌ئم بيماري‌هاي مقاربتي، تورم، عفونت و آسيب‌ديدگي پرده بكارت در پي آزارهاي جنسي تعيين شد و پزشكان براي درمان وارد عمل شدند. در مرحله بعد نيز ضرورت مشاوره و روانشناسي براي <فاطمه> و مادرش درنظر گرفته شد و هر دو از اين خدمات استفاده كردند و مشاور حقوقي هم در تيم موردنظر فعاليت خود را آغاز كرد كه با تلا‌ش صورت‌گرفته، كودك شرايط بهبوديافته‌اي را به دست آورد. به گفته اين مددكار، به مرور وضعيت آشفته روحي فاطمه به حداقل رسيده است و با هماهنگي مادر مقرر شده تا در صورت وجود نشانه‌هايي از رفتارهاي اضطرابي، ترس، كابوس و... از سوي دختر، موضوع به مددكاري اطلا‌ع داده شود تا در صورت نياز دوره‌هاي مشاوره براي فاطمه گذاشته شود. عباس‌لو با اشار به اينكه در موارد آزار جنسي در خانواده، كودك به‌دنبال حمايت اطرافيان است و در اين ميان مادر مي‌تواند نقش مهمي را ايفا كند، تاكيد مي‌كند: در اين موارد در كنار انتظار حمايت و مراقبت‌از سوي مادر مي‌طلبد تا خدمات و حمايت‌هايي نيز از سوي اعضاي خانواده كه در جريان موضوع هستند، ارائه شود. ‌
آزار جنسي، شديدترين تجربه انساني
وي افزود: از آنجا كه اينگونه مسائل از حساسيت خاصي برخوردار است، اين نوع كودك‌آزاري‌ها يا به ميزان واقعي گزارش نمي‌شود يا زماني كه اعلا‌م مي‌شود آزار شديدي به كودك وارد شده است. در اين پرونده نيز مادر تمام شبانه‌روز را در منازل ديگران كار مي‌كرد، غافل از اينكه دخترش در چنگال مردي هوسران است، هرچند باز هم شرايط اين زن نسبت به مادراني كه با همسرشان زندگي مي‌كنند و اين نوع آسيب‌ها در خانواده پيش مي‌آيد مناسب‌‌تر است چرا كه او از همسرش جدا شده بود و راحت‌تر توانست دخترش را نجات دهد و چيزي براي از دست دادن نداشت. <فاطمه> در يك خانواده كارگري زندگي مي‌كرد كه روابط اجتماعي نداشتند. او در ارتباط با سوءاستفاده جنسي و نحوه مقابله با آن آگاهي نداشت و اعتماد به نفسش بسيار پايين بود. ‌ عباس‌لو، با بيان اينكه پيشگيري موثرترين اقدام در تمام آسيب‌هاي اجتماعي است، ادامه مي‌دهد: بايد آموزش‌هاي لا‌زم به والدين و كودكان ارائه شود و اين آموزش‌ها در دوره‌هاي مختلف، سنين پايين، نوع جنسيت و با توجه به اصول و ارزش‌هاي انساني و اجتماعي صورت گيرد تا كودكان بتوانند مشكلا‌ت خود را عنوان كنند و اقدام سريع و فوري در صورت وقوع مورد ناگوار انجام شود. مددكار انجمن حمايت از حقوق كودكان افزود: آزار جنسي شديدترين، ظالمانه‌ترين و اهانت‌آميزترين تجربه انساني است. ‌ از سوي ديگر جلا‌لي عضو هيات مديره انجمن حمايت از حقوق كودكان نيز با اشاره به اينكه شخص آزاردهنده نوعي بيمار است و به درمان احتياج دارد، اضافه مي‌كند: آموزش و پرورش بايد براي آگاه‌سازي افراد از همان سنين خردسالي اقدامات لا‌زم را انجام دهد، در اين ميان وزارت بهداشت نيز مي‌تواند از طريق رسانه‌ها پيام‌هاي پيشگيري در مورد سوءاستفاده‌هاي جنسي را ارائه دهد. وي همچنين نقش نيروي انتظامي را براي برخورد با افراد آزارگر به عنوان يك بيمار، بسيار مهم توصيف كرد.
بدرفتاري جنسي با كودك پنهان مي‌ماند
دكتر بهنام اوحدي، روانپزشك و متخصص جنسي در تحليل اين پرونده مي‌گويد: بيشتر موارد بدرفتاري جنسي با كودك، از سوي بزرگسالا‌ن خانواده و بستگان او انجام مي‌شود كه براي كودك آشنا بوده و مقتدرانه دسترسي گسترده‌اي به كودك دارند. متأسفانه بيشتر بدرفتاري‌هاي جنسي با كودك به دلا‌يل فراوان پنهان باقي مي‌ماند كه از آن جمله مي‌توان به ناداني، شرم، احساس گناه و تحمل قرباني، خودداري پزشكان از شناسايي و گزارش بدرفتاري‌هاي جنسي، پافشاري دادگاه‌ها بر قوانين كم‌شمار و دست و پاگير و هراس مادر و ديگر فرزندان از فروپاشي ساختار خانواده و... اشاره كرد. بنابراين ميزان بروز بدرفتاري جنسي با كودكان بسيار فراتر و گسترده‌تر از آن چيزي است كه پنداشته مي‌شود. قرباني با تهديد دائمي از سوي اين آشنايان و بستگان روبه‌رو است كه چنانچه اين راز خانوادگي را فاش سازد، شكنجه و كشته خواهد شد. وي اضافه مي‌كند: در مورد بدرفتاري جنسي از سوي محارم، دختران بيش از پسران قرباني مي‌شوند كه از حدود 7 تا 10 سالگي آغاز مي‌شود. زنا با محارم در طبقات اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، تحصيلي و حرفه‌اي پايين، بيشتر رخ مي‌دهد. اختلا‌لا‌ت رواني عمده - از جمله اختلا‌لا‌ت شخصيتي ضداجتماعي (جامعه‌ستيز) و كاستي‌هاي هوشي- با چنين كرداري رابطه نزديك دارند. در حدود سه‌چهارم - 75 درصد- موارد رابطه از سوي پدر انجام شده است. البته بايد دانست وجود اينگونه روابط ميان خواهرها و برادرها انكار شده و بدرفتاري دايي، عمو و دوستان مرد نزديك خانواده - كه در اجتماع ما درصد بالا‌ و چشمگيري دارد- اغلب تا مدت زيادي پنهان باقي مي‌ماند. آشفتگي‌هاي خانوادگي كه از پدري بدون كفايت و ناپخته، بيكار يا كم‌درآمد، پرخاشگر، متزلزل و بي‌ثبات، با خواسته‌هاي آشفته و مسخ‌شده براي ابراز مردانگي، دچار اختلا‌ل شخصيت جامعه‌ستيز، وابستگي (اعتياد) و سوءمصرف مواد مخدر، محرك يا الكل و مادري جداشده، يا منفعل و ناتوان سرچشمه مي‌گيرد، بنيان اصلي بدرفتاري جنسي با كودك و زناي با محارم بوده كه <فاطمه> نمونه كلا‌سيك شناخته و فراوان گزارش شده از آن است. به نظر مي‌رسد دست‌كم در اجتماع ما، افزايش سن كنوني حضانت موقت مادرانه يا سپردن كامل حضانت فرزندان - به‌ويژه دختران- به مادر مي‌تواند در پيشگيري و كنترل اين معضل ويرانگر نقشي سودمند و كارا داشته باشد

تبليغ مسيحيت با توزيع انجيل در كردستان

اخيراً عده‌اي ناشناس با پخش كتاب‌هاي انجيل، سي‌دي‌ها و بيانيه‌هايي
در كردستان عراق در تلاش براي تبليغ مسيحيت هستند.

گفته می شود:
به‌ گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازخبرگزاری نیمه دولتی فارس با بیان این مطلب می نویسد؛ در اقليم كردستان، سه جوان ناشناس مشغول توزيع كتاب انجيل و سي‌دي‌هاي اين كتاب در بازارهاي شهر "سيد صادق" كردستان عراق بودند، كه پس از مدتي فرار كردند!به‌ گفته‌ شاهدان، سه جوان غريبه‌ كه تعداد زيادي انجيل و بيانيه را در ميان مردم و بازارهاي شهر "سيد صادق" عراق پخش مي‌كردند، اندكي پس از توزيع اين محموله فرار كردند. این خبرگزاری همچنین می نویسد: آنان سي‌دي‌هاي آموزش دين مسيحيت را نيز به‌ مردم مي‌دادند. در پي تماس خبرنگار فارس در اربيل با فرمانده‌ نيروهاي پليس شهر "سيد صادق " نيز نامبرده‌ اظهار بي‌اطلاعي كرد و گفت: چنين چيزي به‌ ما گزارش نشده‌ است و من اطلاعي از اين موضوع ندارم. فارس می نویسد: اين درحالي است كه در سي‌دي‌هاي توزيع شده در ميان مردم كه‌ نسخه‌اي از آن به‌ دست خبرنگار فارس در اربيل نيز رسيده‌ است، از مردم مي‌خواهد به‌ مسيحیت روي آورند و نكته جالب توجه اينجاست كه‌ تمامي آنها به‌ زبان كردي نوشته‌ شده‌ است كه‌ اين كار هزينه‌ بسيار بالايي دارد و نشان مي‌دهد كه‌ اين اقدامات با برنامه‌ريزي انجام مي شود

جفاها مانع ایمان آوردن مسلمانان به مسیح نمی شود.

خداوند کاربزرگی را دراین منطقه شروع کرده است ومیراثی را
که ازپیش برایمان بجای گذاشته بود،احیا نموده است.

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازchristianpost،"بشیر" که عمیقا از کار خداوند در مصرتحت تاثیر قرار گرفته می گوید:خداوند کاربزرگی را دراین منطقه شروع کرده است ومیراثی را که ازپیش برایمان بجای گذاشته بود،احیا نموده است. او همچنین خاطر نشان کرد که" آزار و تهدید" مسیحیان سبب ترس وعقب نشینی آنها شده است.
بشیر می گوید:یک زوج مسیحی که قبلا مسلمان بوده اند به مدت ۵ سال ایمان خود را در خفا نگاه داشته اند ولی نرفتن آنها به مسجد این موضوع را اشکار کرده است و به جرم بی دینی مورد ضرب وشتم قرار گرفته اند.
پلیس به آنان اخطار داده تا محل زندگی خود را ترک کنند و ما باید آنان را به محل امنی منتقل کنیم. بشیر گفت: اما این جفاها مانع ایمان آوردن مسلمانان به مسیح نمی شود.
موضوعات دعا:
† دعا کنید برای مسلمانانی که به مسیح ایمان می آورند.چرا که به محض ایمان آوردن با مخالفت های خانواده وجامعه روبرو می شوند.
عبرانیان۱۰ باب ۳۲ شما باید ایام گذشته رابه یاد آورید : وقتی تاره به نور الهی منور شدید و متحمل رنجهای عظیم گشتید و استوار ماندید. ۳۳ شما بارها در معرض اهانت و بدرفتاری قرار گرفتید و گاهی باکسانی که چنین بدی ها را می دیدند شریک و سهیم بودید.
† دعا کنید تا خداوند مسیحیانی را که بخاطرجفا او را انکار می کنند ببخشد و مورد لطف و بخشش خود قراردهد.
متی ۲۶ باب ۴۱ بیدار باشید و دعا کنید تا دچار وسوسه نشوید ، روح مایل است اما جسم ناتوان.»
† برای رهبران مسیحی وخانواده های آنان درمصردعا کنید،چرا که آنها بخاطر نجات افراد مسلمانی که تازه به عیسی مسیح ایمان می آورند،زندگی خود را به مخاطره می اندازند.
تقريباً ۹۰ درصد از مردم كشور مصر مسلمان (با گرايشي سنّي) ميباشند. اقليت مذهبي اين كشور را مسيحيت (قبطي) به ميزان ۸ تا ۱۰ درصد تشكيل ميدهد.

۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه

مجروح شدن عدۀ زیادی در نتیجۀ خشونتهای ضد مسیحی

بدنبال برانگیخته شدن خشونتهای ضد مسیحی در"اوریسا"، ستیزه گران به یک
راهبه تجاوز کرده و یک کشیش را کشتند، و عده ای مسیحی ناپدید شدند.


به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از BosNewsLife ،از بهوبنسوار-هندوستان، بدنبال برانگیخته شدن خشونتهای ضد مسیحی در استان اوریسا در روز دوشنبه ۲۵ آگوست، ستیزه گران به یک راهبه تجاوز کرده و یک کشیش را کشتند، و عده ای مسیحی ناپدید شدند. به گفتۀ یکی از مقامات کلیسایی، این خشونتها در پی کشته شدن یک رهبر "هندو" رخ داد.
ستیزه گران هندو، همچنین به موسسات مسیحی و کلیساها، مدارس، خانه ها، خوابگاهها و بیمارستانهایی که بدست مبشرین مسیحی ساخته شده بود، در منطقۀ کاندامال، جایی که ماه دسامبر سال گذشته عده ای مسیحی کشته شدند، حمله نمودند.
در این خشونتها، یک کشیش مورد ضرب و شتم قرار گرفت که جراحتهای جدی ای در ناحیۀ سر به وی وارد شد، و به یک راهبه تجاوز گردید. عده ای میگویند که این دو برخلاف خواست شخصی، در یک عبادتکدۀ هندو نگهداری میشوند، اما عده ای دیگر از مسیحیان گفته اند که این دونفر به ادارۀ پلیس منتقل گردیده اند. مشکل ارتباط تلفنی مانع از کسب اطلاع دقیق از محل نگهداری این دو تن میگردد.
خشونتها در پی کشته شدن یک رهبر بنیادگرای هندو بنام "سوامی لاخاناندا ساراساواتی" در منطقه شعله ور گردید. شایان ذکر است که تاکنون مشخص نشده که چه کسی مسئول این قتل است، اما ستیزگران مسیحیان را مقصر میدانند.
تخریب منازل
"مروتیونجایا دیگال"، شبان یک کلیسا در "بهودابانسوار"، مرکز استان اوریسا گفت که در مناطق پهولبانی، ساراساندا، پوبینگیا، بالینگودا، و کونجامندی بسیاری از خانه ها تخریب شدند. درجاهای دیگر، به کلیسای کاتولیک پهولبانی و بیمارستان "ساراساندا" که بدست مبشرین ساخته شده بود، و بیماران بستری در آن و چند کشیش حمله شده است.
بعلاوه صبح روز ۲۵ آگوست، سعی داشتند تا وارد یک کلیسای کاتولیک و منزل اسقف اعظم در اوریسا شوند که بعلت حضور نیروهای پلیس در منطقه موفق نشدند و با پرتاب سنگ، شیشۀ چند پنجره از منزل اسقف اعظم و اتاق مهمانخانه را شكستند.
بنابر گزارشها، گروهی دیگر از ستیزجویان توانستند وارد کمپ مسیحیان "دوبوری پاریش" شوند که در نتیجۀ آن، دو کشیش مفقود گردیدند.
بگفتۀ دیگال، بامداد روز یکشنبه، ۲۴ آگوست، به یک مرکز کشیشان و همچنین خوابگاه پسران حمله گردید که تعداد بسیاری از حاضران در خوابگاه زخمی و مجروح گردیدند. همچنین یک کلیسای باپتیست و مدارس مسیحی در "بهودبانسور" هدف حملات خشونت آمیز قرارگرفتند. "بنظر میآید وضعیت بسیار جدی باشد. مردم به نواحی امن تر پناه میبرند، اما ظاهراً هیچ کجا امن نیست."
کلیساهای کاتولیک
به گفتۀ این کشیش (دیگال)، بیم آن میرود که پس از مراسم سوزاندن جسد این رهبر مذهبی هندو، خشونتها در ابعاد گسترده تری ادامه بیابند. وی ادامه داد که خشونتها در حال حاضر در تمام نقاط مسیحی نشین رویت گردیده که دست کم منجر به زخمی شدن و ضرب و شتم یک کشیش گردیده است. وی از حامیان خود خواسته است تا برای وضعیت حاکم دعا نمایند.
خشونتهای مذهبی در منطقۀ اوریسا امری بی سابقه نبوده است. جدا از خشونتهای سال گذشته، در سال ۱۹۹۹، خبر سوزاندن "گراهام ستوارت" مبشر استرالیایی بهمراه دو پسر جوانش که در اتومبیلشان در خواب توسط یکی از اشرار هندو در روستای "مانوهارپور" در استان کئونجهار، به آتش کشیده شدند، سرخط روزنامه های آنزمان قرار گرفت.

ياري‌ از سوي‌ خداوند

مزمور داود وقتي‌ كه‌ از پسر خود ابشالوم‌ فرار كرد اي‌ خداوند دشمنانم‌ چه‌ بسيار شده‌اند.بسياري‌ به‌ ضد من‌ برمي‌خيزند. 2 بسياري‌ براي‌ جان‌ من‌ مي‌گويند: «به‌ جهت‌ او در خدا خلاصي‌ نيست‌.» سلاه‌3 ليكن‌ تو اي‌ خداوند گرداگرد من‌ سپر هستي‌،جلال‌ من‌ و فرازندة‌ سر من‌. 4 به‌ آواز خود نزد خداوند مي‌خوانم‌ و مرا از كوه‌ مقدّس‌ خود اجابت‌ مي‌نمايد. سلاه‌5 و اما من‌ خسبيده‌، به‌ خواب‌ رفتم‌ و بيدار شدم‌ زيرا خداوند مرا تقويّت‌ مي‌دهد. 6 از كرورهاي‌ مخلوق‌ نخواهم‌ ترسيد كه‌ گرداگرد من‌ صف‌ بسته‌اند.7 اي‌ خداوند ، برخيز! اي‌ خداي‌ من‌، مرا برهان‌! زيرا بر رخسار همة‌ دشمنانم‌ زدي‌؛ دندانهاي‌ شريران‌ را شكستي‌. 8 نجات‌ از آن‌ خداوند است‌ و بركت‌ تو بر قوم‌ تو مي‌باشد

لايحه اي که دختران را پيش فروش مي کند


لايحه جديد ضد خانواده که نام حمايت از خانواده را يدک مي کشد، زن را نه بعنوان يک معشوقه ونه حتي بعنوان ‏يک شريک جنسي، که تاسرحد يک برده جنسي تنزل مي دهد. ‏
براساس ماده 23 اين لايحه مردان مي توانند به برکت عدالتي که در دفعات هم بستري و امکانات مادي معني پيدا ‏مي کند. تا 4 زن عقدي و هر تعداد زن ديگري را به استناد بند ديگري از اين لايحه بدون ثبت رسمي، صيغه ‏نمايد.‏واين درحالي است که زن نمي تواند به دليل ازدواج مجدد مرد از دادگاه درخواست طلاق نمايد چرا که اساساً مرد ‏براي ازدواج مجدد نيازي به اجازه همسر اول نداشته و تنها مي تواند با اثبات استطاعت مالي وعدالتي که معلوم ‏نيست شاخصه هايش چگونه بر قاضي اثبات مي شود، اقدام به ازدواج مجدد نمايد. وحتما چنين مرداني به دليل ‏عمل به آيات قرآني خود را مستوجب بهشت و هم نشيني با حوريان بهشتي نيز مي دانند و صد البته زنان نيز طبق ‏قانون فعلي همچنان موظف به تمکين جنسي از شوهران خود هستند. و چناچه به هر دليلي از تمکين سر باززنند، ‏طبق همان قانون نفقه از آنان سلب مي شود. در واقع زن نفقه را نه به دليل همسري يا مادري يا به هر عنوان دهن ‏پر کن ديگري، بلکه تنها به دليل اطاعت جنسي دريافت مي کند. به عبارتي مي توان گفت مرد به نوعي زن را ‏خريداري مي نمايد و به همين دليل است که مي تواند با داشتن وضع مالي خوب هر شب را با يک زن بگذراند و ‏زنان هم بايد منتظر بنشينند تا هر چند شب نوبت يکي از آنها فرارسد. بدين ترتيب چند همسري مي تواند سلامت ‏رواني کليه اعضاء خانواده و سلامت جنسي و رواني زنان را به خطر انداخته و انواع و اقسام آسيب هاي اجتماعي ‏را مبتلا به جامعه سازد آسيبهايي مانند بالارفتن آمار خودکشي و ديگر کشي در خانواده، بالا رفتن آمار طلاق، ‏فرار ر خيانت و مشکلات ديگري که بايد در مطالب ديگري به آن پرداخت. در واقع با تصويب چنين لايحه اي ‏دختران ما از اين به بعد پس از امر ميمون و مبارک ازدواج پيش خريد شده و مانند يک کالا در اختيار جنس مقابل ‏قرار مي گيرند.‏
ماده 25 يکي از جالب ترين مواد اين لايحه است، چرا که دختران بايد بابت مهريه خود نيز به دولت اسلامي ‏ماليات و مواجب بدهند و بخاطر طرح چنين قانوني به دولت دست مريزاد بگويند.‏
در اين ميان از آنجاکه همواره همه مصوبات دولت آقاي احمدي نژاد و مجلسهاي همسو با ايشان عين اسلام است، ‏هرگونه مخالفتي، مخالفت با مسلمات تعبير شده، وفعالان زن و مرد مستوجب هرگونه مجازاتي شناخته مي شوند. ‏چرا که به هر حال اين فعالان با برهم زدن عيش ونوش افرادي که بنام اسلام، خانواده و زندگي و سياست، اقتصاد ‏و قدرت را يکسره براي خود مي خواهند، سهم خود را طلب مي کنند. سهمي که اقليتي بازور به نفع خود مصادره ‏کرده، از دادن فرصتهاي مساوي به زنان و ديگر اقشار جامعه طفره مي روند. ‏
والبته طراحان و مشوقان چنين اصولي هم بيکار ننشسته و مردان و زنان منتقد را آمريکايي، مزدور، جاسوس و ‏وطن فروش مي خوانند. تا در سايه چنين اقداماتي با چماق و زندان و زور و خشونت قوانين تبعيض آميز را بر ‏مردم ايران حقنه کنند. آنها سعي مي کنند با حمايت دستگاههاي موازي اطلاعاتي با سياست نفوذ و انهدام، کليه ‏حرکتهاي اجتماعي ازجمله جنبش زنان را با اختلاف و تفرقه از محتوا خالي کنند. سعي مي کنند ارتباط کليه فعالان ‏را با کليه رسانه هاي داخلي وخارجي با روشها و بهانه هاي مختلف قطع کنند. سعي مي کنند هرگونه ارتباطي با ‏فعالان خارج از کشور را به بهانه خطرناک بودن يا بالا بردن ريسک حرکت داخلي مسدود نمايند. انسدادي که در ‏پي آن صداهاي داخلي در فضاهاي بين المللي شنيده نشود و در صورت خطر براي فعالان داخلي، حمايت ها و ‏عکس العملهاي به موقع صورت نپذيرد. همچنين سعي مي کنند کليه امکانات مالي داخلي و خارجي را هر کدام به ‏روشهاي مختلف به فراخور حال مخاطبان قطع کرده تا پس از بسته شدن کليه شريانهاي مادي و معنوي جنبش را ‏در سه کنج قرار داده، ضربه آخر را به آن وارد سازند. ‏
به هر حال ما امروز در جامعه اي زندگي مي کنيم که قدرت يکسره در دست حکومت اقتدار گراست. تمام بوق ‏هاي تبليغاتي به دست او مهندسي و مديريت مي شود. حتي به مدد انواع واقسام پرونده هاي مفتوح و احکام ريز و ‏درشت زندان حد و چگونگي حرکت معين مي گردد. دستگاههاي تبليغاتي يکسره نقش هاي خانگي ، زن مطيع و ‏فرمانبردار، زناني که از دنده چپ مرد آفريده شده اند ، و به دليل عقل ناکامل شهادت و ارث و ديه شان نصف. ‏زناني که بايد در خدمت مردان باشند. زناني که مردان از دامن آنان به معراج مي روند تا از آن بالا براي زنان ‏قانون بنويسند و آنرا اجرا کنند. و به آنها بگويند حدشان در تاريخ و قدرت و ثروت و حتي خانواده کجاست؟ از آن ‏بالا بگويند که چه رفتارهايي براي زنان پسنديده و چه رفتارهايي ناپسند است. به آنها بگويند که تصميمات مردانه ‏عقلايي وبه مصلحت و لازم الاجرا است و تصميمات زنانه احساساتي و بدون اصول و منطق. تصميماتي که در ‏نهايت زنان جامعه را به يکي از زنان حرمسراهاي مردانه تبديل کرده، آنها را حتي در سرحد کالايي که گاهي در ‏ويترين و گاهي زير پيش خوانها پنهان مي شود تنزل مي دهد. ‏بنابراين بر زنان و مردان آزاد انديش است که براي رهايي از يک چنين وضعيتي که مي تواند چهره زن و مرد ‏ايراني را در برابر نسل آينده ايران و جامعه جهاني تخريب کرده و چهره اي خلاف شان ايراني به دنيا جلوه دهد ‏رهايي بخشند. فارغ از ديدگاههاي ايدئولوژيک و نگاه هاي فردي و سلايق شخصي به مخالفت جدي با تصويب ‏چنين لايحه اي بپا خيزند. بر زنان و مردان ايراني است که با پيوستن به کمپين مقابله با اين لايحه ضد خانواده حتي ‏اگر منجر به حرکتهاي اعتراضي خياباني شود پيوسته و از تصويب چنين لايحه اي جلوگيري نمايند

۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

شکایت از محسن نامجو به اتهام توهین به قرآن


سرمایه: در حالی که این روزها محسن نامجو در اتریش به سر می برد، عباس سلیمی، خادم القرآن از او به دلیل قرائت توهین آمیز آیاتی از قرآن و انتشار آن، به دادستان عمومی انقلاب شکایت کرده است. به گزارش ایکنا در متن شکوائیه سلیمی آمده است: «چندی است که خواننده ای به نام محسن نامجو، برخی از آیات قرآن کریم را به نحوی سخیف و موهن و در قالب موزیکال اجرا کرده که در سایت متعلق به مشارالیه قابل رویت و استماع است، از آنجا که عمل ارتکابی توسط وی از مصادیق بارز استخفاف دین و قرآن به شمار می آید، ضمن اعلام جرم علیه نامبرده، تقاضای رسیدگی و مجازات وی را دارم.» از محسن نامجو آلبوم «ترنج»، با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی منتشر شده است. تا کنون تیتراژ آغازین دو سریال تلوزیونی نیز با صدای نامجو تهیه شده که یکی از این سریال ها سال گذشته از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است. همچنین این خواننده بارها به اجرای برنامه در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تهران پرداخته است. مشخصه آثار نامجو «تلفیق» است، تلفیق سبک های مختلف موسیقی ایرانی و خارجی و تلفیق اشعار کلاسیک با شعرهایی که خود می سراید. در موسیقی های او گوشه هایی از سبک های راک، سنتی، بلوز، جاز و محلی به گوش می رسد. نامجو در خوانندگی از صداهای نامتعارف نیز استفاده می کند. جلال تجنگی هماهنگ کننده برنامه های نامجو در ایران نیز هرگونه اظهارنظر در این باره را به گفت وگو با محسن نامجو و خانواده او منوط کرد.

ارادة‌ خدا و فكر باطل‌ انساني‌

ترجمه قدیمی کتاب مزامیر
ارادة‌ خدا و فكر باطل‌ انساني‌‌ چرا امّت‌ها شورش‌ نموده‌اند و طوائف در باطل‌ تفكر مي‌كنند؟ 2 پادشاهان‌ زمين‌ برمي‌خيزند و سروران‌ با هم‌ مشورت‌ نموده‌اند، به‌ ضد خداوند و به‌ ضد مسيح‌ او؛ 3 كه‌ بندهاي‌ ايشان‌ را بگسليم‌ و زنجيرهاي‌ ايشان‌ را از خود بيندازيم‌. 4 او كه‌ بر آسمانها نشسته‌ است‌مي‌خندد. خداوند بر ايشان‌ استهزا مي‌كند. 5 آنگاه‌ در خشم‌ خود بديشان‌ تكّلم‌ خواهد كرد و به‌ غضب‌ خويش‌ ايشان‌ را آشفته‌ خواهد ساخت‌.6 «و من‌ پادشاه‌ خود را نصب‌ كرده‌ام‌، بر كوه‌ مقدّس‌ خود صهيون‌.» 7 فرمان‌ را اعلام‌ مي‌كنم‌: خداوند به‌ من‌ گفته‌ است‌: «تو پسر من‌ هستي‌ امروز تو را توليد كردم‌. 8 از من‌ درخواست‌ كن‌ و امّت‌ها را به‌ ميراث‌ تو خواهم‌ داد و اقصاي‌ زمين‌ را ملك‌ تو خواهم‌ گردانيد. 9 ايشان‌ را به‌ عصاي‌ آهنين‌ خواهي‌ شكست‌؛ مثل‌ كوزة‌ كوزه‌گر آنها را خرد خواهي‌ نمود.»10 و الا´ن‌ اي‌ پادشاهان‌ تعّقل‌ نماييد! اي‌ داوران‌ جهان‌ متنبّه‌ گرديد! 11 خداوند را با ترس‌ عبادت‌ كنيد و با لرز شادي‌ نماييد! 12 پسر را ببوسيد مبادا غضبناك‌ شود و از طريق‌ هلاك‌ شويد، زيرا غضب‌ او به‌ اندكي‌ افروخته‌ مي‌شود. خوشابحال‌ همة‌ آناني‌ كه‌ بر او توكّل‌ دارند

اسلام دیدگاه نادرستی از عیسی مسیح دارد

پسر یکی از رهبران اسلامی که به مسیحیت تغییر دین داد ده نکته را که به گفتۀ
او هرکس باید دربارۀ اسلام بداند را فهرست نموده است.



۱۰ نکته
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازchristian post، " مکلین"، پسر یکی از رهبران اسلامی که در سال ۱۹۸۲ به مسیحیت تغییر دین داد ده نکته را که به گفتۀ او هرکس باید دربارۀ اسلام بداند تا بتواند درک صحیحی از کیستی مسلمانان و چگونگی گفتگو با آنها بداند را فهرست نموده است.
"امیر جانر"، که درحال حاضر رئیس کالجی در Southwestern در فورت نورث تگزاس میباشد، برای ۱۴۰۰ مبشر مسیحی شرکت کننده در یک کنفرانس دفاعیاتی مسیحی سخنرانی کرد.
نخستین نکته ای که وی به آن پرداخت، یکی نبودن" یهوه و الله بود". جانر گفت که اگر کسی ایمان نداشته باشد که عیسی مسیح همان خدای زنده است، آنوقت غیر ممکن است که این دو خدا را یکی بدانیم با این حال مسیحیان باید بدانند که مسلمانان به عیسی مسیح اعتقاد دارند ولو نه آنگونه که عیسی مسیح در کتابمقدس معرفی شده است.
وی با اشاره به اول پادشاهان باب ۱۸ گفت ؛ مسیحیان باید در برابر مسلمانان نسبت به ایمانشان همچون" الیشع" در برابر انبیای بعل روشن و بی پروا باشند.
"جانر" این موضوع را روشن نمود که با اینکه از عیسی در قرآن یاد شده است، اما اسلام دیدگاه نادرستی از عیسی مسیح دارد. عیسی در اسلام یک پیامبر مانند سایر پیامبران است، نه نجات دهنده ، همچنین عیسی مسیح به ادعای اسلام مصلوب نشد بلکه شخص دیگری بجای او به صلیب کشیده شد (!).
وی که پیش از این یک مسلمان بوده و پدرش پس از اینكه وی به مسیحیت گروید او را طرد کرد به این موضوع اشاره کرد که در اسلام این فرد است که باید با اعمال خوب خود رضایت احتمالی خدا را بدست آورد و در واقع میتوان گفت که اسلام در میان ادیان دنیا بزرگترین دین مبتنی بر عمل مومن است.
با این حال مسلمانان هرقدر هم که به انجام اعمال نیک بپردازند، تنها میتوانند "امیدوار" باشند که الله از ایشان خوشنود است و ایشان را به بهشت میبرد، لیکن هیچ تضمینی برای آخرت و امید خود ندارند.
آخرین نکته ای که "جانر" به آن پرداخت این بود که بسیاری از مسلمانان بسوی "مسیح" میآیند و دلیل شماره یک آن "امنیت ابدی" آن است. در اسلام با تمام سختی ای که مومن برای خوشنودی الله تحمل میکند، بازهم تضمینی برای تحصیل رضای خدا ندارد. مسلمانان همچنین مجذوب محبت بی قید و شرط، و صمیمیت با خدا در مسیحیت میگردند.
وی افزود:" به من با دقت گوش کنید – هرچقدر بیشتر برای نجات خودتان تلاش کنید بیشتر نا امید و سرخورده میشوید."
خلاصۀ ۱۰ نکته ای که هر کس دربارۀ اسلام باید بداند:
۱- الله و یهوه یکی نیستند.
۲-جهاد، یا جنگ مقدس، در قرآن و حدیث توصیه شده اند.
۳-دستورات و تشریفات خاصی (شریعت) در اسلام وجود دارد.
۴-در اسلام آزادی دین وجود ندارد
۵-نگرش اسلام به زن نسبت به مسیحیت بسیار فروتر است.
۶-اسلام نگاهی فرومایه به عیسی مسیح دارد.
۷-کتابمقدس در اسلام تضییع شده است
۸- اسلام نسبت به سایر ادیان جهان بسیار وظیفه مدار است.
۹- شقاقهای بسیاری از اسلام است.
۱۰-بسیاری از مسلمانان به مسیحیت روی میآورند.

مرکزمسیحی نگهداری ازکودکان بی سرپرست به آتش کشیده شد

تندروهای ضد مسیحی پس از حمله به این مرکز کشیش و یک زن را در
آنجا حبس نموده، و سپس آنجا را آتش زدند.


به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از اسوشیتد پرس ازبهوبانشوار-هندوستان، تندروهای هندو مظنون به دست داشتن در آتش سوزی روز دوشنبه که در یک "یتیمخانه" که از سوی مسیحیان اداره میشد داست داشته اند. به گفتۀ پلیس در این آتش سوزی یک زن کشته و یک کشیش بشدت مجروح گردید.
آشوک بیسوال، رئیس پلیس، گفت که زن کشته شده ۲۱ سال سن داشته و مشغول آموزش کامپیوتر به کودکان بوده، وی همچنین گفت که گمان اولیه که این زن یک راهبه بوده صحیح نمی باشد.
به گزارش اسوشیتد پرس، حمله به این یتیمخانه در یکی از روستاهای شهر اوریسا درحالی رخ داد که شورای جهانی هندوها در اعتراض به کشته شدن یکی از رهبران هندو و چهارتن دیگر توسط شورشیان کمونیست در شهری دیگر اعلام اعتصاب کرده بودند.
بگفتۀ بیسوال، تندروها پس از حمله به این مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست، حدود ۲۰ نفر را از آنجا بیرون کرده، کشیش و یک زن را در آنجا حبس نموده، درب را به روی آنها قفل کردند. سپس آنجا را آتش زدند. زن در آتش سوخت و کشیش نیز متحمل جراحتها و سوختگیهای عمیقی شد. وی که اکنون در بیمارستان بستری میباشد، پزشکان وضعیت او را رو به بهبود اعلام کردند.
در سال ۱۹۹۹، گراهام ستینز، یک مبشر استرالیایی بهمراه دو پسرش نیزتوسط اشرارهندو در اتومبیلشان به آتش کشیده شدند.
این منطقه که دستخوش کشمکشها میان "مبشران مسیحی" که به فقرا رسیدگی میکنند، و تندروهای ضد مسیحی هندو که مدعی آنند که مسیحیان با رشوه و زور مردم را وادار به گرویدن به مسیحیت میکنند، مورد توجه واقع شده است.
کلیساها همواره اتهامات وارده از سوی هندوها را مبنی بر رشوه دادن و وادار کردن بومیان منطقه به مسیحی شدن نادرست خوانده و تکذییب نموده اند.
قانون اساسی هندوستان فعالیتهای مبلغان را آزاد میداند، اما هرگونه اعمال فشار برای تغییر دین را ممنوع میدارد. با اینحال عموماً هرگونه فعالیت تبلیغی به تحریکات جدال برانگیز میانجامد. این درحالی است که ۸۴ درصد جمعیت هندوستان را هندوها و ۲.۴ درصد آن را مسیحیان تشکیل میدهند

احتمال استرداد سه بهايی بازداشت شده در يمن به ايران


نماينده جامعه بهاييان در سازمان ملل هشدار داد: احتمال می رود سه بهايی ايرانی که هفته گذشته در صنعا، پايتخت يمن، بازداشت شدند به ايران تحويل داده شوند.
بر پايه بيانيه بانی دوگال، نماينده جامعه بهايی در سازمان ملل متحد، اين سه نفر از ۲۵ سال پيش در يمن سکونت داشته اند و «مقامات يمنی آنها را مظنون به ارتداد» دانسته اند. مقام های يمنی تا کنون در باره اين گزارش واکنشی نشان نداده اند.
جامعه جهانی بهايی گفته است: اين سه نفر، با نام های ضياءالله پوراحمری، کيوان قدری و بهروز روحانی، در يمن به کارهای تجاری اشتغال داشته اند.
در بيانيه خانم دوگال ذکر شده است که بازداشت اين سه نفر در شب بيستم ماه اوت، و پس از تفتيش چندين خانه و ضبط اوراق، لوح های فشرده، عکس ها و يک دستگاه رايانه صورت گرفته است.
به گفته وی، «اين فکر در ما قوت می گيرد که چه بسا دولت يمن در صدد تحويل (سه نفر دارنده گذرنامه ايرانی) به ايران باشد. يعنی جايی که دولت به طور سازماندهی شده کارزاری عليه بهاييان به راه انداخته است.»
نماينده جامعه بهايی در سازمان ملل عميقا ابراز نگرانی کرده است که بازداشت اين بهاييان بدون هيچ اتهامی و تنها بخاطر عقيده آنها بوده است.
همراه با سه ايرانی يادشده يک شهروند بهايی عراقی نيز (به نام صيفی ابراهيم صيفی) در ميان بازداشت شدگان بود که به عراق عودت داده شده است.
نماينده جامعه بهايی در سازمان ملل همچنين عميقا ابراز نگرانی کرده است که بازداشت اين بهاييان بدون هيچ اتهامی و تنها بخاطر عقيده آنها بوده است.
مطابق اصل ١٣ قانون اساسی جمهوری اسلامی تنها اديان زردشتی، کليمی و مسيحی اديان رسمی کشور هستند و بهاييت در زمره اديان رسمی نيست.
اوايل مردادماه سال جاری وب سايت جامعه بين المللی بهايی اعلام کرد که پيروان ديانت بهايی در استان های فارس و کرمان مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند.
به نوشته اين سايت، آتش زدن عمدی خانه ها و وسائل نقليه بهاييان در ايران تازه ترين روش اعمال خشونت عليه آنهاست. 25 ارديبهشت ماه امسال نيز شش تن از رهبران جامعه بهاييت در ايران بازداشت شدند که اطلاعات چندانی از وضعيت آنان منتشر نشده است.
مقام های قضايی جمهوری اسلامی ايران می گويند که افراد بازداشت شده متهم به اقدام عليه امنيت ملی هستند.
مجامع بين المللی از جمله اتحاديه اروپا در بيانيه های مختلفی نسبت به اعمال فشار و آزار و اذيت اقليت بهايی در ايران هشدار داده و از جمهوری اسلامی خواسته اند تا به اين روند پايان دهند.

۱۳۸۷ شهریور ۶, چهارشنبه

داستان مسیحی شدن ژیلا

ژیلا
من در یک خانوادۀ مسلمان متولد شدم. خوب به‌یاد دارم که در کوچکی مادربزرگم که با ما زندگی می‌کرد و شخص متدینی بود، هر روز ساعت‌ها به نماز می‌ایستاد و من هم پشت سرِ او می‌ایستادم و نگاهش می‌کردم. وقتی به مدرسه ‌رفتم، معلمین ما را تشویق می‌کردند که نماز بخوانیم و فرایض دینی را بجا بیاوریم تا خدا از ما راضی باشد. به من این طور یاد داده بودند که تنها از طریق رعایت احکام دینی می‌توانم خدا را بشناسم و به او نزدیک شوم. من نیز که از کوچکی به‌شدت مشتاق بودم خدا را از خود خشنود سازم، سعی می‌کردم تمامی احکام دینی را به‌دقت رعایت کنم تا خدا مرا دوست داشته باشد. در دوران مدرسه، در درس‌ تعلیمات دینی خوانده بودم که حضرت عیسی پیغمبری است که شفا می‌داد و مرده زنده می‌کرد. از آن پس همیشه عیسی مسیح را به شکل یک شخص خوش‌رو و مهربان در ذهنم مجسم می‌کردم.
چند سال بعد، جهت فراگیری زبان انگلیسی در آموزشگاهِ "کانون زبان ایران" ثبت‌نام کردم. در آن‌جا چند نفر از شاگردان کلاس مسیحی بودند و من بینهایت تحت‌تأثیر شخصیت آنها و رفتار پرمحبتی که داشتند قرار گرفتم. خیلی دلم می‌خواست پیش آنها بروم و به آنها بگویم که دوست دارم من هم مسیحی بشوم. در کنار این علاقه، عشق و علاقه‌ای که در دوران ابتدایی به عیسی مسیح داشتم نیز بار دیگر در من زنده شد و این عشق و علاقه هر بار که در کلاس زبان آن چند نفر مسیحی را می‌دیدم شعله‌ور می‌گشت. بااینحال همچنان به رعایت احکام دینی ادامه می‌دادم و مخصوصاً به مطالعۀ قرآن و نهج‌البلاغه روی آوردم. به‌علاوه، این ترس نیز در من وجود داشت که اگر روزی مسیحی شوم، خانواده و اطرافیانم خواهند فهمید و مرا از خود خواهند راند. در مدرسه کماکان به‌طور فعال در امور مذهبی شرکت می‌کردم و حتی اصرار داشتم که تمام نمازهایی که قضا شده است را نیز بجا آورم. در عین حال مدام عذاب وجدان داشتم که چرا نمی‌توانم فرد کاملی باشم، و احساس می‌کردم هنوز تا خشنود ساختن خدا خیلی فاصله دارم.
در همین ایام به امام علی علاقه‌مند شدم و دوست داشتم با خواندن نهج‌البلاغه بیشتر با شخصیت او آشنا شوم و از او یاد بگیرم. اما وقتی در نهج‌البلاغه به قسمت‌هایی رسیدم که در آنها از خون‌ریزی و کشت و کشتار صحبت شده بود، نتوانستم چنین اعمالی را بپذیرم زیرا با وجدان من سازگار نبود. رفته رفته از مذهب رویگردان شدم و پیش خود چنین نتیجه ‌گرفتم که دین صرفاً وسیله‌ای است برای فریب و استثمار مردم ساده. کتب مربوط به تفکرات کمونیستی و ماتریالیستی را با ولعی خاص می‌خواندم، اما هر چه می‌کردم نمی‌توانستم منکر وجود خدا شوم. خدا برایم حُکمِ گم‌شده‌ای را داشت که پس از سال‌ها جستجو هنوز به او نرسیده بودم، ولی در بطن وجودم پیوسته به‌دنبال او بودم و از صمیم قلب دوستش داشتم.
اکنون مدت‌ها بود که رعایت احکام و فرائض دینی را کنار گذاشته بودم و از این بابت هیچ عذاب وجدانی حس نمی‌کردم. به‌تدریج تصمیم گرفتم در کنار مطالعه آثار کمونیستی، در مورد سایر ادیان نیز تحقیقاتی بکنم و از این میان بویژه کنجکاو بودم بدانم مسیحیت چه می‌گوید. مخصوصاً اینکه همانطور که پیشتر گفتم، از کوچکی تصوّر خوبی در مورد مسیح و مسیحیان داشتم. یادم می‌آید یک بار به برادرم گفتم که می‌خواهم مسیحی بشوم، و او گفت که اگر این کار را بکنم مرتد محسوب می‌شوم و مجازاتم مرگ است.
وقتی در سال دوم دبیرستان درس می‌خواندم، روزی به‌اتفاق یکی از دوستانم به یک کلیسای پروتستان انجیلی رفتیم. به کسی که جلوی درِ کلیسا ما را راهنمایی می‌کرد گفتم که می‌خواهم در مورد مسیحیت تحقیق کنم، اما واقعیت این بود که من سراپا عاشق مسیح بودم و مسیح برایم شخصیتی بود با همان قیافۀ آرام و بامحبتی که در کودکی از او در ذهن داشتم. متأسفانه در آن کلیسا ما را نپذیرفتند و گفتند که اگر می‌خواهیم در جلسات شرکت کنیم باید از وزارت ارشاد اجازه بگیریم. بنابراین من و دوستم در حالی که هر دو ترسیده بودیم، با نومیدی آن کلیسا را ترک کردیم.
مدتی بعد، یک روز اعلام کردند که قرار است از طرف مدرسه ما را برای بازدید به یک موزه ببرند و برای این کار از وزارت ارشاد نیز مجوز گرفته‌اند. بنابراین بچه‌های کلاس‌ به‌اتفاق معلم قرآن و معلم امور تربیتی که هر دو اشخاصی مذهبی بودند، جهت بازدید به راه افتادیم. در میانۀ راه معلوم شد که می‌خواهند ما را به یک کلیسای خیلی قدیمی ببرند که قدیمی‌‌ترین قسمتِ آن را به چیزی شبیه موزه تبدیل کرده‌ بودند و مردم می‌توانستند با کسب مجوز از آن بازدید کنند.
آن روز را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. وقتی وارد حیات کلیسا شدم، حالت عجیبی به من دست داد. چنان احساس آرامش و شادی کردم که حد نداشت. پیشتر هرگز چنین خوشی و آرامشی را تجربه نکرده بودم. وقتی از داخلِ کلیسا دیدن می‌کردیم، از فرط شادی در پوست نمی‌گنجیدم. مدام می‌خواستم در مورد قسمت‌های مختلف کلیسا و عقاید مسیحیان از مسئولِ آنجا سؤال کنم. گویی جرأتی خارق‌العاده یافته بودم. دیگر نگران این نبودم که نکند شک اطرافیان برانگیخته شود و فکر کنند می‌خواهم تغییر دین بدهم. به محض اینکه فرصت مناسبی پیش آمد، به‌سراغ کشیش آن کلیسا که ارتدکس آشوری بود رفتم و گفتم که می‌خواهم مسیحی شوم. ایشان برخلاف آنچه من همیشه تصور می‌کردم و می‌ترسیدم که مسیحیان مرا از خود برانند یا تحویل مقامات دهند، با ملایمت گفتند که این کار از نظر مسیحیان اشکالی ندارد ولی مسلمانان چنین چیزی را نمی‌پذیرند. من از اینکه می‌دیدم مسیحیان قبول می‌کنند که یک مسلمان مسیحی شود خیلی امیدوار شدم و قوت‌قلب گرفتم. دیگر هیچ چیز و هیچ کس نمی‌توانست مرا از تصمیمی که گرفته بودم منصرف کند. آن کشیش به من گفت که در صورت تمایل می‌توانم بعداً بیشتر در این مورد با ایشان صحبت کنم.
پس از آن روز، تمام فکرم یافتنِ فرصتی مناسب برای رفتن به کلیسا بود. در اولین فرصتی که پیش آمد، دوباره به همان کلیسا رفتم و با آن کشیش ملاقات کردم. آرامش و محبتی که در چهرۀ او بود، مرا به‌یاد تصویری می‌انداخت که در بچگی از مسیح در ذهن داشتم و همین باعث شده بود بیش از پیش شیفته مسیحیت شوم. سؤالات خود را با اشتیاق با آن کشیش در میان گذاشتم، و ایشان بسیاری از سوءتفاهماتی را که از کودکی در مورد مسیحیت در ذهن من و دوستانم وجود داشت روشن ساختند. بااینحال به من گفتند که اجازه ندارند مرا در کلیسای خود بپذیرند و از دادن کتاب انجیل نیز معذورند. در عوض به من پیشنهاد کردند که برای تهیه انجیل به تهران مراجعه کنم، اما این کار برای من که در آن زمان ۱۴ سال بیشتر سن نداشتم غیرممکن بود. بزودی متوجه شدم که اگر بناست رسماً مسیحی شوم باید غسل تعمید بگیرم، ولی آن کشیش آشوری حاضر نبود مرا تعمید دهد. به‌علاوه، دوستانم به من می‌گفتند که اگر مسیحی شوم کافر محسوب خواهم شد. اما من حاضر بودم به‌خاطر مسیح کافر محسوب شوم و به جهنم بروم ولی از او دل نکنَم، هرچند که در آن زمان هنوز نمی‌دانستم او خداوند است. عیسی مسیح را پیغمبر محبت می‌دانستم، و همین کافی بود تا مرا مجذوب خود سازد.
چند ماه گذشت. روزی به‌طور اتفاقی در کتابخانۀ دبیران آموزش و پرورش چشمم به کتاب کهنه‌ای خورد که بر روی آن نوشته شده بود "کتاب‌المقدس". آن را گرفتم و با شور و ولعی وصف‌ناپذیر مشغول‌ خواندن چهار انجیل شدم. با خواندن سرگذشت زندگی عیسی بیشتر مجذوب او شدم، و سؤالاتی را که به ذهنم می‌رسید در گوشه‌ای یادداشت می‌کردم و بعداً آنها را از کشیش آشوری می‌پرسیدم.
آن کشیش که به اشتیاق فراوان من برای شناختن مسیح پی برده بود، به من توصیه کرد نزد کشیشِ کلیسای جماعت‌ربانی شهرمان بروم و علاقه خود نسبت به مسیح را با او در میان بگذارم. من هم همین کار را کردم، به این امید که بتوانم در آن کلیسا تعمید بگیرم.
پس از چند بار رفت و آمد به کلیسای جماعت‌ربانی شهرمان، سرانجام موفق شدم با کشیش آنجا ملاقات کنم. ایشان خداوندیِ عیسی و کاری را که او بر روی صلیب برای من و افرادی مثل من انجام داد به‌خوبی برایم شرح دادند و یک جلد انجیل نیز به من دادند. وقتی گفتند که می‌توانم این انجیل را برای خودم نگه دارم، از شادی در پوست نمی‌گنجیدم. این بزرگترین هدیه‌ای بود که در عمرم گرفته بودم. کشیش این کلیسا بتدریج در مورد گناه و نیاز انسان به توبه با من صحبت کردند، و بسیاری از تعالیم اساسی مسیحیت را برایم توضیح دادند. سرانجام من در سال ‏۱۹۹۹‏ میلادی رسماً از گناهان خود توبه کردم و عیسی مسیح را به‌عنوان خداوند و نجات‌دهندۀ خود پذیرفتم و از او خواستم وارد قلب و زندگی من شود.
کشیش آن کلیسا از من خواستند انجیل را به‌‌طور کامل بخوانم و اگر سؤالی داشتم از ایشان بپرسم. در این مدت خدا از طریق خادمین مختلف کلیسا و نیز از طریق وقایع گوناگونی که در اطرافم رخ می‌داد، به من کمک می‌کرد او را بهتر بشناسم. اغلب در بیرون از ساختمان کلیسا، یعنی در پارک‌ها و یا حیاط بیمارستان‌ها با خادمین خدا جلسات تعلیمی داشتم و دعا می‌کردم. گاهی اوقات نیز به‌طور مخفیانه به منزل شبان آن کلیسا می‌رفتم. به فیض خدا پس از مدتی در خانۀ یکی از رهبران کلیسا جلسات مشارکتی و دروس شاگرد‌‌سازی به‌طور هفتگی برگزار گردید که خیلی پر برکت و عالی بود. من در خلال این جلسات درس‌های زیادی در مورد تعالیم اساسی مسیحیت یاد گرفتم و بویژه به اهمیت بشارت دادن در زندگی مسیحی پی بردم.
از همان سال‌های اول ایمانم، اشتیاق شدیدی داشتم برای اینکه پیام نجات‌بخش مسیح را به گوش افراد خانواده و دوستان و نزدیکانم برسانم. بعدها خداوند برایم روشن کرد که نه فقط خویشان و نزدیکان، بلکه تمامی مردم نیازمند شنیدن پیام نجات هستند، و این دعوت از طریق دعاها و رؤیاهای مختلف نیز در زندگی‌ام تأیید شد. با هدایت خدا به مکان‌های عمومی نظیر پارک‌ها می‌رفتم، به کسانی که خدا در قلبم می‌گذاشت انجیل و جزوات بشارتی می‌دادم، و تعالیمی را نیز که از معلمینم فرا ‌گرفته بودم با کسانی که توبه کرده بودند در میان می‌گذاشتم.
البته این را هم بگویم که در زندگی روحانی خود با فراز و نشیب‌های مختلفی روبرو بوده‌ام، اما هر بار خدا دستم را گرفته و از طریق مشکلات درس‌های تازه‌ای به من یاد داده است. اکنون که نجات‌دهنده حقیقی خود را یافته‌ام و شادیِ وصف‌ناپذیرِ حضور زنده‌اش را در زندگی‌ام حس کرده‌ام، قصد دارم تا پایان عمر به‌طور کامل در خدمت او باشم و کسانی را که هنوز چنین محبت و شادی‌ای را نچشیده‌اند، با این سرچشمۀ تمام شادی‌ها آشنا سازم.

مرگ چیست؟

یکی از دغدغه هایی که همواره و در طول تاریخ ذهن بشر را به خود معطوف ساخته است موضوع مرگ و احساس مربوط به ان است.بگونه ای که عده ی بسیاری از مردم از مواجهه با آن دچار وحشت شده و حتی از ذکر آن نیز واهمه دارند!
اما سوالی که در این میان مطرح است این است که اساسا مرگ چیست و چرا پایانی تاریک و ناامیدکننده از زندگی انسان می باشد؟
برای یافتن این پاسخ بهتر است به کلام خداوند مراجعه کرده و در ان به جستجو بپردازیم و امید است که خداوند اسرار کلام بی نظیرش را برای ما بگشاید.
با مطالعه در فصول کتاب پیدایش به روشنی درمی یابیم که خداوند چگونه شرحی مختصر و جامع درباره ی چگونگی آفرینش انسان به ما می دهد
"خداوند خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید٬و ادم نفس زنده شد"پیدایش7:2
بنابراین با توجه به ایه ی بالا متوجه می شویم که خداوند انسان را افرید و به او نعمت زندگی بخشید و در ادامه میخوانیم که خداوند چگونه به انسان آزادی اراده و انتخاب عطا فرمود تا او را بیازماید و انسان مختار بود تا راه اطاعت از خداوند را اختیار کرده تا ابد در حضور خداوند زیست نماید و یا راه نافرمانی از کلام خدا اختیار کند و هلاک گردد.
"...از همه ی درختان باغ بی ممانعت بخور٬اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری٬زیرا روزی که از ان خوردی٬هر آینه خواهی مرد"پیدایش2آیات16و17
در ادامه کتابمقدس بیان می دارد که چگونه ادم و حوا با سواستفاده از اراده ی آزادی که داشتند بر علیه خداوند شوریدند و دچار لعنت گردیدند.
"...پس به سبب تو زمین ملعون شد٬و تمام ایام عمرت از ان با رنج خواهی خورد"پیدایش3:17
"...تا هنگامی که به خاک بازگردی٬که از ان گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت."پیدایش3:19
ما در اینجا نمی بینیم که ادم و حوا بلافاصله پس از سرپیچی از شریعت خداوند جسما بمیرند بلکه آنان دچار مرگ روحانی شده و از رابطه ای معنوی و داشتن محبت و اشتیاق برای خداوند محروم گردیدند.زیرا که ایشان راه شورش بر علیه شریعت خداوند را برگزیده بودند.
و کتابمقدس به ما نشان می دهد که چگونه همه ی انسان ها یعنی فرزندان آدم و حوا در سرپیچی بر علیه خداوند به سرمی برند و ذاتا به سوی بدی ها تمایل دارند زیرا که انان روحا مرده هستند و بزودی مرگ جسمانی را تجربه خواهند نمود.
اما چرا خداوند ادم و حوا را به محض انجام گناه جسما نیز نابود نساخت و چرا او ما را به محض انجام گناه فورا توسط مرگ بدنی مجازات نمی سازد؟
پاسخ به این پرسش در واقع بر محبت و صبر و غضب خداوند بر علیه گناه تاکید می نماید.زیرا که قصد خداوند این نبود که همه ی جان هایی را که افریده بود هلاک سازد بلکه او در نظر داشت که عده ی بسیاری از مردم جهان را نجات دهد و ایشان را برای خود قوم برگزیده و باقیمانده مقدس سازد
"متبارک باد خداوند پدر خداوند ما عیسی مسیح که ما را مبارک ساخت به هر برکت روحانی در جاهای آسمانی در مسیح.چنانکه ما را پیش از بنیاد عالم برگزید تا در حضور او در محبت مقدس و بی عیب باشیم."افسسیان1آیات3و4
اما اگر ما هنوز نجات نیافته باشیم و جسما و روحا بر ضد شریعت خداوند عمل کنیم و این وضعیت را دوست داشته باشیم و در خود نیازی به رستگاری احساس نکنیم ما در یک وضعیت هولناک یعنی تحت لعنت و غضب خداوند به سر می بریم و در این حالت ما نمی توانیم انتظار دریافت برکت و رحمتی از جانب خداوند را داشته باشیم.
"زیرا غضب خدا از آسمان مکشوف می شود بر هر بی دینی و ناراستی مردمانی که راستی را در ناراستی بازمی دارند"رومیان1:18

-همواره یکی از سوالاتی که بشر را به خود معطوف ساخته است این است که سرنوشت انسان پس از مرگ چه می شود و آیا مرگ پلی است به دنیایی تازه و متفاوت؟
در پاسخ به این پرسش فرضیات و ادعاهای بسیاری مطرح گردیده است اما این تنها کتابمقدس است که تمام حقیقتی را که ما باید بدانیم در اختیار ما قرار می دهد زیرا که ان یگانه کلام زنده و حقیقی خداوند است.و اگر ما کتابمقدس را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم متوجه می شویم که مرگ جسمانی برای اکثریت مردم جهان که نجات نیافته اند پایان بخش زندگی و پایانی بر آمال و آرزوها و احساسات ایشان است.
"چون مرد شریر بمیرد امید او نابود می گردد و انتظار زورآوران تلف می شود"همچنین که عدالت مودی حیات است٬همچنین هر که شرارت را پیروی نماید او را به مرگ می رساندامثال11آیات7تا19

"شریران واژگون شده٬نیست می شوند٬اما خانه ی عادلان برقرار می ماند"امثال12:7

"زیرا خداوند انصاف را دوست می دارد و مقدسان خود را ترک نخواهد فرمود.آنان محفوظ خواهند بود تا ابدلاباد.و اما نسل شریر منقطع خواهد شد"مزامیر37:28
"اما به طبقه ی پدران خود خواهد پیوست که نور را تا به ابد نخواهند دید.انسانی که در حرمت است و فهم ندارد٬مثل بهایم است که هلاک می شود"مزامیر49آیات19و20
"اما مردگان هیچ نمی دانند و برای ایشان دیگر اجرت نیست چونکه یاد ایشان فراموش می شود.هم محبت و هم نفرت و حسد ایشان٬حال نابود شده است و دیگر تا به ابد برای ایشان از هر انچه زیر آفتاب کرده می شود٬نصیبی نخواهد بود."جامعه9آیات5و6

"همچنانکه به وساطت یک آدم گناه وارد جهان گردید و به گناه مرگ٬و به اینگونه مرگ بر همه ی مردم طاری گشت٬از انجا که همه گناه کردند."رومیان5:12
اما مرگ برای عده ی بسیار دیگری که در جهان در اقلیت می باشند پایان بخش زندگی و نابودی جاودانی نیست.و کتابمقدس به ما نشان می دهد که همواره و در طول تاریخ افرادی بوده اند که مورد فیض و رحمت خداوند قرار گرفته و نجات داده شده اند.نه بخاطر لیاقت و شایستگی ای که داشته اند بلکه تنها و تنها بعلت رحمت و بخشش خداوندکه شامل حال ایشان گردیده است.
"زیرا که محض فیض نجات یافته ایم٬بوسیله ی ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست٬و نه از اعمال تا هیچ کس فخر نکند."افسسیان2آیات8و9
بنابراین اگر ما شروع کنیم به مطالعه ی کلام خدا و پی ببریم که چقدر گناهکار و بی لیاقت هستیم و انگاه شروع کنیم به طلب رحمت از خداوند و اشک ریختن بعلت گناهانی که انجام داده ایم٬در این حالت ممکن است ما نیز جزء افراد بسیاری باشیم که عیسی مسیح خداوند در حکم ناجی و رهاننده ی ایشان از لعنت جاودانی مصلوب گردید و تحت لعنت و داوری گناهان شریرانه ایشان قرار گرفت.
"ما را نیز که در خطایای مرده بودیم با مسیح زنده گردانید٬زیرا که محض فیض نجات یافته اید."افسسیان5:2
"عیسی بدو گفت:من قیامت و حیات هستم.هر که به من ایمان اورد٬اگر مرده باشد زنده گردد"یوحنا25:11

"زیرا که از اینجهت نیز به مردگان بشارت داده شد تا بر ایشان موافق مردم بحسب جسم حکم شود و موافق خدا بحسب روح زیست نمایند"1پطرس6:4

"در طریق عدالت حیات است٬و در گذرگاههایش مرگ نیست"امثال28:12
"شریر از شرارت خود به زیر افکنده می شود٬اما مرد عادل چون بمیرد اعتماد دارد"امثال32:14
"مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست.ای شما که در خاک ساکنید بیدار شده ترنم نمائید!زیرا که شبنم تو شبنم نباتات است..."اشعیا19:26
بنابراین با مطالعه و جستجو در کتابمقدس به روشنی درمی یابیم که تمام افرادی که بدون نجات و رستگاری از جهان می روند برای همیشه نابود شده و از یاد می روند زیرا که انان روحا و جسما مرده هستند.اما افرادی که توسط ایمان به عیسی مسیح خداوند از سر نو تولد شده و یک روح زنده شده ی جدیدی را دریافت می کنند٬در آن هنگام که این جسم خود را ترک میکنند در اسمان زندگی را در حضور خداوند از سر می گیرند.
"پس دائما خاطر جمع هستیم و می دانیم که مادامی که در بدن متوطنیم٬از خداوند غریب می باشیم٬(زیرا که به ایمان رفتار می کنیم نه به دیدار)پس خاطر جمع هستیم و این را بیشتر می پسندیم که از بدن غربت کنیم و به نزد خدا متوطن شویم."2قرنتیان5آیات6تا8

چهار دلیلی که به تثلیث ایمان دارم


خدا چه شکلی است؟
شما می توانید خدای خود را برطبق تصورتان بسازید. یا می توانید چیزی که خدا از خود آشکار نموده است را مطالعه نمائید و از آن اطلاعات در جستجوی درک بیشتری از خدا استفاده نمائید.
از کودکی قانع شده ام که تنها با مطالعۀ کتاب مقدس، خصوصاً عهد جدید، نمی توان خدا را درک کرد؛ مگر اینکه به درستی رابطۀ بین خدای پدر، پسر و روح القدس را تشخیص دهید. ما البته بایستی به این موضوع بپردازیم و جوابهای ساده، دردی را دوا نمی کند. خوشبختانه خدا منطق ما را دنبال نمی کند؛ پس ما بایستی به اندازۀ کافی فروتن شویم تا منطق او را دنبال کنیم. من مطمئنم که عهد جدید، ذات و طبیعت تثلیثی خدا ـ یگانه لاینفک خدا متشکل از سه شخصیت مشخص ـ را تعلیم می دهد. من سعی می کنم بسادگی توضیح دهم که چگونه به این مسئله ایمان دارم؛ ولی نگذارید سادگی توضیحات من، لفافه ای روی این حقیقت باشد که بهرحال این موضوع پیچیده ایست. جلدهای زیادی کتاب در این مورد نوشته شده است. اشتباه نکنید، پیچیده است. اگر راستشو بخواهید احساس می کنم که کودکی هستم که تازه راه افتاده است و بطرف یک اقیانوس در حال حرکت است. بنابراین همانطوری که شخصیت خدا را توضیح می دهم، متکی به چیزی هستم که کتاب مقدس خود آنرا آشکار می کند تا بتوانم از آن برای توضیحات خود استفاده کنم. حالا ممکنه از یک خرده گیر بشنوید که می گوید: " کلمۀ تثلیث هیچ جا در کتاب مقدس نیامده است. " بله درست است، نیامده. بعضی هم ممکنه بگویند: " سه تا هیچوقت یکی نمی شود. " درسته، البته اگر در مورد ریاضی صحبت می کردیم. بهرحال چیزی که در موردش صحبت می کنیم یک رابطۀ پیچیده است نه یک معادلۀ ساده. بنابراین من پیشنهاد می کنم که بجای استفاده از تعابیر غلط و کاریکاتور مانند خرده گیرها، ادراکمان را در این مورد از کتاب مقدس گردآوری کنیم.سؤال این نیست که من یا شما می توانیم درک ذهنی از مفهوم تثلیث داشته باشیم یا نه. الکترونها بهرحال چراق برق را روشن می کنند، بدون هر گونه درک ابتدایی در مورد چگونگی روشن شدن چراق که با تلنگری برروی کلید برق انجام می شود. همین الآن از کنار شما سیگنالهای تلوزیونی و رادیویی زیادی عبور می کنند و اگر شما یک میزان کنندۀ داخلی داشتید، می توانستید این امواج را طبقه بندی کرده، میزان نموده و مورد استفاده قراردهید. فقط بخاطر اینکه آنها را نمی شنوید و نمی بینید به این مفهوم نیست که آنجا نیستند. سؤال به سادگی این است: کتاب مقدس چه تعلیمی در مورد ارتباط پدر، پسر و روح القدس می دهد؟

تعریف

بگذارید ابتدا «تثلیث» را تعریف کنیم. تثلیث بر می گردد به «اتحاد پدر، پسر و روح القدس در سه شخصیت»1. البته کلمۀ تثلیث از کلمات «سه» و «اتحاد» تشکیل یافته است که معنای «سه تکه بودن» در آن نهفته است. به عبارت دیگر ایمان به تثلیث یعنی اینکه پدر، پسر و روح القدس ذاتاً یکی یعنی خدا هستند، حتی با ابقای تفاوتهای خود.
جان کالوین اینطور می گوید که: " پدر، پسر و روح القدس یک خدا هستند، با اینحال نه پسر پدر است و نه روح القدس پسر؛ بلکه آنها با صفاتی از هم متمایز شدند2." الهیدانان در مورد عقاید پیچیده ای مثل «هم ذات بودن» ( یونانی: homoousios ) بحث می کنند که من از آنها در این مقطع صحبتی نخواهم کرد.من به به چهار دلیل به تثلیث ایمان دارم ـ دلایل کتاب مقدسی. بیائید با من به این دلایل نگاه کنیم:
1. بخاطر عبارات موربوط به تثلیث در عهد جدید
یکی از مهمترین دلایلی که من به تثلیث ایمان دارم، چندین عبارت واضح و روشن در کتاب مقدس است که پدر، پسر و روح القدس را در یک سطح قرار می دهند3. " پس رفته، همۀ امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم پدر، پسر و روح القدس تعمید دهید. " ( متی 28 : 19 ). " فیض عیسی خداوند و محبت خدا و شرکت روح القدس با جمیع شما باد. " ( دوم قرنتیان 13 : 14 ). " برگزیدگان بر حسب علم سابق خدای پدر، به تقدیس روح برای اطاعت و پاشیدن خون عیسی مسیح. " ( اول پطرس 1 : 2 ).البته جاهای زیادی است که پدر و پسر بدون ذکر نام روح القدس آمده است و یا تنها پسر و روح القدس آمده است و غیره. اما فکر می کنم این آیات ذکر شده در بالا بصورت انکارناپذیری واضح هستند، خصوصاً متی 28 : 19. البته در آن مقطع کلمۀ «تثلیث» تعلیم داده نشده بود، ولی مفهوم آن بخوبی در عهد جدید نمایان است. این موضوع کاملاً بدیهی است.
2. چونکه عهد جدید یگانه پرستی و اینکه عیسی دارای ذات الهی است را تعلیم می دهد
دومین دلیل مهمی که من به تثلیت ایمان دارم این است که عهد جدید آشکارا یگانه پرستی و الهی بودن ذات عیسی را تعلیم می دهد.
یگانه پرستی
یگانه پرستی اعتقادی است که توسط یهودیت آغاز شد و توسط مسیحیت تصدیق شد؛ وشامل این است که خدایی نیست غیر از یک خدا. این مطلب را به فراوانی در عهد عتیق و جدید می بینیم ( بعنوان مثال مرقس 12 : 29 ، تثنیه 6 : 4 ، اعمال 17 : 22 ـ 31 و اول قرنتیان 8 : 4 ـ 6 ).
الوهیت عیسی
در همان حال عهد جدید خیلی واضح اظهار می کند که عیسی دارای الوهیت است؛ یعنی دارای ذات خدایی است. رسول محبت عیسی، یوحنا این مطلب را اینطور بیان می کند: " در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطۀ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. 4 " ( یوحنا 1 : 1 ـ 3 ). پولس رسول به همان اندازه روشن از الوهیت عیسی صحبت می کند: " که چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد. " ( فیلپیان 2 : 6 ـ 7 ). در اینجا یک توضیح دیگر از شأن عیسی در کتاب مقدس آمده است: " او صورت خدای نادیده است، نخست زادۀ تمامی آفریدگان. زیرا که در او همه چیز آفریده شد، آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوّات؛ همه بوسیلۀ او و برای او آفریده شد. او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد. او بدن یعنی کلیسا را سر است، زیرا که او ابتدا است و نخست زاده از مردگان تا در همه چیز او مقدم شود. زیرا خدا رضا بدین داد که تمام پری در او ساکن شود. " ( کولسیان 1 : 15 ـ 19 ).
اتحاد با پدر
من می توانم به فراوانی با آوردن نمونه های زیادی ادامه دهم. فراتر از گنجایش این مقاله، عهد جدید مکرراً از طریق بیشمار الوهیت عیسی را ثابت می کند. خود عیسی اتحاد با پدر را بطریقی تصدیق می کند که باید آنرا کفر درنظر گرفت؛ مگر اینکه حقیقت باشند:" من و پدر یک هستیم. آنگاه یهودیان باز سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. عیسی بدیشان جواب داد: «از جانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم. به سبب کدام یک از آنها مرا سنگسار می کنید؟» یهودیان در جواب گفتند: «به سبب عمل نیک، تو را سنگسار نمی کنیم، بلکه به سبب کفر، زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی.» " ( یوحنا 10 : 30 ـ 33 ) " عیسی بدیشان گفت: «آمین آمین به شما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم.» آنگاه سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. امّا عیسی خود را مخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت. " ( یوحنا 8 : 58 ـ 59 )" ایشان را گفت: «شما مرا که می دانید؟» شمعون پطرس در جواب گفت که «تویی مسیح، پسر خدای زنده!» عیسی در جواب وی گفت: «خوشابحال تو ای شمعون پسر یونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان است.» " ( متی 16 : 15 ـ 17 ).در حضور عیسی، تومای شکاک او را اینطور صدا می کند: «ای خداوند من و ای خدای من.» ( یوحنا 20 : 28 ). عیسی بخاطر این حرف او را توبیخ و یا اصلاح نکرد، بلکه تنها در مورد ایمانش به او گوشزد کرد. در این مورد خود عیسی در محاکمه اش مستقیماً مورد سؤال قرار می گیرد: " ...باز رئیس کهنه از او سؤال نموده، گفت: «آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی گفت: «من هستم؛ و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوّت نشسته، در ابرهای آسمان می آید.» ( مرقس 14 : 61 ـ 62 )من به این موضوع پرداختم، چونکه امروزه گروهایی هستند که یا یکتاپرستی را انکار می کنند و یا این موضوع را که عیسی از هرجهت منحصراً دارای الوهیت است. نمی خواهم چیزی را جدا کنم، تنها قصدم روشن سازی است. اعتقاد به الوهیت مسیح و یکتاپرستی اساس مسیحیت حقیقی است. امّا خوب است که بدانیم در دنیای امروز، اعتقادات متضاد به این هم بسیار است:
اعضای گروه Jesus Seminar معتقدند که عیسی نمی توانسته این چیزها را در مورد خود گفته باشد، پس شاگردان اینها را بایستی از خود ساخته باشند.
درظاهر مورمونها به یکتاپرستی ایمان دارند؛ اما وقتی از نزدیک نگاه می کنیم متوجه می شویم که هر مورمون خوب از جنس مذکر آرزو می کند که خدایی برای سیّارۀ دیگر باشد. و اینکه خود بنیانگذاران مورمونیسم اساساً خدای پدر را خدای سیّارۀ زمین می دانند نه خدای تمام هستی؛ و این زمانی اتفاق افتاد که شورای خدایان، او را به خدا بودن سیّارۀ زمین منصوب کردن5. این یکتاپرستی نیست بلکه در حقیقت نوعی چند خدا پرستی است.
شاهدان یهوه عیسی را بعنوان یک موجود الهی می دانند و او را از هرجهت شریک ذات پدر نمی دانند. آنها یوحنا 1 : 1 را اینطور ترجمه می کنند: "...کلمه یک موجود الهی بود." 6
پیروان گروه یکتاپرستان، خدا بودن عیسی را رد می کنند.
خلاصه اینکه فکر می کنم در کل کتاب مقدس کاملاً روشن است که تنها یک خدا است و در همان حال در عهد جدید بارها و بارها الوهیت عیسی مشخص است. شما به هرحال باید طوری این پارادوکس مشخص را توضیح دهید. یا عیسی خداست و یا مانند خداست. شما باید با این مسئله روبرو شوید و نمی توانید از آن چشم پوشی کنید.
3. چون عیسی و پدر دو شخصیت متفاوت هستند
سومین دلیل کتاب مقدسی ایکه من به تثلیث ایمان دارم این است که عهد جدید بارها و بارها برای عیسی و پدر شخصیتهای مشخص و متفاوتی قائل شده است.
پدر و پسر
دلیل اینکه در مورد پدر و پسر صحبت می کنیم این نیست که تعدادی الهیدان آنرا درست کردند؛ بلکه خود عیسی به این شکل رابطه اش را با خدا تشریح می کند. بعنوان مثال:" زیرا خدا جهان را اینقدر محبّت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هرکه بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد. " ( یوحنا 3 : 16 ). " پدر همه چیز را به من سپرده است و کسی پسر را نمی شناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس نمی شناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد. " ( متی 11 : 27 ). " ...آمین آمین به شما می گویم که پسر از خود هیچ نمی تواند کرد مگر آنچه بیند که پدر به عمل آرد، زیرا که پدر پسر را دوست می دارد و هر آنچه خود می کند بدو می نماید...کسی که به پسر حرمت نکند، به پدری که او را فرستاد احترام نکرده است. " ( یوحنا 5 : 19 و 23 ). " ...ای پدر ساعت رسیده است. پسر خود را جلال بده، تا پسرت نیز تو را جلال دهد...و الان تو ای پدر مرا نزد خود جلال ده، به همان جلالی که قبل از آفرینش جهان نزد تو داشتم. " ( یوحنا 17 : 1 و 5 ). من می توانم همینطور ادامه دهم؛ اما کتاب مقدس کاملاً واضح است، مخصوصاً انجیل یوحنا. عیسی نیز خود مدعی یک اتحاد ذاتی بین خود و پدر است: " من و پدر یک هستیم. " ( یوحنا 10 : 30 )." ...کسی که مرا دید، پدر را دیده است. پس چگونه تو می گویی پدر را به من نشان ده؟ آیا باور نمی کنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخنهایی که من به شما می گویم از خود نمی گویم، لکن پدری که در من ساکن است، او این اعمال را می کند. مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است..." ( یوحنا 14 : 9 ـ 11 ).
شخصیت عیسی از پدر معلوم و مشخص است
مهم است که بدانیم که پسر یعنی عیسی، از شخصیت خدا یعنی پدر مشخص است. چرا اینرا می گویم؟عیسی خطاب به پدر دعا می کند ( یوحنا 17 ). این بی معنی خواهد بود اگر عیسی و پدر یک شخص و نهاد باشند. وقتی عیسی خطاب به پدر دعا می کند، با خودش حرف نمی زند. این تصوّر نابخردانه ایست. من این نکته را مطرح می کنم، چونکه یک شاخه از جنبش پنطیکاستی به اقانیم ثلاثه معتقد نیستند. آنها معتقدند که عبارت «پدر» نماینگر الوهیت مسیح است؛ درحالیکه عبارت «پسر» نماینگر انیسانیت یا تجلی الهی او در جسم است. بنابراین آنها معتقدند که پدر درواقع، پسر نیست و عیسی را هم پدر و هم پسر در نظر می گیرند.
تسلیم به پدر بودن
شما اغلب در عهد جدید می بینید که پدر ( که اغلب در کتاب مقدس بدون کلمۀ پدر نماینگر "خدا" است ) رهبر است و عیسی و روح القدس بصورت ارادی تابع او هستند. آنها در رتبۀ الوهیت "یکسان" هستند ولی نه در رتبۀ عملکرد. پدر رهبر است، درست همانند زمانۀ زندگی عیسی که پدر رهبر خانواده بود. دیگر شکی نیست که چرا عیسی این رابطه را بصورت پدر و پسر توضیح می دهد. پولس بسیار جالب این رابطه را تشریح می کند: " بعد از آن انتهاست وقتی که ملکوت را به خدا و پدر سپارد. و در آن زمان تمام ریاسات و تمام قدرت و قوّت را نابود خواهد گردانید. زیرا مادامی که همۀ دشمنان را زیر پایهای خود ننهد، می باید او سلطنت بنماید. دشمن آخر که نابود شود موت است. زیرا «همه چیز را زیر پایهای وی انداخته است»، واضح است که او که همه را زیر او انداخت، مستثنی است. امّآ زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع وی گردانید، تا آنکه خدا کلّ در کلّ باشد. " ( اول قرنتیان 15 : 24 ـ 28 ). بنظر من مهم است تشخیص دهیم که عهد جدید پدر و پسر را شخصهای مجزا از هم معرفی می کند. آنها در وظیفه مجزا می باشند و همچنین در شخصیتهای مجزا از هم نسبت به هم عمل می کنند. درمورد تثلیث از نظر ظهور و طرزعمل، اینکه خدا خود را بعنوان پدر، پسر و روح القدس ظاهر کرده، یک مثال بیش از حد ساده شده آب است که خود را بشکل یخ، آب مایع و بخار نشان می دهد. امّا البته اینگونه مثالها نماینگر ظهور بیش از یک شخص می باشند؛ دراینصورت دعا و اطاعت بی معنی خواهد بود. کتاب مقدس از ما می خواهد که پدر و پسر را بعنوان یک خدا ببینیم اما در شخصیتهای مجزا از هم.
4. زیرا که روح القدس هم دارای صفات الهی و هم شخصی است
چهارمین دلیل کتاب مقدسی که به تثلیث ایمان دارم این است که در کتاب مقدس روح القدس با الفاط شخصی نامبرده می شود. این مشخص می کند که او نیز صاحب شخصیتی مجزا از شخصیت پدر و پسر است.بایستی تصدیق کنم که در ظاهر ما تقریباً اطلاعات زیادی در مورد عملکرد روح القدس با سایر شخصیتهای تثلیث به اندازه ای که بین پدر و پسر وجود دارد، نداریم. و گاهی اطلاعات کتاب مقدسی در مورد روح القدس حداقل به منظور تلاش برای یک توضیح ثابت، بنظر مبهم می آید.
از روح القدس بعنوان خدا نام برده شده
" آنگاه پطرس گفت: «ای حنانیا چرا شیطان دل تو را پر ساخته است تا روح القدس را فریب دهی و مقداری از قیمت زمین را نگاه داری؟ آیا چون داشتی از آن تو نبود و چون فروخته شد در اختیار تو نبود؟ چرا این را در دل خود نهادی؟ به انسان دروغ نگفتی بلکه به خدا.» " ( اعمال 5 : 3 ـ 4 ).
روح القدس افعال الهی را بعمل می آورد
روح القدس نیز عملکردهای الهی را بعمل می آورد، مانند قضاوت کردن ( یوحنا 16 : 8 ـ 11 )، ریختن محبت خدا ( رومیان 5 : 5 )، دادن خوشی ( رومیان 14 : 17 )، دادن امید ( رومیان 8 : 16 ـ 25 )، دادن سلامتی ( رومیان 8 : 6 )، تولد دوباره ( یوحنا 3 : 5 )، دادن ایمان ( اول قرنتیان 12 : 9 ). روح القدس ممکن است مورد کفر هم قرار گیرد ( مرقس 3 : 29 و لوقا 12 : 10 ) که در عهد جدید معمولاً در مورد عمل توهین به الوهیت در نظر گرفته می شود8.
روح القدس اعمالی را انجام می دهد که ما به یک شخص نسبت می دهیم
در اینجا مدرک کتاب مقدسی محکمی دال براینکه به روح القدس در منسب و اعمالش، همانند یک شخص معین اشاره شده است، می باشد که ما آنها را تنها به یک شخص نسبت می دهیم. او خادم منصوب می کند ( اعمال 13 : 2 و 20 : 28 ). او آنها را در خدمتشان هدایت و رهبری می کند ( اعمال 8 : 29 و 10 : 19 ـ 20 و 16 : 6 ـ 7 و اول قرنتیان 2 : 13 ). او از طریق انبیا سخن می گوید ( اعمال 1 : 16 و اول پطرس 1 : 11 ـ 12 و دوم پطرس 1 : 21 ). او ملزم می کند ( یوحنا 16 : 8 ). او تسلی می دهد ( اعمال 9 : 31 ). ما را در ضعفهایمان کمک می کند ( رومیان 8 : 26 ). تعلیم می دهد ( یوحنا 14 : 26 و اول قرنتیان 12 : 3 ). هدایت می کند ( یوحنا 16 : 13 ). مقدس می گرداند ( رومیان 15 : 16 و اول قرنتیان 6 : 11 ). به مسیح شهادت می دهد ( یوحنا 15 : 26 ). مسیح را جلال می دهد ( یوحنا 16 : 14 ). دارای قوّت از خود است ( رومیان 15 : 13 ). همه چیزها را جستجو می کند ( اول قرنتیان 2 : 10 ـ 11 ). برحسب ارادۀ خود عمل می کند ( اول قرنتیان 12 : 11 ). در مقدسین ساکن می شود ( یوحنا 14 : 17 ). می تواند اندوهگین هم شود ( افسسیان 4 : 30 ). با او مقاومت هم می شود ( اعمال 7 : 51 ) و امتحان هم می شود ( اعمال 5 : 9 ). در خیلی از زبانها، منجمله یونانی، کلمات دارای جنسیت مذکر، مؤنث و یا خنثی هستند؛ اما این در مورد زبان انگلیسی صدق نمی کند9. در یونانی اغلب، روح القدس با ضمیر خنثی استفاده شده است ـ چونکه pneuma در یونانی با ضمیر خنثی صرف می شود ( مانند یوحنا 14 : 17 و 26 ؛ 15 : 26 ) ـ اما در چندین مورد از ضمیر مذکر استفاده شده است که بنظر برای تأکید شخص بودن روح القدس است. " لیکن تسلی دهنده یعنی روح القدس ( ضمیر خنثی ) که پدر او را به اسم من می فرستد، او ( ضمیر مذکر ) همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه به شما گفتم با یاد شما خواهد آورد. " ( یوحنا 14 : 26 ). ما زبان مشابه ای را در یوحنا 15 : 26 و خصوصاً یوحنا 16 : 13 می بینیم: " چون او یعنی روح راستی آید، شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد ( ضمیر مذکر)... " به قول سی.کی. بارت: " روح القدس در این آیات، استدلال حالتهای شخصی است.10 " من این نکته را در مورد الوهیت و ذات شخصی روح القدس ذکر کردم، چونکه عده ای خصوصاً منکر وجود الهی روح القدس هستند. بعنوان مثال شاهدان یهوه در ترجمۀ جهان جدید خود، کلمۀ روح القدس را حذف کرده و آنرا با عبارت «نیروی فعال خدا» جایگزین کردند. عبارتی که معنی شخص بودن روح القدس را نیز کاملاً از بین برده است11.
سوگ اقنوم ثلاثه ( تخت خدا )، اثر رابرت کامپین ـ نقاش فلمنگی (1375 ـ 1444 ). رنگ روغن، ابعاد: 34.3 سانتی متر در 24.5 سانتی متر. هرمیتاژ ـ سنت پطرس بورگ ـ روسیه
نتیجه گیری
چیزهای بسیار بسیار زیاد دیگری می شود در مورد پدر، پسر و روح القدس گفت. ولی من سعی کردم نکاتی را ذکر کنم که ساده باشند. اگرچه ذکری از کلمۀ «تثلیث» در عهد جدید نیست، ولی همانطوریکه در بالا اشاره شد، با خواندن منصفانۀ عهد جدید می بایستی به این نتیجه برسیم که در عهد جدید از پدر، پسر و روح القدس دربارۀ الوهیت و هم شخصیتهای مجزا، صحبت شده است؛ و اینکه عهد جدید بطور قطع اشاره به یکتاپرستی و یکی بودن و اتحاد وجود خدا می کند.
اگرچه توضیحات بیشتر در مورد تثلیث، فراتر از آنچه که در عهد جدید تعلیم داده شده، می رود، ولی من معتقدم که عهد جدید بطور وضوح مفهوم مرکزی تثلیث را تعلیم می دهد: الوهیت سه شخص متمایز از هم ـ پدر، پسر و روح القدس ـ که ذاتاً یک خدا هستند.
آیا من و شما این را بدرستی درک می کنیم؟ خیر. ما تقلا می کنیم که با افکار زمینی مان، این مفهوم را در بر بگیریم. اما عهد جدید از ما می خواهد که سعی کنیم که کلام خود مسیح را اطاعت کنیم: بشارت داده، شاگرد بسازیم و آنها را «در نام پدر، پسر و روح القدس» تعمید دهیم ( متی 28 : 19 ).نویسنده: دکتر رالف إف ویلسونمترجم: آرش
منابع
Merriam-Webster's Collegiate Dictionary (Tenth Edition; Merriam-Webster, 1993), p. 1293. I have chosen not to capitalize "trinity" since it refers to a doctrine about God, rather than to God directly. I mean no disrespect by this.
John Calvin, Institutes of the Christian Religion 1.13.5.
The verse in the King James Version, "For there are three that bear record in heaven, the Father, the Word, and the Holy Ghost: and these three are one" (1 John 5:7) should not be considered part of the original, since does not appear in any ancient text of the New Testament and is quoted by none of the Greek Fathers. It began to appear in manuscripts of the Old Latin and Vulgate families from the sixth century onwards. See Bruce M. Metzger, A Textual Commentary on the Greek New Testament (United Bible Societies, 1971), pp. 716-718.
Jehovah's Witnesses sometimes ignorantly assert that it should be translated "the Word was a god" (trying to demonstrate that Jesus was a divine being, but not on the level of the Father), but clearly they misunderstand the Greek grammar. A careful study on the divinity of Christ can be found in Bruce M. Metzger, "The Jehovah's Witnesses and Jesus Christ," Theology Today, April 1953, pp. 65-85.
Ralph F. Wilson, "Six Reasons Why Mormonism Can't Be True Christianity."
Ralph F. Wilson, "Seven Ways Jehovah's Witnesses Distort True Christianity."
Robert M. Bowman, Jr., "Oneness Pentecostalism and the Trinity." This is a careful and thoughtful article that explains and then refutes Oneness views of the trinity. http://www.gospeloutreach.net/optrin.html
Cornelius Plantinga, Jr., "Trinity," International Standard Bible Encyclopedia (Eerdmans, 1979-1988) 4:914-921. Plantinga, a systematic theologian from the Reformed tradition, is very careful in the way he states his conclusion based on the Bible evidence: "In sum, the NT does testify to the Spirit's distinct personhood and divinity, but mutedly and ambiguously. The Spirit in the NT is personally less distinct than the Father and Son, and His divinity less clearly stated; He appears as a nearly transparent agent for God and Christ. One properly concludes that the NT is overall clearly binitarian in its data, and probably trinitarian" (p. 917).
Though in English we sometimes refer to ships with a feminine gender as "her sails."
C.K. Barrett, The Gospel According to St. John (Second Edition, Westminster Press, 1978), p. 482, commenting on John 15:26. See also George Eldon Ladd, A Theology of the New Testament (Eerdmans, 1974), p. 295.
See Ron Rhodes, Reasoning from the Scriptures with the Jehovah's Witnesses (Harvest House, 1993), chapter 8. Citing the New World Translation of Genesis 1:2.

احضار هموطن مسیحی"رامتین سودمند" از سوی وزارت اطلاعات

این هموطن بطور شفاهی از سوی مامورین وزارت اطلاعات شهر مشهد
فرا خوانده شده است و تلاش ها و پیگیریهای خانواده وی برای آگاهی از
وضعیت سلامتی و علت بازداشت تا كنون بی نتیجه مانده است


به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان طبق گزارش دریافتی، هموطن مسیحی "رامتین سودمند" فرزند ارشد شهید کلیسای ایران "حسین سودمند" روز پنجشنبه مورخ ۲۱ آگوست ۲۰۰۸ برابر با ۳۱ مرداد ۱۳۸۷، بطور شفاهی از سوی مامورین وزارت اطلاعات شهر مشهد فرا خوانده شده است ، كه تا زمان انتشار این خبر، ایشان هیچگونه تماسی با خانواده خود نداشته است.
علیرغم تلاش ها و پیگیریهای خانواده وی برای آگاهی از وضعیت سلامتی و علت دستگیری و اینكه فرزندشان در چه مكانی در بازداشت بسر می برد تاكنون بی نتیجه مانده است.
لذا با توجه به اینكه هنوز دلیل خاصی برای احضار و دستگیری ایشان مشخص نشده ، ضمن برطرف شدن سوءتفاهمات ، آزادی هر چه سریعتر این برادر مسیحی را خواستاریم .
از كلیه كلیساهای ایران چه در داخل و خارج كشور تقاضا می كنیم با احترامی که به خون شهید کشیش "حسین سودمند" و خانواده عزیز ایشان داریم برای فرزند شان "رامتین" در دعا و روزه متحد خواهیم شد.
زنده یاد كشیش "حسین سودمند" تنها کشیشی است که رسماً از سوی مقامات قضایی حکومت جمهوری اسلامی ایران به ‌خاطر عدم انکار ایمان مسیحی‌ خود محكوم به" ارتداد" و درسوم دسامبر سال ۱۹۹۰ مظلومانه درزندان مشهد اعدام گردید.

آیا در مسیحیت موضوع حلال و حرام وجود دارد؟

در بین اقوام و ملل جهان راجع به موضوع حلال و حرام عقاید و افکار گوناگونی در همین زمینه وجود دارد. اولین کتاب روحانی که موضوع حلال و حرام در آن توضیح داده شده است، کتاب تورات موسی می باشد که در آن نوشته شده است، خوردن گوشت شتر، خوک، خرگوش، عقاب، لک لک، بوقلمون، غاز و غیره حرام و حتی دست زدن و لمس کردن بدن آنها انسان را هم نجس و ناپاک می سازد.
هر که یکی از آنها را لمس نماید، بایستی جهت طهارت خود با آب غسل نماید. همچنین نوشته شده است که دست زدن به جنازه آدمی و یا راه رفتن بر روی قبرستان تا هفت روز نجس و پس از آن بایستی در آب غسل نماید تا طاهر گردد. تثنیه 14 : 4در تعلیم تورات وظایف طبیعی جسم نیز انسان را نجس و ناپاک می سازد. مثلا ً زنی که پسر بزاید تا مدت چهل روز نجس است و زنی که دختر بزاید تا هشتاد روز نجس است. چنین زنی تا مدت معینه طی نشده باشد، حق دخول در عبادتگاه و یا در جماعت را ندارد. حتی برای طهارت چنین زنی قربانی و غسل مخصوص هم لازم است والا در غیر این صورت نجس و ناپاک خواهند ماند و کسانی که چنین زنانی را لمس نمایند آنها هم نجس خواهند بود و هر چه آن زنان، لمس نمایند نجس و ناپاک خواهد بود. در شریعت موسی خیلی چیزها هم هست که خوردن و لمس کردن آنها نیز ممنوع می باشد. مانند غذای ذبح شده قربانی پس از یک روز و یا خوردن خون و همچنین پاشیدن دو نوع بذر در یک زمین و یا پوشیدن لباسی که از دو نوع قماش ساخته شده باشد. برای داشتن اطلاعات کافی درباره حلال و حرام بودن و خوردنی ها برای همه ضرورت دارد که کتاب تورات را با دقت مطالعه نمایند که مطالب فراوانی برایشان روشن خواهد شد. این گونه عقاید و افکار تنها مربوط به مذهب یهود نیست بلکه در بین طوایف و اقوام دیگر نیز یافت می شود. مثلا ً در بعضی عقاید دیگر شراب، کلاغ، لاک پشت، خرچنگ، ملخ، سوسمار، مار و صدها چیز دیگر نیز حرام و دست زدن به آنها انسان را نجس و ناپاک می گرداند. حتی چندین قسمت از بدن گاو و گوسفند و بز نیز حرام و یا به اصطلاح مکروه می باشند. مسیونری که در جزیره ماداگاسکار به تبشیر انجیل مشغول بوده، گفته است که اهالی این جزیره یک هزار و سیصد چیز ممنوع شده دارند که انسان حق دست زدن و یا خوردن آنها را ندارد. خیلی ها تصور می کنند که موضوع حلال و حرام فقط مربوط به ممالک و یا طوایف خداپرست است، در صورتی که چنین عقایدی در بین بت پرستان بی دین هم به فراوانی دیده می شود. برای مثال طایفه ای از هندی ها از خوردن گوشت گاو و خیلی چیزهای دیگر دوری می کنند. عده ای در کشورهای دیگر مغز میمون را گرفته گرما گرم و نپخته می خورند. در بعضی محله های دیگر مار و سوسمار و ملخ را هم می خورند. در حقیقت برای یک دینی که می خواهد در تمام دنیا مورد قبول واقع شود و مذهب همگانی و جهانی گردد، این گونه تعالیم نه فقط ابتدایی است بلکه غیرمکفی هم می باشد. رسم یهودیان این بود که تا دست های خود را با دقت تمام نمی شستند، غذا نمی خوردند. از این جهت وقتی مشاهده کردند که شاگردان عیسی مسیح قبل از خوردن غذا مطابق رسم یهود دست های خود را نشستند، ایراد گرفتند که به چه علت شاگردان با دست های نشسته غذا می خورند. عیسی مسیح به آن جماعت توجه نموده فرمود: به من گوش دهید و توجه نمایید، هیچ چیزی نیست که از خارج وارد وجود انسان گردد و او را نجس سازد، بلکه آنچه که انسان را نجس می سازد، چیزهایی است که از وجود او صادر می شود. مانند خیالات بد، زنا، فسق، قتل، دزدی، طمع، خباثت و شهوت پرستی، چشم بد، کفر، غرور، جهالت، تمامی این چیزهای بد از درون دل انسان صادر می شود و انسان را نجس و ناپاک می سازد و لیکن خوردن با دست های نشسته انسان را نجس نمی سازد. به عقیدۀ عیسی مسیح فقط گناه و فکر گناه آلود است که در نظر خداوند حرام است و انسان را نجس می سازد والا خوردن با دست های ناشسته ما را به جهنم نمی برد و ناپاک نمی سازد. یکی دیگر از تعالیم موسی این است که پیروان مذاهب را از همدیگر جدا می گرداند. موسی دستور داد کسانی که غیریهودی می باشند آنها را از سرزمین فلسطین بیرون کنند و با آنهایی که باقی می مانند مطلقا ً معاشرت ننمایند. همچنین دستور داد که با غیریهودی ازدواج نکنند و هرگاه ازدواج کنند، شخص ازدواج کننده بایستی از قوم یهود منقطع گردد. هنگامی که قوم یهود مدت هفتاد سال در اسارت کشور بابل بود و به وسیله کورش پادشاه فارس، آزاد و به سرزمین فلسطین به جهت بنای مجدد اورشلیم، به سرپرستی عزرا برگشتند، عزرا متوجه شد که عدۀ زیادی از یهودیان زن غیریهودی دارند و دستور داد تا تمام آنهایی که زنان غیریهودی دارند، زنانشان را طلاق دهند. همۀ آن مردان از این دستور اطاعت کردند. و چون عزرا از مشاهده شکسته شدن شریعت موسی سخت ناراحت شده بود، پیراهن خود را چاک زده ماتم گرفت و چیزی نمی خورد تا هنگامی که تمام قوم با او هم آهنگ شدند. یهودیان خود را قوم خاص خدا و سایر ملل را به نام امتها می خواندند و آنها را بی ارزش و گمراه می دانستند. غیریهودیانی که از بت پرستی سرباز زده خدای واحد حقیقی را پرستش می کردند، حق دخول به خانه خدا را نداشتند. حتی یک نفر یهودی به خانه غیریهودی قدم نمی گذاشت و غذای غیریهودی هم برای یهودیان قابل استفاده نبود، بلکه آن را نجس و ناپاک می دانستند. اثر چنین تعلیمی هنوز در بین خیلی از ملل جهان دیده می شود. همین عقیده و افکار موجب جدایی و فاصله و حتی نفرت و کشت و کشتار فرزندان آدم گردیده است که بیشتر نفاق ها و جدایی ها از همین گونه عقاید و مطالب سرچشمه گرفته است.و اما عیسی مسیح با بیان مثل سامری نیکو نشان می دهد که تمایز قومی و نژادی در نظر خدا وجود ندارد. لوقا 10 : 30 چنانکه پولس رسول می گوید: نزد خدا طرفداری نیست. یهودی، یونانی، بربری، مختون، نامختون، غلام، آزاد، زن، مرد، سیاه، سفید همه یکسان می باشند. خدا خالق همه و دوستدار همه است. عیسی مسیح می فرماید: خدا باران رحمت خود را بر عادلان و ظالمان می باراند و آفتاب عدالت خویش را بر عادل و ظالم می تاباند. متی 5 : 45 آیات ذکر شده از انجیل مقدس نشان می دهد که خدا بین مخلوقات خود فرقی قایل نیست و همه را دوست دارد و سعادت همگی را می خواهد. اما انسان ها هستند که به وسیله گناه از پدر آسمانی خود دور افتاده و هر یکی خود را برتر و پاک تر از دیگری می داند. عیسی مسیح خودش با طبقات مختلف رفت و آمد می کرد و به منازل گناهکاران می رفت و در هدایت و نجات آنها می کوشید. چنانکه بر سر چاهی در نزدیکی شهر سامره با زن گناهکاری صحبت کرده و به سوی پاکی و تقدس و نجات هدایتش نمود. عیسی مسیح به جای اینکه رومیان را نجس و ناپاک بخواند و از آنها دوری نماید، ایمان یک نفر رومی بت پرست را که به حضور عیسی مسیح رسیده بود، مورد ستایش قرار می دهد. به جای نفرت از یونانیان بت پرست و ناپاک، آنها را به حضورش پذیرفته محبت نموده، فرمود: بسا از مشرق و مغرب آمده در ملکوت خدا خواهند آرامید و با ابراهیم و اسحق زیست خواهند نمود. دختر مریض یک زن بت پرست کنعانی را که غیر از قوم خداپرست بود، شفا بخشید. عیسی شاگردان را به جهت تبشیر کلام و مژده نجات به سرتاسر جهان اعزام داشته و امر می کند که به تمام عالم بروید و مژده نجات را به گوش همه برسانید و آنها را تعلیم دهید تا همه اموری را که به شما حکم کرده ام حفظ کنند و تعمید یافته دارای حیات تازه گردند. عیسی کسی را نجس و ناپاک نمی خواند بلکه محبت خداوندی خویش را نسبت به همه مبذول می دارد. پولس رسول می گوید: در مسیح عیسی یقیین می دانم که هیچ چیزی در ذات خود نجس نیست جز برای آن کسی که آن را نجس بداند. من هر چه بخواهم می توانم بخورم و دست بزنم ولی در نظر خدا نجس و ناپاک نمی شوم. پطرس به بام خانه رفته تا با خدای خویش به راز و نیاز بپردازد، در حال دعا رویایی آسمانی مشاهده می کند که آسمان گشاده ظرفی را چون سفرۀ بزرگ به چهار گوشه بسته به سوی او نازل می شود. چون نیک نگریست در آن سفره هر گونه حیوان از وحش تا مرغان هوا و کلیۀ حشرات زمین وجود داشت. در همان حال ندایی به وی رسید که ای پطرس برخاسته ذبح کن و بخور. پطرس که نژاد یهودی و زیر شریعت موسی متولد و بزرگ شده بود برایش مشکل بود که بتواند به آسانی از آن حیوانات که از نظر شریعت نجس و ناپاک بودند، بخورد و یا حتی لمس نماید. پس در مقابل آن ندای آسمانی گفت: خداوندا من تا به حال چیزی حرام و یا ناپاک هرگز نخورده ام. بار دیگر آن ندای ملکوتی به پطرس گفت: آنچه که خدا پاک ساخته است تو حرام مخوان. این پیشنهاد به پطرس سه مرتبه تکرار گردید. پطرس به قدری در حفظ و نگهداری شریعت جدی و امین بود که سه بار ندای آسمانی را رد کرد. یعنی به قدری اعتقاد به موضوع حلال و حرام داشت که از رؤیای ِ آسمانی اطاعت ننمود. در همان حال آن سفره مجددا ً به آسمان بالا برده شد. پطرس بسیار متحیر و در فکر فرو رفته بود که این رؤیایی که دیده است، چه معنا و مفهومی دارد. چون هنوز پطرس درباره رؤیایی که دیده بود فکر می کرد، سه مرد ندا کرده می پرسیدند که شمعون معروف به پطرس در اینجا منزل دارد. روح القدس پطرس را هدایت کرده، گفت سه مرد ترا می طلبند، پس برخاسته همراه ایشان برو و هیچ شک نداشته باش زیرا که از جانب خداوند آمده اند. پس پطرس پایین آمده نزد آن سه نفر رسید و گفت: من همان کسی هستم که شما می طلبید، علت آمدنتان چیست؟ گفتند: افسری کرنیلیوس نام که مرد صالح و خداترس می باشد از فرشته خداوند الهام یافته که ترا به خانۀ خود بطلبد و مطالبی را از شما بشنود. پس پطرس و چند نفر دیگر از برادران برخاسته همراه ایشان روانه شدند. کرنیلیوس نیز دوستان خاص خود و اهل بیت خویش را جمع کرده و در انتظار پطرس و همراهانش نشسته بود. چون پطرس داخل خانه گردید، او را استقبال کرده به قدم هایش افتاد و او را پرستش کرد. پطرس به او گفت برخیز من نیز مثل شما انسانی بیش نیستم. وقتی جمعی کثیر دید به ایشان گفت: شما مطلع هستید که مرد یهودی را با شخص غیریهودی معاشرت کردن و یا نزد او آمدن جایز نیست بلکه حرام است. لیکن خدا مرا تعلیم داد که هیچ کس و هیچ چیزی را نجس ندانم. از این جهت به مجرد دعوت شما بدون صرف وقت آمدم. الحال سئوال من این است که برای چه مطلبی مرا خوانده اید. کرنیلیوس گفت: فرشته خداوند بر من ظاهر گردیده و گفت به شهر یافا بفرست. شمعون معروف به پطرس را بخوان. او چون بیاید با تو سخن خواهد گفت. حال که حضور دارید و نیکو کردی که آمدی الحال همه در حضور خدا حاضریم که آنچه به تو فرموده است، بشنویم. پطرس گفت: من حقیقتا ً دریافته ام که خدا را نظر به ظاهر نیست بلکه هر کسی از هر ملت و امتی که باشد و عمل نیکو انجام دهد نزد او مقبول می گردد. مشاهده می کنیم که پطرس چگونه به وسیله رؤیای ِ آسمانی حاضر و آماده گردید که قبول کند به منازل اشخاص غیریهودی رفته با آنها بخورد و معاشرت نماید. کار به جایی رسید که پطرس می خواست به خاطر موضوع حلال و حرام، ندای آسمانی را اطاعت نکند. اما بعد از ملاقات با کرنیلیوس می گوید، خدا مرا تعلیم داده که هیچ کس و هیچ چیزی را نجس و یا ناپاک ندانم. عیسی مسیح نه فقط خوردنی ها را نجس و ناپاک نمی داند، بلکه به وسیله تعلیماتش تمایز قومی و نژادی را رد می کند. محل و اوقات و طرز عبادت خدا را که در نظر عدۀ کثیری محدود و محصور به مکان و زمان و اوقات معینی بود، از محدودیت خارج و آزاد ساخته، خدا را محیط و همگانی معرفی می نماید. یهودیان بیت المقدس را خانه خدا و مخصوص عبادت خویش می دانستند و برای آن ارزش خاصی قایل بودند. چنانکه تا به حال آن ارزش و واقعیت خود را حفظ نموده است. یهودیان عقیده بر این داشته اند که قربانی ها و نذر و نیازهای خود را در بیت المقدس به انجام برسانند. در صورتی که سامریان عقیده داشتند که در کوه جریزیم باید عبادت نمود و مراسم قربانی ها و نیازها را به جا آورد. ولی وقتی زن سامری از عیسی سئوال نمود که عبادت در اورشلیم درست است و یا در این کوه، عیسی فرمود: ای زن تصدیق کن که روزی می رسد که نه در این کوه و نه در اورشلیم خدا را عبادت خواهند نمود. زیرا که خدا روح است و هر که می خواهد او را عبادت و پرستش نماید، بایستی با روح و راستی او را در قلب خود عبادت کند. عیسی مسیح بر سر کوه عبادت می کرد. در ویرانه ها عبادت می کرد. گاهی تمام شب را در دعا و راز و نیاز با پدر آسمانی خود به سر می برد. وقت خوردن غذا دعا می کرد. برای شاگردان دعا می کرد. برای دشمنانش دعا می کرد. به حواریونش فرمود همیشه دعا کنید تا در آزمایشات گرفتار نگردید. عیسی مسیح به ما می آموزد که هر فرد انسانی در همه جا و همه وقت و برای همه کس می تواند با خدای خود راز و نیاز نماید. همه جا مقدس و همه چیز پاک است. برای آنانی که با خدا زندگی می نمایند و هیچ گونه قید و بندی وجود ندارد. عیسی مسیح نه فقط خوراکی ها و حیوانات را نجس و حرام نمی داند و به وسیله تعالیمش تمایز قومی و نژادی را رد می کند و عبادت خدا را همگانی و غیر محدود به جا و مکان نمی نماید، بلکه دلسوزی و محبت خدا را نسبت به اشخاص گناهکار و مجرم نیز ظاهر می سازد. در زندگی عیسی مسیح مشاهده می کنیم که قسمت عمده اعمال و تعالیمش نشان دهنده لطف و محبت خداوند است نسبت به گناهکاران که هر چند خدا از گناه نفرت دارد ولی شخص گناهکار را دوست می دارد. چنانکه در مثل گوسفند گشمده، سکه گمشده و مخصوصاً در مثل پسر گمشده نشان می دهد که برخلاف عقاید و افکار دیگران که خدا را دشمن گناهکاران معرفی کرده اند، عیسی خدا را دوست گناهکاران معرفی می کند. وظیفه ما این است که چون پطرس بگوییم خدا به ما تعلیم داده است که هیچ کس را نجس و یا ناپاک ندانیم. چون که همه مخلوق دست خداوند هستیم. آنچه که خدا پاک خلق کرده است ما حرام ندانیم. در رساله اول پولس رسول به تیموتاؤس می گوید: در زمان های آخر بعضی ها گمراه شده از تعالیم شیطان پیروی خواهند نمود که ازدواج را منع و خوردن غذاهایی را که خدا آفریده تا ایمانداران با شکرگذاری از آن بخورند را قدغن می کنند. در صورتی که کلیۀ چیزهایی که خدا آفریده است نیکوست.گذشته از آنچه بیان شد، خیلی بعید به نظر می رسد که خدای پاک و مقدس چیزی را نجس و یا حرام بیافریند. بلکه هر آنچه ساخته مقدس می باشد.کشیش میرزایی