۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

ناگفته های یك خانواده مسیحی در غربت

همانند بسیاری از نوكیشان وایمانداران مسیحی كه بخاطر شرایط اجتماعی بناچار جلای وطن می كنند، برادر مسیحی مان مهرداد- ق عضو کلیسای پنطیکاستی به اتفاق همسر و فرزندش بر اثر مشکلات و فشارهای اداره اطلاعات و خانواده سنتی مذهبی همسرش مجبور به خروج از ایران شدند.ایشان پس از جند کوچ اجباری از این شهر و آن شهر و زندگی مخفی و نداشتن امنیت کافی اجتماعی و مذهبی مصمم به این کار شدند.
ایشان از طریق مرز زمینی از کشور خارج شده و خود را به یکی از کشورهای اروپائی رسانده و تقاضای پناهندگی مذهبی کرد و از عدم آزادی نیایش و امنیت دینی در کشور پرده برداشت و از قانون مجازات اسلامی که مسیحیان مسلمان زاده را با مجازات مرگ روبرو میکند برای آنان سخن گفت.
برادر مهرداد سالیانی است كه عیسی مسیح را به عنوان خداوند و نجات دهنده خود پذیرفته و از زندگی گناه آلود گذشته اش جدا شد و توبه نموده و فرزند خدا گردید و به تلاش خود برای بشارت انجیل خداوند ادامه داد.
طی دو سال گذشته ، آزار و جفاهای زیادی گریبان کلیساهای خانگی در سراسر کشور و استان محل اقامتش اصفهان را گرفت ودر موارد بسیاری منجر به تعقیب و گریز و بازداشت ایمانداران شد و حتی در یک مورد در ملک شهر اصفهان در سالجاری زن و شوهر مسنی كه از میزبانان کلیسای خانگی بودند بوسیله نیروهای لباس شخصی مورد ضرب و شتم قرارگرفتند که باعث شهادت هر دوی آنان شد و بقیه اعضاء ایمانداران نیزدستگیر شدند.
برادر مهرداد از اعضای فعال کلیسای خداوند بود و مسئول دریافت و پخش کتب مقدس در بین ایمانداران بود و کتب و جزوات مسیحی را در منزل مخفی مینموده و به گفته خودش نوعی تدارکاتچی این حرکت عظیم خداوند بوده است و به آن افتخار میکند و از اینکه سرباز کوچکی از لشکر عظیم مسیح است احساس غرور و شادی میکند.
اما متاسفانه بعد از چند ماه که ایشان با کلیسای خانگی همکاری می كرد محل زندگی ایشان از سوی مامورین امنیتی مورد بازجوئی و تفتیش قرار میگیرد و ایشان ناچار میشوند که به شهرستان دیگری نقل مکان کنند تا با آرامش بیشتری به خدمت خداوند مبادرت ورزد هر چند که بخاطر از دست دادن کارو شغل مشکلات زیادی از نظر مادی به ایشان و خانواده اش رو کرد اما ایشان با دعا و برکت خداوندگار عیسی بر مشکلات فائق آمد.
دیری نگذشت كه با مشکل تازه ای روبرو شدند و آن درگیری با خانواده همسرش بر سر ایمان مسیحی وی بود و خانواده همسرش از نقطه نظر مذهبی تلاش داشتند دخترشان را وادار به جدائی از مهرداد کنند چون همسر وی تا آن زمان كاملا قلبش را به مسیح نسپرده بود، اما بخاطر عشق و علاقه ای که به همسرش داشت کنار مهرداد ایستاد و به خانواده اش " نه" گفت و دلیلی که داشت آن بود که ایمان همسرش به بهبود روابط و وضعیت خانوادگی آنان کمک زیادی نموده است و او در حال حاضر عاشق همسرش میباشد و در کنار او میماند .که این موضوع باعث خشم خانواده اش و دامن زدن به اختلافات بیشتر انجامید .سپس خانواده ایشان در صدد بر آمدند که با تهدید و ارعاب آنها را به جدائی وادار کنند.
خواهر( ف ) همسر مهرداد میگوید:
مهرداد راهی را انتخاب کرد که سبب تغییرات و برکات زیادی برای ما شد و رفتار محبت آمیز همسرم با من و دختر کوچکمان باعث شد که من نیز در راه شناخت خداوند و ایمان مسیحی گام بردارم و در این باره مطالعه کنم همسرم مرا در این انتخاب كاملا آزاد گذاشته است و تا بحال چیزی به من دیکته نکرده است و دخالت ها و زخم زبان های خانواده ام نیز در از هم پاشیده شدن زندگیمان بی اثر بوده و خواهد بود.
آنها ( خانواده ام) از من خواستند به همراه آنها به دادگاه بروم و بر علیه شوهرم دادخواست ترک دین و فریب در ازدواج بدهم ! اما من هرگز چنین کاری نخواهم کرد به من میگویند تو به شوهرت محرم نیستی و خیلی حرفهای زشت دیگر من فقط به آنها میگفتم همه شما را دوست دارم اما چنین چیزی از من نخواهید او مسیحی است اما با من بیگانه نیست.
من انجیل را میخوانم گاهی چنان غرق خواندن آن میشوم که همه چیز را از یاد میبرم فکر میکنم خداوند این نیاز مرا نادیده نخواهد گرفت و امیدوارم در آینده نزدیک در ایمان به خداوند نزدیكتر شوم.
صبر خانواده ( ف ) به سر آمد و آنان برای جلوگیری از احتمال مسیحی شدن دخترشان به همکاری با ستاد خبری و اطلاعات راغب شدند تا آنها را یافته و با دستگیری و تهدید و ارعاب آنها را ازهم جدا ساخته و به اصطلاح از ارتداد دخترشان و لغزش وی جلوگیری کنند.آنان سعی داشتند تا به نام ارتداد مهرداد را با خطر دستگیری و محکومیت روبرو ساخته تا آنها بتوانند به سادگی جدائی دخترشان را خواستار شوند و همچنین از این برادر انتقام بگیرند.
پدر( ف ) گفته بود:
او را تقدیم چوبه دار خواهیم کرد اما "ف" پدرش را بخاطر این رفتارها سرزنش کرد و با تماس تلفنی از همسرش حمایت کرد و از آنها خواست به این رفتارهای خصمانه پایان دهند و نیم نگاهی هم به نوه کوچکشان بیندازند اما مدارائی از جانب آنان مشاهده نشد .
مادر ( ف ) میگفت :-در خانه، ما همیشه نماز شب میخوانیم آنوقت این دختر در دام یک "مرتد" گرفتار شده و در آخر لغزش خواهد خورد.
مهرداد میگوید:-خداوند عیسی مسیح از ما محافظت کرده و تا آخر نیز طبق وعده اش چنین خواهد کرد با تمام رنجها مجبور شدم از طریق مرز زمینی از کشور خارج شوم اما مسیح با ما بود و این را با تمام وجود لمس میکردیم و ما را به حرکتمان دلگرم میکرد، بنویسید که یک ایرانی آزاده ام من خویشاوند و تبار کوررش دارم همان که نجات دهنده از سوی خداوند بود و اینک در کشور خودش غریبه است ما بخاطر خودپرستی آدمها و قانون هایشان مجبور به جلای وطن شدیم من اینک یک پناهنده ام در سرزمین غربت خیلی دور از سرزمین مادری دور از کلیسای پر از مجد خداوند در ایران دور از یاران مسیحی شاید میتوانستم کمکی به آنان بکنم بنویسید که برکات خداوند هر روز بیشتر از جانب مسیح به قلب ایرانیان وارد میشود و ایمانداران روزبروز بیشتر میشوند و شهادت و شکنجه و زندان و قانون مجازات اسلامی برای نوكیشان مسیحی ره بجائی نخواهد برد و اسیران عیلام طبق وعده خداوند در کتاب ارمیای نبی کامیاب و پیروز خواهند گردید و به سرزمین شهد و عسل باز خواهند گشت. آمین
ما به ایثار و از جان گذشتگی و جانبازی برای خداوندگارمان مسیح پایبندیم.
ایشان از تمامی خواهران و برادران هم کیش خود تقاضای دعا و کمک دارد.

هیچ نظری موجود نیست: