کتاب: ایمانی منطبق با عقل و برهاننوشته: پل لیتلترجمه: س. خاچکیانچندى پيش مجله معتبرى، مقالهاى منتشر ساخت تا نشان دهد كه در كتاب مقدس اشتباهات بىشمارى وجود دارد. از كجا بدانيم كتاب مقدس كه پس از قرنها و با ترجمههاى متعدد و گوناگون كه بدست ما رسيده است، فقط سايهاى كمرنگ از اصل آن نمىباشد؟ چه مدركى هست كه نشان بدهد پيغام اصلى كتاب مقدس در اثر حذفيات و آرايشهاى ترجمه از بين نرفته است؟ آيا دقيق بودن يا نبودن مطالب كتاب مقدس از نظر تاريخى براى ما تفاوتى دارد؟ بدون شك مهمترين مساله، پيغام و رسالت كتاب مقدس است. به هر صورت مسيحيت در اعماق تاريخ ريشه دوانيده است. عيسى مسيح جزء كسانى بود كه روميان آنها را سرشمارى كردند. اگر وقايع تاريخى كتاب مقدس درست نباشند، درستى ساير مطالب آن نيز كه براين وقايع استوارند با اشكالات جدى روبرو مىشوند. بنا بر اين لازم است بدانيم كه امروز واقعا از مداركى برخورداريم كه مردم دو هزار سال پيش از آن اطلاع داشتند . چطور مىدانيم كتابهاى كتاب مقدس همان كتبى هستند كه الهام خدا تشخيص داده شده است و كتب ديگرى نبايد به آنها اضافه گردد؟
اين سئوالات داراى ارزش واقعى است . اگر كتاب مقدس را كلام الهام خدا مىدانيم در اين صورت اثبات درستى نسخه هاى آن عملى در خور اهميت است، به موجب اين عمل كه (نقد نسخه اى) ناميده مىشود،درستى نسخه ها بررسى مىگردد، به زبانى ديگر، نسخههاى خطى كهن تا چه اندازه دقيق رونويسى شده اند. به بررسى مختصر اطلاعاتى كه از عهد عتيق و جديد داريم مىپردازيم. بديهى است نسخه برداران نه فقط در كار خود بسيار دقيق بوده، بلكه بسيار متدين هم بودهاند. از آنجايى كه نسخه برداران مىدانستند با كلام خدا سر و كار دارند، بىشك توجه و دقت زيادى در اين مورد به خرج مىدادند. اگر چه قديمىترين رونوشت كامل عبرى عهد عتيق موجود در حدود 900 ميلادى تهيه گرديده، ولى از قراين پيداست كه نسخه آن لااقل از سال 100 تا 200 ميلادى با دقت و امانت نگهدارى شده است. مقارن تاريخ مزبور،متن عبرى به زبان لاتين و يونانى نيز ترجمه شده است. مقايسه اين ترجمه ها ثابت ميكند كه در رونويس كردن متن عبرى، در اين زمان، دقت زيادى به عمل آورده اند. نسخه اى كه قدمت آن را به سال 900 ميلادى اسناد مىدهند، به « نسخه مصورتك » ( Massoretic Text ) معروف است زيرا نتيجه كار كاتبان يهودى است كه « مصورتىها » ناميده مىشدند. كليه نسخههاى حاضر كه از متن عبرى اين دوره تهيه گرديده، با يكديگر توافق كامل دارند، و نمايشگر ممارست و مهارت كاتبان هستند.اما چگونه مىتوان به دقت و درستى اين متن در قبل از دوره « مصورتى » پى برد، زيرا تاريخ يهود در اين زمان بسيار آشفته بود. به همين خاطر مشكل به نظر مىرسد كه كاتبان در اين موقعيت بحرانى با دقت كار خود را انجام داده باشند؟ در سال 1947 دنيا با بزرگترن كشف باستانشناسى قرن روبرو شد. در غارهاى وادى درياى مرده كوزه هاى كهن پيدا شدند كه حاوى طومارهايى بودند كه به طومارهاى درياى مرده معروف شدند. براساس نوشته هاى اين طومارها، گروهى از يهوديان در بين سالهاى 150 قبل از ميلاد الى 70 ميلادى در محلى بنام قومران زندگى مىكردند. آنها از انجمن مشتركى برخوردار بودند كه مانند صومعه اداره مىشد. علاوه بر كار در مزارع، آنها وقت خود را صرف مطالعه و رونويسى كتب مقدس مىكردند. سپس آنها طومارهاى چرمى خود را در كوزههايى گذاشته آنها را در غارهائى كه در مجاورت پرتگاه هاى جنوبى درياى مرده بود پنهان ساختند.اين نسخه ها تحت توجهات الهى بىگزند ماندند، تا اين كه در ماه فوريه يا مارس سال 1947 تصادفاً بوسيله چوپانى صحراگرد كشف شدند. به دنبال اين كشف تصادفى، يك سرى جستجوهاى دامنه دار آغاز شد، كه منجر به كشف غارهاى ديگرى گرديد. در اين غارها نيز طومارهايى چند وجود داشت. كشف اخير شامل قديمى ترين نسخه كامل خطى از كتاب اشعيا است كه تا به حال بدست آمده، به علاوه قطعاتى از كتب عهد عتيق. علاوه بر اينها يك نسخه نيز كه شامل اشعيا باب 38 الى 66 است پيدا شده است. كتب سموئيل نيز به صورت نسخه پاره، با دو فصل كامل از كتاب حقوق بدست آمده است و نيز تعدادى نوشته هاى ديگر كه مربوط به كتاب مقدس نيستند كشف شده كه شامل قوانين جوامع كهن مىباشند.اين كشف براى اشخاصى كه نسبت به درستى متن عهد عتيق شك دارند، ارزش فراوان دارد. با يك حركت سوقالجيشى، پرده از اسرار دوران هزار ساله نسخهها با برداشته شده است. مقايسه طومارهاى درياى مرده با نسخه مصورتيك، اطلاع بيشترى در مورد دقت، يا عدم دقت انتقال مطالب در فاصله زمانى تقريباً 1000 سال كسب مىكنيم. نتيجه مفيد اين مقايسه چيست ؟ با مقايسه نسخه خطى قومران كه مربوط به اشعيا 38 – 66 مي باشد با نسخه مصورتيك، پژوهشگران باين نتيجه رسيدهاند. كه اين نسخه با نسخه مصورتى شباهت بىحدى دارد. مقايسه اشعيا 53 نشان مىدهد كه اين نسخه فقط 17 حرف از نسخه مصورتيك تفاوت دارد كه از بين آنها 10 حرف به خاطر اختلاف املاء است. مانند واژه « honor » در زبان انگليسى كه « honour » نيز نوشته مىشود، و در اصل معنى هيچ تغييرى بوجود نمىآورند. 4 مورد ديگر اختلافات بسيار جزئى هستند، چون استعمال حروف ربط، كه اغلب به سبك نويسندگى مربوط مىشود. سه حرف ديگر كلمه اى را تشكيل مىدهند كه در عبرى به معنى «نور» است و در آيه 11 آمده است. از 66 كلمه اى كه در اين باب از كتاب اشعيا به كار رفته، تنها اين كلمه با اشكال روبرو شده، كه آن هم معنىعبارت را به هيچ وجه تغيير نمىدهد. اين نمونهاى است از نسخه خطى كامل آن (1) شواهد كهن ديگرى نيز هستند كه بر دقت نويسندگان نسخه مصورتى شهادت مىدهند. يكى از آنها ترجمه يونانى عهد عتيق است كه به سپتيوجنت ( Septuagint) معروف است. گاهى از آن به عنوان LXX (70) نيز ياد شده، زيرا شايع بود كه توسط 70 نفر از علماى يهود در شهر اسكندريه ترجمه شد. صحيح ترين تاريخ تحرير اين نسخه در حدود 200 ميلادى تخمين زده مىشود.تا قبل از كشف طومارهاى درياى مرده، اين سئوال باقى بود كه چه وقت و چرا نسخه LXX با نسخه مصورتيك اختلاف پيدا كرد. ولى الان جاى هيچ شكى باقى نيست كه نسخه مصورتيك از سال 200 قبل از ميلاد به بعد هيچ گونه تغيير مهمى نكرده است. در بين طومارهاى كشف شده، طومارهائى وجود دارند كه نمايشگر يك نوع زبان عبرى هستند كه شباهت زيادى با زبانى دارد كه در ترجمه LXX بچشم مىخورد. به ويژه طومار كتاب سموئيل كاملاً شبيه متن LXX است . اين طور پيداست كه LXX ترجمه تحتاللفظى بيش نيست و نسخههاى خطى، ترجمههاى اصيل هستند. مدرك قديمى ديگر، يك نوع نسخهاى است مانند نوشتهاى كه سامريان به كار مىبردند. نسخههائى از طومارهاى قديمپ پنج كتاب موسى امروزه در نابلوس فلسطين نگهدارى مىشود. طومارهايى كه در سال 200 قبل از ميلاد وجود داشتند، از سه سبك مختلف برخوردار بودند. مساله اى كه براى ما پيش آمده اين است كه نسخه اصلى عهد عتيق جزو كدام يك از اين سبك ها بوده است ؟ مىتوان در اين مورد با نتيجه گيرى ر. لرد هاريس R. Laird Harris موافقت كرد كه « اينك مىتوانم اطمينان حاصل كنم كه حتى در سال 225 قبل از ميلاد نويسندگانى كه عهد عتيق را رونويسى مىكردند در كار خود دقت كافى به خرج داده اند. در آن زمان بيش از دو يا سه سبك نگارش جهت رونويسى وجود نداشت. با اين وجود اختلاف اين سبكه نگارش آن قدر سطحى بود كه مىتوان نتيجه گرفت كه رونويسان قديمىتر نيز در نگارش نسخه هاى بيشتر از عهد عتيق، با وفادارى و دقت كار خود را انجام داده اند. به راستى كفر محض است اگر نخواهيم قبول كنيم كه عهد عتيق امروزى با عهد عتيق كه عزرا براى تعليم شريعت به كسانى كه از اسارت بابل برگشته بودند بكار مىبرد شباهت كامل ندارد. » (2).در مورد عهد جديد چطور؟ باز هم براساس قرائن متقاعد مىشويم كه نسخهاى كه در دست داريم هيچ اختلاف اساسى با نسخه اصلى كتاب عهد جديد كه بوسيله انسانها نوشته شده ندارد. دانشمند عالي مقام ف. جي. ا. هارت F. J. Hort اظهار داشته كه به غير از اختلاف جزئى دستورى يا املائى سبك نگارش، تفاوتهايى كه در متن نسخههاى متعدد به چشم مىخورد ممكن است فقط در يك هزارم تمام عهد جديد تاثير بگذارد. عهد جديد به زبان يونانى نگارش يافت. بيش از 4000 نسخه خطى كه جنس آنها از مواد گوناگونى بوده تا به امروز باقى ماندهاند. در ابتداى دوره مسيحى، معمولا براى نوشتن از پاپيروس استفاده مىكردند. پاپيروس از جنس نى بود و دوام بسيار داشت. در 50 سال اخير بقاياى اسنادى كه بر روى پاپيروس نوشته شده بود كشف گرديد، از اين زمره هستند بقاياى نسخههاى عهد جديد. دومين وسيلهاى كه براى نگارش قرار مىگرفت عبارت بود از پوست حيوانات، چون پوست گوسفند و بز كه با سنگ پا صيقل داده مىشدند. از اين وسيله تا اواخر قرون وسطى استفاده مىشد، تا اين كه كاغذ جايگزين آن گرديد. تاريخ اسناد عهد جديد نشان مىدهند كه آنها مقارن زمان معاصرين مسيح نوشته شدهاند . در زمان نگارش اين اسناد، افرادى مىزيستند كه هنوز سخنان مسيح در گوش آنها طنين انداز بود.حتى اغلب رسالههاى پولس از برخى اناجيل قديمى ترند (3).شواهد روشنى وجود دارند كه به موجوديت عهد جديد در زمانهاى قديم دلالت مىكنند، هرگاه اسناد عهد جديد را با ساير مدارك قديمى كه بدون هيج اشكالى پذيرفته شدهاند مقايسه كنيم، بر ارزش عهد جديد بيشتر پى مىبريم . بروس (Bruce) اظهار مىدارد كه تنها 9 يا 10 نسخه خطى خوب از كتابى درباره « نبرد گليك » (Gallic War) قيصر باقى مانده است. قديمىترين نسخه اين كتاب در حدود 900 سال پس از زمان قيصر نوشته شده است. « تاريخ توسيديدس » ( در حدود 460 – 400 قبل از ميلاد ) بوسيله 8 نسخه خطى كه قديمىترين آنها از 900 ميلادى تجاوز نمىكنند و مقدارى پاپيروس كه به آغاز عصر مسيحيت تعلق دارد، به ما شناسانيده شده است. اين امر در مورد « تاريخ هرودت» (در حدود 480 – 425 قبل از ميلاد ) نيز صادق است. با اين وجود، هيچ دانشمند محقق ادبيات يونان باستان به بحثى كه براساس سنديت هرودت و توسيديدس مبنى نباشد توجهى نخواهد كرد. فقط با اين دليل كه نسخههاى خطى كتب اين دو مورخ كه قابل استفاده ما مىباشند بيش از 1300 سال پس از نسخههاى اصلى نگارش يافتهاند (4). برخلاف مدارك فوق، دو نسخه عالى از عهد جديد موجود است كه به قرن چهارم تعلق دارد. مهمتر از اين دو نسخه بقاياي پاپيروس هستند كه حتى 10 الى 200 سال قبل از آنها نوشته شدهاند. شايد قديمىترين مدرك موجود بقاياى پاپيروس دست خطى باشد كه شامل يوحنا (31:8 – 33 و37) است. قدمت آن را در حدود 130ميلادى تخمين مىزنند. ساير شواهد و قرائن عهد جديد را مىتوان در منابع ديگر جستجو كرد. اين منابع شامل نقل عبارات انجيل و اشاراتى هستند كه چه پيروان و چه دشمنان مسيحيت به عمل آوردهاند. پدران كليسا، كه اكثراً بين سالهاى 90 و 100 ميلادى قلم فرسائى مىكردهاند. با بيشتر كتب عهد جديد آشنائى داشتند.از پژوهشهاى اخير آشكار گرديده كه مدرسه گروه ناستيكهاى وابسته به ولنيتنوس نيز با بيشتر كتابهاى عهد جديد آشنايى داشته است (5). علاوه بر اينها دو مدرك ديگر نيز جهت سنديت كتب عهد جديد موجود است. نخستين مدرك نسخههاى خطى هستند كه از يونانى به ساير زبانها ترجمه شدهاند. در اين بين، سه گروه حائز اهميت هستند: ترجمههاى سريانى، ترجمههاى مصرى يا قبطى، و ترجمههاى لاتينى. با مطالعه دقيق اين ترجمهها به اسرار نسخههاى خطى اصلى يونانى كه مرجع اين ترجمهها بوده دست يافتهاند. سرانجام نوبت به شهادت كتابهاى نماز مىرسد. در آنها درسهايى بود كه در مجالس عمومى كليسا قرائت مىشد. در اواسط قرن بيستم بيش از 1800 تا از اين دروس طبقه بندى شدهاند. درسهايى از اناجيل، اعمال رسولان و رسالات در آنها وجود دارند. گرچه اين كتابها در قرن ششم پديدار شدند، ولى احتمالاً نسخه اصلى آنها قديمىتر و با ارزشتر بوده است. اگرچه در اثر چند بار رونويس كردن عهد جديد تغييرات بسيارى در آن بوجود آمده است، ليكن بيشتر اين تغييرات جزئى هستند. علم انتقاد نسخههاى قديمى كه بسيار دقيق است، ما اين نسبت به نسخه حقيقى عهد جديد مطمئن مىسازد.سر فردريك كنيان متخصص شهير دستخطهاى قديمى اظهار مىدارد كه «فاصله زمانى بين تاريخ انشاى نسخه اصلى و قديمىترين نسخه موجود به قدرى ناچيز است كه مىشود آن را ناديده گرفت و ديگر هيچ جاى شك باقى نيست كه كتاب مقدس همان طورى كه نوشته شده به مرور زمان به ما رسيده است، اصالت و تمايلات كلى كتب عهد جديد را مىتوان ثابت شده تلقى كرد.» سؤال ديگرى كه به مسئله معتبر بودن نسخههاى موجود همانند است اين است كه «چگونه مىتوان دانست كتابهايى كه بايد جزء كتاب مقدس مىشدند همين كتبى هستند كه ما در كتاب مقدس خود داريم؟» اين يك پرسش مربوط به شرعى بودن كتاب مقدس است. درمورد هر يك از كتب عهد عتيق سؤالات على حدهاى نيز مطرح شدهاند. كليساى پرتستانت همان كتب عهد عتيق را كه يهوديان دارند قانونا قبول دارند، چنان كه مسيح و شاگردان نيز آن را پذيرفتند. كليساى كاتوليك رومى پس از شوراى «ترنت» در سال 1546، 14 كتاب «آپوكريفا» را به آن كتب افزود. كتاب مقدس انگليسى همان ترتيب Septuagint را داراست (ترجمه متن عهد عتيق به زبان يونانى). كتاب مقدس عبرى برخلاف طبقهبندى كتب مقدس انگليسى به سه گروه تقسيم شدهاند: تورات (پيدايش تا تثنيه) كه به پنتيوخ نيز معروف است، انبيا كه شامل انبياى پيشين (يوشع، داوران، سموئيل و پادشاهان) و انبياى بعدى (اشعيا، ارميا، حزقيال و 12 كتب ديگر از هوشع تا ملاكى) و ساير نگارشها كه شامل بقيه كتب عهد عتيق ما هستند يعنى كتب: اشعار، (ايوب، زبور داود، امثال سليمان و غيره). كتب فوق هنگامى از احترام خاصى برخوردار شدند كه مردم آنها را به عنوان نوشتههاى كسانى كه از خدا الهام گرفته بودند دانستند به طورى كه اى. جى. يانگ مىگويد: «وقتى كه كلام خدا نوشته شد به صورت كتاب مقدس درآمد و از آن جايى كه سخنان خدا بودند از احترام مطلق برخوردار گشتند. چون كلام خدا بود در نسخه كتاب شريعتى نيز شد. موضوع شريعتى بودن كتاب مقدس خود نمايشگر الهامى بودن آن است، بنابراين فرقى است بين مقامى كه عهد عتيق به علت الهامى بودنش از آن برخوردار است و احترامى كه اسرائيل نسبت به آن قائل است.» اين امر را مىتوان درمورد نوشتههاى دنيا مشاهده كرد. شريعت به وسيله او ارائه شد و سپس انبياى بعد از او آنها را به عنوان فرامين خود خدا محترم داشتند. از آن زمان به بعد اين كتب نزد مردم محترم بوده است. مردم از شريعت غافل بودند ولى رهبران روحانى اسرائيل مقام آن را به رسميت مىشناختند. همين امر باعث شد عزيا بفهمند شريعت چقدر مورد غفلت قرار گرفته و به خود بلرزد (دوم پادشاهان 22: 11). از بررسى نوشتههاى انبيا آشكار مىگردد كه آنها اطمينان داشتند كه آن چه مىگفتند كلمات معمولى نبوده بلكه از قدرتى برخوردار بودهاند. عبارات «خداوند چنين مىگويد» و «كلام خدا بر من نازل شده گفت» در پيام آنها متداول بود. گرچه معلوم نيست بر چه اساسى قدر و منزلت اين نوشتهها پذيرفته شده ولى به هر تقدير در پذيرش آن هيچ شكى باقى نيست. در قرن اول مسيحيت متداول بود كه لااقل برخى از اين نوشتهها را از بيانات روحالقدس تلقى كنند. در ابتداى عصر مسيحيت واژه «كتب» به تركيبى از نوشتههاى الهامى از خدا اطلاق مىشد كه مقام آن كاملا به رسميت شناخته شده بود. مسيح اين واژه را در همين معنى به كار مىبرد و وقتى مىگفت «ممكن نيست كه كتاب محو گردد» شنوندگان معنى كلام او را كاملا درك مىكردند. جالب است كه مسيح و فريسيان درمورد مقام عهد عتيق هيچ اختلافى با يكديگر نداشتند. مشاجره آنها بر سر اين بود كه فريسيان رسوم و عقايد خود را بر آن افزوده بودند و آنها را نيز جزء كتاب مقدس محسوب مىداشتند. در شوراى ژامنيا (Jamnia) كه در سال 90 ميلادى تشكيل شد بحث غير رسمى درمورد شرعى بودن كتاب مقدس درگرفت، معلوم نيست كه در اين شورا تصميمات قطعى اتخاذ گرديد يا نه. ولى اين طور كه پيداست بحث بر سر اين نبود كه كتابهايى به آن چه كه قبلا به عنوان الهام خدا تشخيص داده شده بودند اضافه كنند بلكه اين كه برخى از آنها را حذف كنند يا خير. به زبان ديگر آنها كتب عهد عتيق را به عنوان كلام خدا به رسميت شناخته بودند. لازم به تذكر است كه كتب «آپوكريفا» هيچ وقت جزء كتب الهامى يهود پذيرفته نشده و مسيحيان قرنهاى نخستين و يهوديان هرگز آن را قسمتى از كتاب مقدس الهام شده محسوب نداشتهاند. اين امر با مطالعه نگارشهاى يوسفوس مورخ يهودى و نوشتههاى اگوستين اسقف اعظم افريقاى شمالى در «هيپو» آشكار مىشود.جالب توجه است كه نويسندگان عهد جديد حتى يك بار هم مطلبى را از آپوكريفا در كتب خود نقل نكردهاند. كتب آپوكريفا ادعا نمىكنند كه كلام خدا يا نگارشهاى پيامبران مىباشند. ارزش و مندرجات آنها از نوع ديگرى است. برخى از آنها مثل مكابيس اول محتملا در حدود صد سال قبل از ميلاد مسيح نگارش يافته و ارزش تاريخى دارند. در حالى كه ديگر كتب آن از ويژگىهاى افسانهاى برخوردارند و ارزش كمترى دارند. گرچه اين كتب در ابتدا جزء LXX ترجمه تورات به يونانى نبودند ولى بعدا به آن اضافه شدند و بدين طريق توسط ژروم "Jerume" جزء "Vulgate" (ترجمه لاتينى كتاب مقدس) درآمدند. ولى خود ژروم فقط كتبى را برگزيد كه در شريعت عبرى بودند و بقيه را كتبى دانست كه تنها ارزش كليسايى داشتند. بعدا همين شخص در زمان اصلاحات با آخرين تصميم شوراى ترنت مبنى بر قائل شدن مقام شريعتى براى «آپوكريفا» به مخالفت برخاست. مهمتر از همه مسيح 39 كتب عهد عتيق را تماما به عنوان كلام الهام شده خدا قبول داشت. ولى كتب عهد جديد چطور؟ همان طورى كه درمورد عهد عتيق گفته شد، كتابهاى عهد جديد نيز به علت الهامى بودنشان در شمار كتب شرعى مىباشند نه به خاطر اين كه عدهاى به آن «رأى» دادهاند تا به اين مقام پذيرفته شود. به هر تقدير سرگذشت به رسميت شناخته شدن عهد جديد به عنوان كتب شرعى بسيار جالب است. نوشتههاى عهد جديد داراى يك مرجع اقتدار هستند. پولس و پطرس با علم به اين حقيقت رساله مىنوشتند. پطرس به طرز ويژهاى از رساله پولس به عنوان كتاب مقدس نام مىبرد (دوم پطرس 3: 15 و 16). يهودا آيه 8 معتقد است كه دوم پطرس 3: 3 از سخنان رسولان هستند. پدران اوليه كليسا چون پوليكارپ، ايگناتوس، و كلمنت مقام رسمى تعدادى از كتب عهد جديد را تأييد مىكنند. يورش عقايد غلط ضد مذهبى در اواسط سده دوم موجب شد مفهوم اصالت كتب مقدس در فكر مسيحيان زنده شود تا كتب رسمى را از كتبى كه هويت مشخصى نداشتند تميز دهند. «ايرينوس» و سپس «اوسبيوس» در سده سوم در نوشتههاى خود موضوع را روشنتر كردهاند. به قرار اطلاع انتخاب و تنظيم كتب مقدس در سده چهارم صورت گرفت. در مشرق بر اساس رساله «آتاناسيوس» (367ميلادى) فرق محسوسى بين مندرجات كتب مقدس كه منبع اصلى تعليمات مذهبى به شمار مىرفتند و ساير نوشتهها كه ايمانداران اجازه خواندن آنها را داشتند به چشم مىخورد، در غرب در سال 397 ميلادى بر اساس تصميم شوراى كليسايى كه در كارتاژ تشكيل شد، كتب عهد جديد تنظيم و تدوين گرديد. در آن زمان سه معيار كلى جهت سنجش نوشتهها وجود داشت كه معلوم مىكردند چه نوشتههايى پيام واقعى رسولان هستند و كدام نگارشها شرعى نيستند. نخست آيا مىتوان نوشتهاى را به طور مستقيم به يك رسول نسبت داد؟ اناجيل مرقس و لوقا از اين قانون مستثنى بودند و آنها را نوشتههايى مىدانستند كه حاصل همكارى نزديك رسولان با نويسندگان بودند. موضوع دوم جنبه كليسايى آن بود يعنى به رسميت شناختن كتابى به وسيله يك كليساى معروف و برجسته يا اكثريت كليساها. سوم سنجيدن آن با معيارهاى تعاليم صحيح. اطلاعات مذكور مفيد و جالب توجه هستند، ولى آخرين آزمايش شرعى بودن كتاب مقدس مانند الهامى بودن آن به شهادت روحالقدس در قلب ايمانداران بستگى دارد. در دوران ناپايدار ما چه عالى است كه انسان بر صخرهاى چون كتاب مقدس بايستد! خداوند ما مىگويد: «آسمان و زمين زائل خواهد شد ليكن سخنان من هرگز زائل نخواهد شد!». توضيحات: (1)- Harris, R. Laird. How Reliable is The old Testament Text? Can I Trust My Bible? P. 124. Chicago: Moody Press, 1963.(2)- West Cott, B. F. and Hort, F. J. A. eds, New Testament in Original Greek Vol 2 p. 2. 1881(3)- See p. 43(4)- همان كتاب صفحه 16 و 17(5)- همان كتاب صفحه 19
اين سئوالات داراى ارزش واقعى است . اگر كتاب مقدس را كلام الهام خدا مىدانيم در اين صورت اثبات درستى نسخه هاى آن عملى در خور اهميت است، به موجب اين عمل كه (نقد نسخه اى) ناميده مىشود،درستى نسخه ها بررسى مىگردد، به زبانى ديگر، نسخههاى خطى كهن تا چه اندازه دقيق رونويسى شده اند. به بررسى مختصر اطلاعاتى كه از عهد عتيق و جديد داريم مىپردازيم. بديهى است نسخه برداران نه فقط در كار خود بسيار دقيق بوده، بلكه بسيار متدين هم بودهاند. از آنجايى كه نسخه برداران مىدانستند با كلام خدا سر و كار دارند، بىشك توجه و دقت زيادى در اين مورد به خرج مىدادند. اگر چه قديمىترين رونوشت كامل عبرى عهد عتيق موجود در حدود 900 ميلادى تهيه گرديده، ولى از قراين پيداست كه نسخه آن لااقل از سال 100 تا 200 ميلادى با دقت و امانت نگهدارى شده است. مقارن تاريخ مزبور،متن عبرى به زبان لاتين و يونانى نيز ترجمه شده است. مقايسه اين ترجمه ها ثابت ميكند كه در رونويس كردن متن عبرى، در اين زمان، دقت زيادى به عمل آورده اند. نسخه اى كه قدمت آن را به سال 900 ميلادى اسناد مىدهند، به « نسخه مصورتك » ( Massoretic Text ) معروف است زيرا نتيجه كار كاتبان يهودى است كه « مصورتىها » ناميده مىشدند. كليه نسخههاى حاضر كه از متن عبرى اين دوره تهيه گرديده، با يكديگر توافق كامل دارند، و نمايشگر ممارست و مهارت كاتبان هستند.اما چگونه مىتوان به دقت و درستى اين متن در قبل از دوره « مصورتى » پى برد، زيرا تاريخ يهود در اين زمان بسيار آشفته بود. به همين خاطر مشكل به نظر مىرسد كه كاتبان در اين موقعيت بحرانى با دقت كار خود را انجام داده باشند؟ در سال 1947 دنيا با بزرگترن كشف باستانشناسى قرن روبرو شد. در غارهاى وادى درياى مرده كوزه هاى كهن پيدا شدند كه حاوى طومارهايى بودند كه به طومارهاى درياى مرده معروف شدند. براساس نوشته هاى اين طومارها، گروهى از يهوديان در بين سالهاى 150 قبل از ميلاد الى 70 ميلادى در محلى بنام قومران زندگى مىكردند. آنها از انجمن مشتركى برخوردار بودند كه مانند صومعه اداره مىشد. علاوه بر كار در مزارع، آنها وقت خود را صرف مطالعه و رونويسى كتب مقدس مىكردند. سپس آنها طومارهاى چرمى خود را در كوزههايى گذاشته آنها را در غارهائى كه در مجاورت پرتگاه هاى جنوبى درياى مرده بود پنهان ساختند.اين نسخه ها تحت توجهات الهى بىگزند ماندند، تا اين كه در ماه فوريه يا مارس سال 1947 تصادفاً بوسيله چوپانى صحراگرد كشف شدند. به دنبال اين كشف تصادفى، يك سرى جستجوهاى دامنه دار آغاز شد، كه منجر به كشف غارهاى ديگرى گرديد. در اين غارها نيز طومارهايى چند وجود داشت. كشف اخير شامل قديمى ترين نسخه كامل خطى از كتاب اشعيا است كه تا به حال بدست آمده، به علاوه قطعاتى از كتب عهد عتيق. علاوه بر اينها يك نسخه نيز كه شامل اشعيا باب 38 الى 66 است پيدا شده است. كتب سموئيل نيز به صورت نسخه پاره، با دو فصل كامل از كتاب حقوق بدست آمده است و نيز تعدادى نوشته هاى ديگر كه مربوط به كتاب مقدس نيستند كشف شده كه شامل قوانين جوامع كهن مىباشند.اين كشف براى اشخاصى كه نسبت به درستى متن عهد عتيق شك دارند، ارزش فراوان دارد. با يك حركت سوقالجيشى، پرده از اسرار دوران هزار ساله نسخهها با برداشته شده است. مقايسه طومارهاى درياى مرده با نسخه مصورتيك، اطلاع بيشترى در مورد دقت، يا عدم دقت انتقال مطالب در فاصله زمانى تقريباً 1000 سال كسب مىكنيم. نتيجه مفيد اين مقايسه چيست ؟ با مقايسه نسخه خطى قومران كه مربوط به اشعيا 38 – 66 مي باشد با نسخه مصورتيك، پژوهشگران باين نتيجه رسيدهاند. كه اين نسخه با نسخه مصورتى شباهت بىحدى دارد. مقايسه اشعيا 53 نشان مىدهد كه اين نسخه فقط 17 حرف از نسخه مصورتيك تفاوت دارد كه از بين آنها 10 حرف به خاطر اختلاف املاء است. مانند واژه « honor » در زبان انگليسى كه « honour » نيز نوشته مىشود، و در اصل معنى هيچ تغييرى بوجود نمىآورند. 4 مورد ديگر اختلافات بسيار جزئى هستند، چون استعمال حروف ربط، كه اغلب به سبك نويسندگى مربوط مىشود. سه حرف ديگر كلمه اى را تشكيل مىدهند كه در عبرى به معنى «نور» است و در آيه 11 آمده است. از 66 كلمه اى كه در اين باب از كتاب اشعيا به كار رفته، تنها اين كلمه با اشكال روبرو شده، كه آن هم معنىعبارت را به هيچ وجه تغيير نمىدهد. اين نمونهاى است از نسخه خطى كامل آن (1) شواهد كهن ديگرى نيز هستند كه بر دقت نويسندگان نسخه مصورتى شهادت مىدهند. يكى از آنها ترجمه يونانى عهد عتيق است كه به سپتيوجنت ( Septuagint) معروف است. گاهى از آن به عنوان LXX (70) نيز ياد شده، زيرا شايع بود كه توسط 70 نفر از علماى يهود در شهر اسكندريه ترجمه شد. صحيح ترين تاريخ تحرير اين نسخه در حدود 200 ميلادى تخمين زده مىشود.تا قبل از كشف طومارهاى درياى مرده، اين سئوال باقى بود كه چه وقت و چرا نسخه LXX با نسخه مصورتيك اختلاف پيدا كرد. ولى الان جاى هيچ شكى باقى نيست كه نسخه مصورتيك از سال 200 قبل از ميلاد به بعد هيچ گونه تغيير مهمى نكرده است. در بين طومارهاى كشف شده، طومارهائى وجود دارند كه نمايشگر يك نوع زبان عبرى هستند كه شباهت زيادى با زبانى دارد كه در ترجمه LXX بچشم مىخورد. به ويژه طومار كتاب سموئيل كاملاً شبيه متن LXX است . اين طور پيداست كه LXX ترجمه تحتاللفظى بيش نيست و نسخههاى خطى، ترجمههاى اصيل هستند. مدرك قديمى ديگر، يك نوع نسخهاى است مانند نوشتهاى كه سامريان به كار مىبردند. نسخههائى از طومارهاى قديمپ پنج كتاب موسى امروزه در نابلوس فلسطين نگهدارى مىشود. طومارهايى كه در سال 200 قبل از ميلاد وجود داشتند، از سه سبك مختلف برخوردار بودند. مساله اى كه براى ما پيش آمده اين است كه نسخه اصلى عهد عتيق جزو كدام يك از اين سبك ها بوده است ؟ مىتوان در اين مورد با نتيجه گيرى ر. لرد هاريس R. Laird Harris موافقت كرد كه « اينك مىتوانم اطمينان حاصل كنم كه حتى در سال 225 قبل از ميلاد نويسندگانى كه عهد عتيق را رونويسى مىكردند در كار خود دقت كافى به خرج داده اند. در آن زمان بيش از دو يا سه سبك نگارش جهت رونويسى وجود نداشت. با اين وجود اختلاف اين سبكه نگارش آن قدر سطحى بود كه مىتوان نتيجه گرفت كه رونويسان قديمىتر نيز در نگارش نسخه هاى بيشتر از عهد عتيق، با وفادارى و دقت كار خود را انجام داده اند. به راستى كفر محض است اگر نخواهيم قبول كنيم كه عهد عتيق امروزى با عهد عتيق كه عزرا براى تعليم شريعت به كسانى كه از اسارت بابل برگشته بودند بكار مىبرد شباهت كامل ندارد. » (2).در مورد عهد جديد چطور؟ باز هم براساس قرائن متقاعد مىشويم كه نسخهاى كه در دست داريم هيچ اختلاف اساسى با نسخه اصلى كتاب عهد جديد كه بوسيله انسانها نوشته شده ندارد. دانشمند عالي مقام ف. جي. ا. هارت F. J. Hort اظهار داشته كه به غير از اختلاف جزئى دستورى يا املائى سبك نگارش، تفاوتهايى كه در متن نسخههاى متعدد به چشم مىخورد ممكن است فقط در يك هزارم تمام عهد جديد تاثير بگذارد. عهد جديد به زبان يونانى نگارش يافت. بيش از 4000 نسخه خطى كه جنس آنها از مواد گوناگونى بوده تا به امروز باقى ماندهاند. در ابتداى دوره مسيحى، معمولا براى نوشتن از پاپيروس استفاده مىكردند. پاپيروس از جنس نى بود و دوام بسيار داشت. در 50 سال اخير بقاياى اسنادى كه بر روى پاپيروس نوشته شده بود كشف گرديد، از اين زمره هستند بقاياى نسخههاى عهد جديد. دومين وسيلهاى كه براى نگارش قرار مىگرفت عبارت بود از پوست حيوانات، چون پوست گوسفند و بز كه با سنگ پا صيقل داده مىشدند. از اين وسيله تا اواخر قرون وسطى استفاده مىشد، تا اين كه كاغذ جايگزين آن گرديد. تاريخ اسناد عهد جديد نشان مىدهند كه آنها مقارن زمان معاصرين مسيح نوشته شدهاند . در زمان نگارش اين اسناد، افرادى مىزيستند كه هنوز سخنان مسيح در گوش آنها طنين انداز بود.حتى اغلب رسالههاى پولس از برخى اناجيل قديمى ترند (3).شواهد روشنى وجود دارند كه به موجوديت عهد جديد در زمانهاى قديم دلالت مىكنند، هرگاه اسناد عهد جديد را با ساير مدارك قديمى كه بدون هيج اشكالى پذيرفته شدهاند مقايسه كنيم، بر ارزش عهد جديد بيشتر پى مىبريم . بروس (Bruce) اظهار مىدارد كه تنها 9 يا 10 نسخه خطى خوب از كتابى درباره « نبرد گليك » (Gallic War) قيصر باقى مانده است. قديمىترين نسخه اين كتاب در حدود 900 سال پس از زمان قيصر نوشته شده است. « تاريخ توسيديدس » ( در حدود 460 – 400 قبل از ميلاد ) بوسيله 8 نسخه خطى كه قديمىترين آنها از 900 ميلادى تجاوز نمىكنند و مقدارى پاپيروس كه به آغاز عصر مسيحيت تعلق دارد، به ما شناسانيده شده است. اين امر در مورد « تاريخ هرودت» (در حدود 480 – 425 قبل از ميلاد ) نيز صادق است. با اين وجود، هيچ دانشمند محقق ادبيات يونان باستان به بحثى كه براساس سنديت هرودت و توسيديدس مبنى نباشد توجهى نخواهد كرد. فقط با اين دليل كه نسخههاى خطى كتب اين دو مورخ كه قابل استفاده ما مىباشند بيش از 1300 سال پس از نسخههاى اصلى نگارش يافتهاند (4). برخلاف مدارك فوق، دو نسخه عالى از عهد جديد موجود است كه به قرن چهارم تعلق دارد. مهمتر از اين دو نسخه بقاياي پاپيروس هستند كه حتى 10 الى 200 سال قبل از آنها نوشته شدهاند. شايد قديمىترين مدرك موجود بقاياى پاپيروس دست خطى باشد كه شامل يوحنا (31:8 – 33 و37) است. قدمت آن را در حدود 130ميلادى تخمين مىزنند. ساير شواهد و قرائن عهد جديد را مىتوان در منابع ديگر جستجو كرد. اين منابع شامل نقل عبارات انجيل و اشاراتى هستند كه چه پيروان و چه دشمنان مسيحيت به عمل آوردهاند. پدران كليسا، كه اكثراً بين سالهاى 90 و 100 ميلادى قلم فرسائى مىكردهاند. با بيشتر كتب عهد جديد آشنائى داشتند.از پژوهشهاى اخير آشكار گرديده كه مدرسه گروه ناستيكهاى وابسته به ولنيتنوس نيز با بيشتر كتابهاى عهد جديد آشنايى داشته است (5). علاوه بر اينها دو مدرك ديگر نيز جهت سنديت كتب عهد جديد موجود است. نخستين مدرك نسخههاى خطى هستند كه از يونانى به ساير زبانها ترجمه شدهاند. در اين بين، سه گروه حائز اهميت هستند: ترجمههاى سريانى، ترجمههاى مصرى يا قبطى، و ترجمههاى لاتينى. با مطالعه دقيق اين ترجمهها به اسرار نسخههاى خطى اصلى يونانى كه مرجع اين ترجمهها بوده دست يافتهاند. سرانجام نوبت به شهادت كتابهاى نماز مىرسد. در آنها درسهايى بود كه در مجالس عمومى كليسا قرائت مىشد. در اواسط قرن بيستم بيش از 1800 تا از اين دروس طبقه بندى شدهاند. درسهايى از اناجيل، اعمال رسولان و رسالات در آنها وجود دارند. گرچه اين كتابها در قرن ششم پديدار شدند، ولى احتمالاً نسخه اصلى آنها قديمىتر و با ارزشتر بوده است. اگرچه در اثر چند بار رونويس كردن عهد جديد تغييرات بسيارى در آن بوجود آمده است، ليكن بيشتر اين تغييرات جزئى هستند. علم انتقاد نسخههاى قديمى كه بسيار دقيق است، ما اين نسبت به نسخه حقيقى عهد جديد مطمئن مىسازد.سر فردريك كنيان متخصص شهير دستخطهاى قديمى اظهار مىدارد كه «فاصله زمانى بين تاريخ انشاى نسخه اصلى و قديمىترين نسخه موجود به قدرى ناچيز است كه مىشود آن را ناديده گرفت و ديگر هيچ جاى شك باقى نيست كه كتاب مقدس همان طورى كه نوشته شده به مرور زمان به ما رسيده است، اصالت و تمايلات كلى كتب عهد جديد را مىتوان ثابت شده تلقى كرد.» سؤال ديگرى كه به مسئله معتبر بودن نسخههاى موجود همانند است اين است كه «چگونه مىتوان دانست كتابهايى كه بايد جزء كتاب مقدس مىشدند همين كتبى هستند كه ما در كتاب مقدس خود داريم؟» اين يك پرسش مربوط به شرعى بودن كتاب مقدس است. درمورد هر يك از كتب عهد عتيق سؤالات على حدهاى نيز مطرح شدهاند. كليساى پرتستانت همان كتب عهد عتيق را كه يهوديان دارند قانونا قبول دارند، چنان كه مسيح و شاگردان نيز آن را پذيرفتند. كليساى كاتوليك رومى پس از شوراى «ترنت» در سال 1546، 14 كتاب «آپوكريفا» را به آن كتب افزود. كتاب مقدس انگليسى همان ترتيب Septuagint را داراست (ترجمه متن عهد عتيق به زبان يونانى). كتاب مقدس عبرى برخلاف طبقهبندى كتب مقدس انگليسى به سه گروه تقسيم شدهاند: تورات (پيدايش تا تثنيه) كه به پنتيوخ نيز معروف است، انبيا كه شامل انبياى پيشين (يوشع، داوران، سموئيل و پادشاهان) و انبياى بعدى (اشعيا، ارميا، حزقيال و 12 كتب ديگر از هوشع تا ملاكى) و ساير نگارشها كه شامل بقيه كتب عهد عتيق ما هستند يعنى كتب: اشعار، (ايوب، زبور داود، امثال سليمان و غيره). كتب فوق هنگامى از احترام خاصى برخوردار شدند كه مردم آنها را به عنوان نوشتههاى كسانى كه از خدا الهام گرفته بودند دانستند به طورى كه اى. جى. يانگ مىگويد: «وقتى كه كلام خدا نوشته شد به صورت كتاب مقدس درآمد و از آن جايى كه سخنان خدا بودند از احترام مطلق برخوردار گشتند. چون كلام خدا بود در نسخه كتاب شريعتى نيز شد. موضوع شريعتى بودن كتاب مقدس خود نمايشگر الهامى بودن آن است، بنابراين فرقى است بين مقامى كه عهد عتيق به علت الهامى بودنش از آن برخوردار است و احترامى كه اسرائيل نسبت به آن قائل است.» اين امر را مىتوان درمورد نوشتههاى دنيا مشاهده كرد. شريعت به وسيله او ارائه شد و سپس انبياى بعد از او آنها را به عنوان فرامين خود خدا محترم داشتند. از آن زمان به بعد اين كتب نزد مردم محترم بوده است. مردم از شريعت غافل بودند ولى رهبران روحانى اسرائيل مقام آن را به رسميت مىشناختند. همين امر باعث شد عزيا بفهمند شريعت چقدر مورد غفلت قرار گرفته و به خود بلرزد (دوم پادشاهان 22: 11). از بررسى نوشتههاى انبيا آشكار مىگردد كه آنها اطمينان داشتند كه آن چه مىگفتند كلمات معمولى نبوده بلكه از قدرتى برخوردار بودهاند. عبارات «خداوند چنين مىگويد» و «كلام خدا بر من نازل شده گفت» در پيام آنها متداول بود. گرچه معلوم نيست بر چه اساسى قدر و منزلت اين نوشتهها پذيرفته شده ولى به هر تقدير در پذيرش آن هيچ شكى باقى نيست. در قرن اول مسيحيت متداول بود كه لااقل برخى از اين نوشتهها را از بيانات روحالقدس تلقى كنند. در ابتداى عصر مسيحيت واژه «كتب» به تركيبى از نوشتههاى الهامى از خدا اطلاق مىشد كه مقام آن كاملا به رسميت شناخته شده بود. مسيح اين واژه را در همين معنى به كار مىبرد و وقتى مىگفت «ممكن نيست كه كتاب محو گردد» شنوندگان معنى كلام او را كاملا درك مىكردند. جالب است كه مسيح و فريسيان درمورد مقام عهد عتيق هيچ اختلافى با يكديگر نداشتند. مشاجره آنها بر سر اين بود كه فريسيان رسوم و عقايد خود را بر آن افزوده بودند و آنها را نيز جزء كتاب مقدس محسوب مىداشتند. در شوراى ژامنيا (Jamnia) كه در سال 90 ميلادى تشكيل شد بحث غير رسمى درمورد شرعى بودن كتاب مقدس درگرفت، معلوم نيست كه در اين شورا تصميمات قطعى اتخاذ گرديد يا نه. ولى اين طور كه پيداست بحث بر سر اين نبود كه كتابهايى به آن چه كه قبلا به عنوان الهام خدا تشخيص داده شده بودند اضافه كنند بلكه اين كه برخى از آنها را حذف كنند يا خير. به زبان ديگر آنها كتب عهد عتيق را به عنوان كلام خدا به رسميت شناخته بودند. لازم به تذكر است كه كتب «آپوكريفا» هيچ وقت جزء كتب الهامى يهود پذيرفته نشده و مسيحيان قرنهاى نخستين و يهوديان هرگز آن را قسمتى از كتاب مقدس الهام شده محسوب نداشتهاند. اين امر با مطالعه نگارشهاى يوسفوس مورخ يهودى و نوشتههاى اگوستين اسقف اعظم افريقاى شمالى در «هيپو» آشكار مىشود.جالب توجه است كه نويسندگان عهد جديد حتى يك بار هم مطلبى را از آپوكريفا در كتب خود نقل نكردهاند. كتب آپوكريفا ادعا نمىكنند كه كلام خدا يا نگارشهاى پيامبران مىباشند. ارزش و مندرجات آنها از نوع ديگرى است. برخى از آنها مثل مكابيس اول محتملا در حدود صد سال قبل از ميلاد مسيح نگارش يافته و ارزش تاريخى دارند. در حالى كه ديگر كتب آن از ويژگىهاى افسانهاى برخوردارند و ارزش كمترى دارند. گرچه اين كتب در ابتدا جزء LXX ترجمه تورات به يونانى نبودند ولى بعدا به آن اضافه شدند و بدين طريق توسط ژروم "Jerume" جزء "Vulgate" (ترجمه لاتينى كتاب مقدس) درآمدند. ولى خود ژروم فقط كتبى را برگزيد كه در شريعت عبرى بودند و بقيه را كتبى دانست كه تنها ارزش كليسايى داشتند. بعدا همين شخص در زمان اصلاحات با آخرين تصميم شوراى ترنت مبنى بر قائل شدن مقام شريعتى براى «آپوكريفا» به مخالفت برخاست. مهمتر از همه مسيح 39 كتب عهد عتيق را تماما به عنوان كلام الهام شده خدا قبول داشت. ولى كتب عهد جديد چطور؟ همان طورى كه درمورد عهد عتيق گفته شد، كتابهاى عهد جديد نيز به علت الهامى بودنشان در شمار كتب شرعى مىباشند نه به خاطر اين كه عدهاى به آن «رأى» دادهاند تا به اين مقام پذيرفته شود. به هر تقدير سرگذشت به رسميت شناخته شدن عهد جديد به عنوان كتب شرعى بسيار جالب است. نوشتههاى عهد جديد داراى يك مرجع اقتدار هستند. پولس و پطرس با علم به اين حقيقت رساله مىنوشتند. پطرس به طرز ويژهاى از رساله پولس به عنوان كتاب مقدس نام مىبرد (دوم پطرس 3: 15 و 16). يهودا آيه 8 معتقد است كه دوم پطرس 3: 3 از سخنان رسولان هستند. پدران اوليه كليسا چون پوليكارپ، ايگناتوس، و كلمنت مقام رسمى تعدادى از كتب عهد جديد را تأييد مىكنند. يورش عقايد غلط ضد مذهبى در اواسط سده دوم موجب شد مفهوم اصالت كتب مقدس در فكر مسيحيان زنده شود تا كتب رسمى را از كتبى كه هويت مشخصى نداشتند تميز دهند. «ايرينوس» و سپس «اوسبيوس» در سده سوم در نوشتههاى خود موضوع را روشنتر كردهاند. به قرار اطلاع انتخاب و تنظيم كتب مقدس در سده چهارم صورت گرفت. در مشرق بر اساس رساله «آتاناسيوس» (367ميلادى) فرق محسوسى بين مندرجات كتب مقدس كه منبع اصلى تعليمات مذهبى به شمار مىرفتند و ساير نوشتهها كه ايمانداران اجازه خواندن آنها را داشتند به چشم مىخورد، در غرب در سال 397 ميلادى بر اساس تصميم شوراى كليسايى كه در كارتاژ تشكيل شد، كتب عهد جديد تنظيم و تدوين گرديد. در آن زمان سه معيار كلى جهت سنجش نوشتهها وجود داشت كه معلوم مىكردند چه نوشتههايى پيام واقعى رسولان هستند و كدام نگارشها شرعى نيستند. نخست آيا مىتوان نوشتهاى را به طور مستقيم به يك رسول نسبت داد؟ اناجيل مرقس و لوقا از اين قانون مستثنى بودند و آنها را نوشتههايى مىدانستند كه حاصل همكارى نزديك رسولان با نويسندگان بودند. موضوع دوم جنبه كليسايى آن بود يعنى به رسميت شناختن كتابى به وسيله يك كليساى معروف و برجسته يا اكثريت كليساها. سوم سنجيدن آن با معيارهاى تعاليم صحيح. اطلاعات مذكور مفيد و جالب توجه هستند، ولى آخرين آزمايش شرعى بودن كتاب مقدس مانند الهامى بودن آن به شهادت روحالقدس در قلب ايمانداران بستگى دارد. در دوران ناپايدار ما چه عالى است كه انسان بر صخرهاى چون كتاب مقدس بايستد! خداوند ما مىگويد: «آسمان و زمين زائل خواهد شد ليكن سخنان من هرگز زائل نخواهد شد!». توضيحات: (1)- Harris, R. Laird. How Reliable is The old Testament Text? Can I Trust My Bible? P. 124. Chicago: Moody Press, 1963.(2)- West Cott, B. F. and Hort, F. J. A. eds, New Testament in Original Greek Vol 2 p. 2. 1881(3)- See p. 43(4)- همان كتاب صفحه 16 و 17(5)- همان كتاب صفحه 19
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر