۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

فصل پنجم: آیا کتاب مقدس کلام خداست؟

کتاب: ایمانی منطبق با عقل و برهاننوشته: پل لیتلترجمه: س. خاچکیانسؤال فوق مسئله مهمی است که امروزه اغلب مورد بحث و مشاجره محافل قرار می‌گیرد. کتاب مقدس کلام خداست و دراین مورد عقیده شخص نمی‌تواند از اعتبار آن بکاهد. با این وصف موضوع اصلی در رستگاری شخص توسل به ایمان به مسیح است نه نظر او پیرامون کتاب مقدس. پس از این که شخص به مسیح ایمان می‌آورد سؤال منطقی که درمود کتاب مقدس می‌پرسد این است: «نظرمسیح درمورد این کتاب چه بوده؟» به طوری که بعدا ملاحظه خواهید کرد کاملا روشن است که عیسی مسیح کتاب مقدس را کلام مقتدر خدا می‌دانست. کسی که پیرو مسیح است قاعدتا باید از او اطاعت کرده نظریه او درمورد کتاب مقدس تقبل نماید. ولی چطور می‌توانیم برای این سؤال ژرف پاسخی بیابیم؟ در حالی که مطالب و ادعاهای خود کتاب مقدس در این مورد جزء دلایل محسوب نمی‌شوند با این وجود آنها جزء اطلاعات پرارزشی هستند که نمی‌توان از آن صرف نظر کرد. در دوم تیموتاؤس 3: 16 می‌خوانیم که: «تمامی کتب از الهام خداست و به جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته شود.» واژه «الهام» در این جا به معنی عام کلمه به کار نرفته است. وقتی می‌گوییم شکسپیر برای نوشتن نمایشنامه‌های بزرگ خود و بتهون جهت تصنیف سنفونی‌های عالی خود «الهام» می‌گرفتند، منظور چیز دیگری است.
ولی واژه‌ای که در این آیه «الهام» ترجمه شده در اصل به معنی «ناشی از نفس خدا» می‌باشد، و بدین وسیله اشاره به خود نوشته می‌کند به نویسندگان. این نکته اساسی را باید همواره در نظر داشت. در پطرس 1: 20 و 21 گفته دیگر مهمی می‌یابیم: «هیچ نبوت کتاب از تفسیر خود نبی نیست زیرا که نبوت به اراده انسان هرگز آورده نشد بلکه مردم به روح‌القدس مجذوب شده از جانب خدا سخن گفتند.» به طوری که ملاحظه می‌فرمایید در این آیات نیز تأکید شده است که کتاب مقدس از خدا سرچشمه گرفته است. لازم است بدانیم که نویسندگان کتاب مقدس صرفا ماشین‌های تحریر نبوده‌اند که خدا کلیدهای آنان را زده تا پیغام خود را تحریر کرده باشد. برخی به اشتباه فکر می‌کنند که معنی الهام در کتاب مقدس این است که خدا کلام خود را دیکته کرده است. در این که هر نویسنده‌ای برای خود سبک ویژه‌ای داشته شکی نیست به طوری که شیوه نویسندگی ارمیا با سبک اشعیا فرق دارد و همین طور شیوه‌هایی که یوحنا و پولس به کار می‌برند از یکدیگر متمایز است. درست است که خدا انسان‌ها را به عنوان عامل به کار می‌برد ولی آنها را آن چنان هدایت و کنترل می‌کرد که آن چه را که "او می‌خواست نوشته شود" آنها نوشتند. سایر ادعاهای کتاب مقدس درمورد این که کلام خدا می‌باشد در لا به لای متون ان به چشم می‌خورد. انبیا سخنان دهان خدا بودند و وقتی آنها سخن می‌گفتند از این امر آگاهی کامل داشتند. در عهد عتیق بارها به این عبارت که از قول‌ آنها نقل شده برمی‌خوریم: «کلام خدا بر من نازل شد» داوود نبی می‌گوید: «روح خداوند به وسیله من تکلم شد و کلام او بر زبانم جاری گردید» (دوم سموئیل 23: 2). ارمیا می‌گوید: «آن‌گاه خداوند دست خود را دراز کرده دهان مرا لمس کرد و خداوند به من گفت اینک کلام خود را در دهان تو نهادم» (ارمیا 1: 9). عاموس فریاد برمی‌آورد که: «خداوند یهوه تکلم نموده است کیست که نبوت ننماید» (عاموس 3: 8). بسیار جالب توجه است که نویسندگان عهد جدید از عبارات عهد عتیق به عنوان کلام خدا یاد می‌کنند تا سخنان یک نبی. برای مثال پولس می‌نویسد « کتاب چون پیش دید که خدا امت‌ها را از ایمان عادل خواهد شمرد به ابراهیم شهادت داد که جمیع امت‌ها از تو برکت خواهند یافت» (غلاطیان 3: 8). در موارد دیگر از خدا به عنوان خود کتاب مقدس نامبرده شده است. مثلا «تو آن خدا هستی ... که به زبان پدر ما و بنده خود داوود گفتی چرا امت‌ها هنگامه می‌کنند و قوم‌ها به باطل می‌اندیشند؟» (اعمال رسولان 4: 24 و 25 و مزمور 2: 1). بنیامین وارفیلد متذکر می‌شود که نمونه‌های فوق که نشان می‌دهند چگونه از کتاب مقدس به عنوان خود خدا صحبت می‌شود و بالعکس از خدا به عنوان کتاب مقدس سخن به میان می‌آید فقط می‌توانند نمایشگر فکر نگارنده‌ای باشند که برابر بودن متن کتاب مقدس با سخنان خدا برایش مطلبی عادی است. در نتیجه به کار بردن اصطلاح «کتاب می‌گوید و خدا می‌گوید» به جای «کتاب مقدس، کلام خدا می‌گوید...» امری عادی شد. بنابراین وجود دو عبارت مزبور در کنر یکدیگر روشن‌گر برابری کامل «کتاب مقدس» با «سخن گفتن خدا» می‌باشد.(1)پرواضح است که نویسندگان عهد جدید نیز مانند نویسندگان عهد عتیق ادعای نبوت کرده‌اند. مسیح فرمود یحیی تعمیددهنده نبی بود و حتی بزرگتر از نبی (متی 11: 9- 15). به طوری که گوردن کلارک اظهار می‌دارد «او برتر از تمام پیامبران عهد عتیق بود. با این وجود کوچکترین نبی عهد جدید بزرگتر از یحیی بود. مگر انبیای عهد جدید کمتر از پیشینیان از خدا الهام گرفتند؟» (2). پولس ادعای رسالت کرد «اگر کسی خود را نبی یا روحانی پندارند اقرار بکند که آن چه به شما می‌نویسیم احکام خداوند است» (اول قرنتیان 14: 37). پطرس درمورد نوشته‌های پولس می‌گوید: «هم چنین در سایر رساله‌های خود این چیزها را بیان می‌نماید که در آنها بعضی چیزها است که فهمیدن آنها مشکل است و مردمان بی‌علم و ناپایدار آنها را مثل سایر کتب (مقدس) تحریف می‌کنند تا به هلاکت خود برسند» (دوم پطرس 3: 16). از این که او نامه‌های پولس را در سطح سایر کتب مقدس می‌انگارید نتیجه می‌شود که همان مقام رسالت را که کتاب مقدس داراست برای این نوشته‌ها نیزقائل است. ولی مهم‌تر از همه اینها نظریه‌ای است که مسیح درمورد کتاب مقدس ارائه داده است. او راجع به آن چه عقیده‌ای داشت؟ و چگونه آن را به کار می‌برد؟ جواب این سؤالات در واقع جوابی است که کلام مجسم شده خدا مسیح به آنها می‌دهد. بدون شک سخن او در این باره عالی سند مطمئنی است برای کسانی که او را چون خداوند خود پذیرفته‌اند. مسیح خداوند درمورد عهد عتیق چه نظری داشت؟ او با تأکید اظهار می‌دارد که «هر آینه به شما می‌گویم تا آسمان و زمین زایل شود همزه‌ای یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه مواقع شود» (متی 5: 18). او اغلب با به کار بردن عبارت «مکتوب است» از عهد عتیق به عنوان آخرین منبع موثق نقل قول می‌کرد. چنان که در کشمکش او با شیطان در بیابان مشاهده می‌شود. مسیح خود و حوادث مربوط به زندگی‌اش را با انجام یافتن عهد عتیق یکی می‌دانست (متی 26: 54 و 56). محتملا مسیح با بیان این جمله پذیرش و تأیید قطعی خود را نسبت به عهد عتیق ابراز داشت، «ممکن نیست کتاب محو گردد» (یوحنا 10: 35). پذیرفتن عیسی به عنوان نجات‌دهنده و مسیح خداوند با نپذیرفتن عهد عتیق به عنوان کلام خدا متضاد و بسیار ناسازگار می‌باشد و نیز این امر به منزله مخالف با کسی است که او را خدای ابدی و خالق کائنات می‌دانیم. برخی را عقیده بر این است که مسیح به خاطر سازش با عقیده مردم زمان خود چنین نظری را درمورد عهد عتیق بیان فرمود. مردم عهد عتیق را کتاب معتبر می‌دانستند بنابراین اگر چه مسیح از عقیده عمومی پیروی نمی‌کرد ولی به خاطر این که جای وسیع‌تری برای تعلیماتش در بین مردم باز کند از آن تمجید می‌کرد.قبول این فرض خالی از اشکال فراوان نیست. نحوه استفاده مسیح از عهد عتیق سطحی و غیر ضروری نبود زیرا کاملا اعتبار آن را تأیید و تصدیق نموده آن را اساس تعلیمات خویش درمورد شخصیت و رسالتش قرار داده است. اگر او چنین اعتقادی به کتاب مزبور نمی‌داشت محکوم به فریب‌کاری می‌شد و تعلیماتش اکثرا بر پوچی و خیال پایه‌گذاری می‌شدند. علاوه بر این چرا او که در موارد جزئی با تعصب مردم زمان خود به شدت به مخالفت می‌پرداخت در این مورد با آنها از در سازش درآمده است. مخالفت او درمورد روز سبت نمونه بارزی از این امر است. حتی باید سؤال اساسی‌تری را مطرح کرد به این عنوان که اگر اساس کار او بر سازش نهاده شده باشد چگونه می‌توان دریافت چه وقت او با جهالت و تعصب مردم سازش می‌کند و چه موقع نمی‌کند؟ در این جا به شرح چند مورد می‌پردازیم که پذیرش کتاب مقدس به عنوان کلام خدا کمک شایانی می‌کند. کسانی که کتاب مقدس را کلام خدا می‌دانند اغلب مورد تهمت قرار می‌گیرند که کتاب مقدس را «بدون تعبیر و دربسته» قبول می‌کنند. معمولا این سؤال را از آنها می‌کنند که «آیا کتاب مقدس را بدون نعبیر و به طور تحت‌الحفظ قبول دارید؟» و این سؤال بی‌شباهت به این یکی نیست که «آیا دیگر زنتان را کتک نمی‌زنید؟» برای کسی که بخواهد قبول کند یک جواب بلی یا خیر کافی است. هرگاه سؤال مزبور پرسیده می‌شود باید در نظر داشت که منظور از مطالب واقعی کتاب مقدس که احتیاج به تعبیر و تمثیل ندارد چیست؟ وقتی گفته می‌شود که باید وقایع کتاب مقدس را بدون تعبیر، آن طور که نوشته شده است قبول کرد منظور این نیست که استعمال حالات مختلف کلمه (کنایه، تمثیل و...) را در کتاب مقدس انکار کرد. وقتی اشعیا می‌گوید: «درختان صحرا دستک خواهند زد» (اشعیا 55: 12) و یا سراینده مرامیر که «کوه‌ها مثل قوچ‌ها به جستن درآمدند» (مزمور 114: 4 و 6). غرض این نیست که شخص که کتاب مقدس را آن طور که نوشته شده واقعی می‌انگارد. آیات مزبور را نیز «بدون تعبیر» و واقعی تعبیر می‌کند. در کتاب مقدس نظم، نثر و سبک‌های ادبی گوناگون به چشم می‌خورد. ما معتقدیم که مطالب کتاب مقدس باد طوری تفسیر شوند که منظور نویسندگان را برای خوانندگان بیان کنند. در مطالعه روزنامه نیز این اصل وجود دارد، و نیز تمییز مطالبی که به کنایه، تمثیل و استعاره و... به کار رفته از موضوعاتی که بدون تفسیر باید پذیرفت کار بسیار آسانی است. کسانی که مطالب کتاب مقدس را به طور واقعی نمی‌پذیرند مخالف عقیده فوق هستند و بارها کوشش نموده‌اند قصد روشن مطالب را به تعبیری دیگر بیان کنند، بدین ترتیب که وقایعی را که در کتاب مقد نگاشته شده‌اند (برای مثال سقوط مقام آدم و معجزات) صرفا داستان‌های غیر واقعی می‌دانند که برای تشریح و بیان امور ژرف روحانی به کار رفته‌اند. پیروان عقیده مزبور معتقدند همان طور که عبارت «غازی را که تخم طلایی می‌گذارد نکش» را در افسانه‌های ایسوپ نمی‌توان به طور عملی و بدون استعاره پذیرفت. همان گونه نیز برای فهمیدن و لذت بردن از مطالب کتاب مقدس لازم نیست حتما آنها را وقایع تاریخی بدانیم. برخی نویسندگان معاصر حتی درمورد صلیب و رستاخیز عیسی مسیح نیز همین نظریه را دارا هستند. بنابراین باید دانست که منظور از عملی و واقعی بودن مطالب کتاب مقدس چیست تا بدین وسیله از ارتکاب اشتباهات فاحش جلوگیری شود. عبارت دیگری که باید به طور روشن توضیح داده شد «مصون از خطا بودن» (کتاب مقدس) است. منظور از این عبارت این چه هست و چه نیست؟ با دادن توضیح روشن در این مورد، می‎توان از اشتباهات بسیاری دوری جست. از تحمیل معیارهای علمی و تاریخی دقیق و صحیح قرن بیستم به نویسندگان کتاب مقدس باید خودداری کرد. برای مثال کتاب مقدس وقایعی را از نظر عام مشاهده (Phenomenalogically) یعنی آن طور که دیده می‎شوند بیان می‎کنند. از طلوع و غروب خورشید صحبت می‎کند در حالی که امروزه کاملا آشکار است که خورشید به راستی طلوع و غروب نمی‎کند، بلکه این زمین است که به دور خورشید می‎چرخد. ولی حتی خود ما این واژه‎های "طلوع" و "غروب" را در قرن پیشرفته علمی خود به کار می‎بریم زیرا ساده‎ترین شیوه برای بیان امری است که مشاهده می‎کنیم. لذا نباید از کتاب مقدس ایراد بگیریم در حالی که از آن چه که مشاهده می‎شود سخن می‎گوید. این شیوه بیان برای مردم تمام دوره‎ها و فرهنگ‎ها روشن و قابل فهم بوده است. در ادوار پیشین تا این حد در مسائل تاریخی دقت نمی‎شد. اغلب به عوض ارقام دقیق اعداد روند عرضه می‎گردید. وقتی مأمور شهربانی تعداد افرادی را در جمعیتی برآورد می‎کند می‎دانیم که آمار او تقریبی است ولی با این وجود برای مقصودی که او دارد کافی است. برخی از اشتباهاتی که مشاهده می‎شود هنگام نگارش نسخه‎ها به وجود آمده است، به همین خاطر برای تحقق بخشیدن به متن اصلی نیاز به کار دقیقی داریم. راجع به این موضوع در فصل بعد مفصلا بحث خواهم کرد تا بدانیم مدارک کتاب مقدس اصالت دارند یا خیر. مسائل دیگری نیز وجود دارد که هنوز جواب آماده‎ای برای آنها نداریم. باید صریحا این مطلب را اعتراف کنیم و در نظر داشته باشیم که در گذشته بارها به مجرد دسترسی به اطلاعات، بیشتر مسائل حل شده‎اند. لذا منطقی‎ترین کار این است که هرگاه با مشکلاتی این چنین برخورد می‎کنیم آنها را به حال خود بگذاریم و با اعتراف به محدودیت فعلی منتظر مدارک جدید احتمالی باشیم تا این گره کور را باز کنیم. وجود مشکلات مانع پذیرفتن کتاب مقدس به عنوان کلام خدا نمی‎باشند. کارنل لپ مطلب را چنین بیان می‎کند: «بین علم و مسیحیت توافقی وجود دارد و عجیب است که کمتر کسی به آن توجه دارد. همان طور که مسیحیت تمام مطالب کتاب مقدس را الهی و روحانی می‎داند، علم هم معتقد است که منطق و نظم در طبیعتد حکم‎فرماست. هر دوی آنها فرضیه هستند، تمام قسمت‎های این فرضیه‎ها از مدارک برخوردار نیستند، بلکه بیشتر قسمت‎های آنها برای اثبات خود شواهدی دارند. علم به فرضیه‎ای متکی است که بر اساس آن تمام طبیعت حالت مکانیکی دارد ولی در عین حال بر اساس اصل «نامعلومی» هایزنبرگ الکترون‎های اسرارآمیز دائم به اطاف پرتاب می‎شوند. حال علم چگونه فرضیه مزبور را که صحبت از مکانیکی بودن کل طبیعت می‎کند ثابت خواهد کرد، در حالی که می‎بینیم که این قانون درمورد تمام پدیده‎های طبیعی صدق نمی‎کند؟ جواب این است که چون در بیشتر پدیده‎های طبیعی نظم و ترتیب به چشم می‎خورد صلاح بر این است که فرض شود که تمامی طبیعت از نظم و ترتیب برخوردار است» (3).از جمله شواهدی که ثابت می‎کند کتاب مقدس کلام خداست تعداد قابل ملاحظه‎ای پیش‎گویی‎ها انجام یافته‎ای است که در این کتاب به چشم می‎خورد. این پیش‎گویی‎ها غیر از سخنان پوچ و کلی طالع‎بینان جدید است، «بخت بلند است، یک مرد خوشگل به زندگیتان وارد می‎شود و ...». این نوع پیش‎گویی‎ها را به راحتی می‎توان سؤتعبیر کرد. ولی اغلب مطالب پیش‎گویی شده کتاب مقدس به طور قطعی و معین عرضه شده و از تصدیق و راستگویی پیامبران نیز برخوردار است. خود کتاب مقدس نیز می‎گوید انجام یافتن پیش‎گویی‎ها گواهی می‎دهد که آنها کلمات انبیای خدا هستند (ارمیا 28: 9). انجام نیافتن پیش‎گویی روشن‎گر نادرست بودن آن است، «و اگر در دل خود گویی سخنی را که خداوند نگفته است چگونه تشخیص نماییم، هنگامی که نبی به اسم خداوند سخن می‎گوید اگر آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد این امری است که خداوند نگفته است بلکه آن نبی آن را از روی تکبر گفته است پس از او نترس» (تنثیه 18: 21 و 22). اشعیا هویت انبیای کاذب را با توجه به انجام نیافتن پیش‎گویی آنها تشخیص می‎دهد، «آن چه را که واقع خواهد شد نزدیک آورده برای ما اعلام نمایید، چیزهای پیشین را و کیفیت آنها را بیان کنید تا تفکر نموده آخر آنها را بدانیم یا چیزهای آینده را به ما بشنوانید و چبزهایی را که بعد از این واقع خواهد شد بیان کنید تا بدانیم که شما از خدایانید باری نیکویی یا بدی را به جا آورید تا ملتفت شده با هم ملاحظه نماییم» (اشعیا 41: 22 و 23). نبوت‎ها به چند نوع هستند. یک دسته از آنها از آمدن مسیح خبر می‎دهند. گروه دیگر درمورد وقایع ویژه تاریخی هستند و سومین گروه از یهودیان سخن می‎گویند. جالب توجه است که شاگردان مسیح بارها پیش‎گویی‎های عهد عتیق را نقل قول می‎کردند تا نشان دهند که عیسی مسیح پیش‎گویی‎های صدها سال را دقیقا انجام داده است. در این جا فقط به ذکر چند مورد انگشت‎شمار که گلچینی است از این پیش‎گویی‎ها می‎پردازیم. یکی از مطالب جالب کتاب مقدس قسمتی است که مسیح به ذکر نبوت‎هایی که درمورد خود به عمل آمده می‎پردازد. پس از گفتگو با دو شاگرد در راه عمواس به آنها گفت: «ای بی‎فهمان و سست‎دلان از ایمان آوردن به آن چه انبیا گفته‎اند... و پس از موسی و سایر انبیا شروع کرده اخبار خود را در تمام کتب برای ایشان شرح فرمود» (لوقا 24: 25 و 27). اشعیا 52: 13 تا 53: 12 نمونه عالی است که درمورد مسیح پیش‎گویی شده است. در این نبوت احتمال وقوع و عدم وقوع به حدی است که درمورد شخص دیگری نمی‎توانست انجام گیرد. پیش‎گویی‎های زندگی، طرد شدن رسالت، مرگ، تدفین و عکس‎العمل مسیح نسبت به جریان غیرمنصفانه دادگاه را در برمی‎گیرد. میکا 5: 2 نمونه جالبی است از پیش‎گویی راجع به مسیح و نیز از یک واقعه تاریخی: «تو ای بیت‎لحم افراته اگر چه در هزاره‎های یهود کوچک هستی از تو برای من کسی بیرون خواهد آمد که بر قوم من اسرائیل حکم‎رانی خواهد نمود و طلوع‎های او از قدیم و از ایام ازل بوده است». پیش‎گویی‎ها نه فقط درمورد مسیح موعود بوده، بلکه با پادشاهان، ملل دنیا و شهرها نیز سر و کار داشته‎اند. شاید جالب‎ترین آنها پیش‎گویی راجع به شهر صور باشد (حزقیال 26). در این قسمت از کتاب مقدس به تفصیل جزئیات خرابی صور، نابودی کامل آن و نیز این که این شهر دیگر هرگز بنا نخواهد شد شرح داده شده است. چگونگی ترتیب انجام یافتن این پیش‎گویی با حمله نبوکدنصر و یورش بی‎رحمانه اسکندر کبیر از جمله پدیده‎هایی است که روشن‎گر دقت و درستی پیش‎گویی‎های کتاب مقدس می‎باشد. بالاخره نوبت می‎رسد به نبوت‎های شگرف درمورد قوم اسرائیل. مجددا به ذکر پاره‎ای از این پیش‎گویی‎ها اکتفا می‎شود. پراکنده شدن ملت یهود به وسیله موسی و هوشع پیش‎گویی شده بود: «خداوند تو را پیش روی دشمنانت منهزم خواهد ساخت ... و در تمامی ممالک جهان به تلاطم خواهی افتاد» (تثنیه 28: 25). «خدای من ایشان را ترک خواهد نمود چون که او را نشنیدند پس در میان امت‎ها آواره خواهند شد» (هوشع 9: 17). زجر و خفت قوم نیز پیش‎گویی شده بود: «ایشان را در تمامی ممالک زمین مایه تشویش و بلا و در تمامی مکان‎هایی که ایشان را رانده‎ام عار و ضرب‎المثل و مسخره و لعنت خواهم ساخت» (ارمیا 24: 9). ارمیا 31 درمورد احیای قومیت اسرائیل به طرز شگفت‎انگیزی پیش‎گویی نموده است. این پیش‎گویی برای قرن‎ها غیر عملی تلقی شده بود. به هر حال برخی وقایع عصر ما ممکن است تکمیل این پیش‎گویی‎ها باشد یا لااقل قسمتی از آنها. تمام صاحب‎نظران بر این عقیده‎اند که استقلال مجدد قوم اسرائیل در سال 1948 از وقایع سیاسی شرگف عصر ما به حساب می‎آید. هیچ کس نمی‎تواند منکر تأثیر نیروی پیش‎گویی باشد که به وقوع پیوستن است. اغلب پیش‎گویی‎ها به هیچ وجه نمی‎توانستند پس از وقوع حادثه نوشته شوند. بنابراین به قدر کافی مدارک وجود دارند که شخص بتوانند براساس آنها به کتاب مقدس اعتقاد پیدا کند که کلام خدا هست. علاوه بر این اسناد مفید سرانجام شهادت روح‎القدس باعث می‎شود شخص به کتاب مقدس به عنوان کلام خدا اعتقاد پیدا کند. وقتی کسی به بررسی مدارک می‎پردازد و کتاب مقدس را مطالعه می‎کند، چنان که "گاردن کلارک" می‎گوید حقیقت کلام خدا بودن کتاب مقدس «بر او طلوع می‎کند». این درک و شناخت به وسیله روح‎القدس به وجود می‎آید. ولی منظور روح‎القدس از این کار این است که دلایلی برای ایمان آوردن ارائه بدهد و نیز پیام کتاب مقدس را توضیح دهد. دو شاگردی که در راه عمواس بودند گفتند: « آیا دل در درون ما نمی‎سوخت؟» این تجربه‎ای است که توسط روح‎القدس ما نیز از آن برخوردار می‎شویم و اعتقاد پیدا می‎کنیم که کتاب مقدس کلام خداست؛ جان‎های ما از آن تغذیه می‎شود و دیگران را نیز شریک فیض آن می‎کنیم.توضیحات:(1)- Warfield, B. B. The Inspiration and Authority of The Bible, pp 299 ff. New York: Oxford University Press I927 (2)- Clark, Gordon. Can I Trust My Bible, pp I5- I6 Chicago: Moody press, I 963 (3)- Carnell, E. J. A Introduction of Christian Apologetics, p. 208 Grand Rapids: wm. B Eerdmans, 1950.

هیچ نظری موجود نیست: