۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

داستان زندگی فراهانی

ارمیا 1: 4-5پیش ازآنکه در رحم مادرت شکل بگیری تو را انتخاب کردم. پیش ازاینکه چشم به جهان بگشائی تورا برگزیدم و تعیین کردم تا در میان مردم جهان پیام آور من باشی.او مراصدا کرده بود ولی من صدای اورا دیر شنیدم، کتاب انجیل را درایران مطالعه میکردم تا اینکه در تاریخ 15 ژوئیه 2004 قلب خود را برای او گشودم و توبه کردم.
این خواسته پدرآسمانی بود چرا که او کفاره گناهان ما را برروی صلیب داده بود. این بزرگترین آرزویست که یک انسان تا آخرین لحظه عمر برای پاک کردن آن تلاش میکند. اما آنرا دردنیا و در انسانهای همنوع خود جستجو میکند. اما این عملی نیست، چون انسان توانائی حتی سفید یا سیاه کردن یک موی خود راهم ندارد، چطور امکان پاک کردن گناه را داشته باشد.تثینه 4 : 39هم خدای آسمانها و هم خدای زمین است و هیچ خدائی غیر ازاو وجود ندارد.من به اتفاق همسر و تک فرزندمان وقتی به خارج از کشور آمدیم بسیار روزهای سخت و تاریکی داشتیم تا آنجائیکه همگی ما بمدت یک هفته در بخش روانکاوی بیمارستان بستری شدیم. این روزها ادامه داشت تا اینکه روزی یکی از دوستان به منزلمان آمد و آن آرامش و گفتار شیرین او ما را بیشتر با عیسی مسیح آشناکرد و ما با رفتن به کلیسا توانستیم آن نسیم زیبا را احساس کنیم و هر ماه دو مرتبه بمدت 13 ساعت (رفت و برگشت) وقت خود را صرف خداوند کردیم که هم اکنون هم خادم کلیسا هم هستیم.متی 7: 13فقط با عبور از در تنگ میتوان بحضور خداوند رسید.شهادت:1. روز 17 ژانویه 2006 قبل ازخواب دعا کردم و از عیسی مسیح خواستم که برای حل مشکلی که داریم او را درخواب ببینم که مشکلمان توسط او حل شود. جریان از این قرار بود:خارج از منزل هستم و میخواهم وارد آپارتمان شوم که متوجه روشن بودن چراغ ماشین میشوم، وقتیکه نزدیک شدم دیدم ماشین روشن و شیشه ها هم باز هستند. وقتی در ماشین نشستم که آنرا خاموش نمایم ناگهان کسی از پشت مراگرفت و گفت اگر جانت را دوست داری برو بیرون و آرام باش. درآن هنگام عیسی مسیح را دیدم و از آن آدم شرور خواستم که اجازه دهد فقط کتاب مقدس را بردارم و ماشین را باخود ببرد. که فردای آنروز جواب قبولی دادگاه را دریافت نمودم. «هللویا»2. پسر هشت ساله من یکروز از خواب بیدارشد و به ما گفت خوابی دیدم که عیسی مسیح ما را از دست شیطان نجات داد. او میگوید:درخواب دیدم که خانه ما کج شده و داره در آب فرومیرود و ما هم غرق میشویم که دستهای عیسی مسیح را در بالای سرمان میبیند که ما را نجات داده و درهمین هنگام شیطان به او میگوید: شما که مرده بودید، پس چطور الان زنده هستید؟ که عیسی مسیح درجواب شیطان درحالی که دستهایش بالای سر ما قراردارد میگوید، من آنها را زنده نمودم. «هللویا»یوئیل 2 : 12الان تا وقت باقی است با تمام دل و جان خود باروزه و گریه و ماتم بسوی من بازگشت کنید. فراهانی

هیچ نظری موجود نیست: