۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

راه صلیب- افتادگی و خرد شدن

افتادگى آموز اگر طالب فیضىهرگز نخورد آب زمینى كه بلند استمى‌خواهیم بیدارى روحانى را بسیار ساده شرح بدهیم. بیدارى بطور ساده عبارت از این است كه زندگى و حیات خداوند عیسى در قلب انسان وارد گردد. عیسى همیشه پیروز است. در آسمان او را بسبب پیروزى‌اش تمجید مى‌كنند، هر چند ما در زندگى با شكست و یٲس روبرو مى‌شویم، ولى او شكست نا‌پذیر است. قدرت او بى‌حد است. تنها كارى كه ما باید انجام دهیم این است كه با او رابطه صحیحى برقرار كنیم و در این موقع است كه خواهیم دید كه قدرت او در قلب و زندگى و كارهاى ما ظاهر خواهد شد و حیات پیروزمندانه او ما را پر ساخته و توسط ما بسوى دیگران نیز جارى خواهد شد. این است جوهر و اصل بیدارى روحانى.ولى اگر بخواهیم رابطه خود را با او اصلاح كنیم، اولین مطلبى كه باید بیاموزیم این است: ارادۂ ما به ارادۂ او تسلیم شود. افتادگى یا خرد شدن و تسلیم كامل ابتدا بیدارى روحانى است. یعنى نه «من» بلكه «مسیح». من باید در مسیح غرق شوم. خداوند عیسى نمى‌تواند كاملا در ما زندگى كند و خود را بوسیله ما ظاهر سازد مگر اینكه وجود مغرور ما افتاده و خرد شود. معنى این جمله این نفس سرسخت و نا‌مطیع كه همیشه مى‌خواهد خود را عادل جلوه دهد و همیشه منافع خود را طالب است و مى‌خواهد حق خود را بگیرد و مورد تمجید واقع شود، این نفس باید بالاخره به ارادۂ خدا تسلیم شود و به خطاهاى خود اقرار كند و از تمجید خود چشم بپوشد تا اینكه عیسى مسیح همه چیز باشد. به عبارت دیگر براى خود و تمایلات خود مرده باشد.وقتى ما بى‌طرفانه به زندگى مسیحى خود نگاه مى‌كنیم، متوجه مى‌شویم كه نفس یا من چقدر در زندگى ما دخالت دارد. اغلب همان نفس است كه سعى مى‌كند مسیحى باشد. همچنین اغلب اوقات همان نفس است كه سعى مى‌كند كارهاى مسیحى بكند. همان نفس است كه همیشه عصبانى مى‌شود، حسادت مى‌كند، مى‌رنجد، انتقاد مى‌كند و در تشویق است. همان نفس است كه سرسختى مى‌نماید و نسبت به دیگران نامطیع است. نفس است كه خجول است و خودخواه و محافظه كار مى‌باشد. پس جاى تعجب نیست كه مى‌گوییم ما افتادگى و خرد شدن لازم داریم. تا وقتى كه ما در تحت اختیار نفس هستیم، خدا كمتر مى‌تواند در ما كار كند زیرا ثمرۂ روح (یعنى محبت، خوشى و سلامتى، حلم و مهربانى، درستى، ایمان، تواضع و پرهیزكارى كه در غلاطیان باب ۵ نوشته شده) كه خدا مى‌خواهد به همۀ عطا فرماید درست برعكس روح نامطیع و سرسخت و خرد نشده است و براى یافتن این ثمرات روحانی باید نفس ما با مسیح مصلوب شود.افتادگى و خرد شدن هم كار خداست و هم خودمان. خدا ما را تحت فشار قرار مى‌دهد ولى ما باید راضى باشیم. اگر وقتى خدا را جستجو مى‌كنیم و مى‌خواهیم با او دوستى داشته باشیم به صداى او گوش بدهیم و مایل باشیم هر چه كه او براى ما روشن مى‌سازد اطاعت كنیم، خدا به ما نشان خواهد داد كه چگونه نفس مغرور و سرسختمان كه در ما كار مى‌كند، خدا را رنج مى‌دهد. در این موقع است كه ما یا به سرسختى خود ادامه مى‌دهیم و توبه نمى‌كنیم و یا سر خود را با اطاعت خم كرده، مى‌گوییم: «بله، خداوندا».معنى افتادگى و تسلیم كامل در زندگى روزانه این است كه از هر خطایى كه خدا به ما نشان مى‌دهد توبه كنیم و زمانى كه خطایاى ما آشكار مى‌شود، به توبه ادامه دهیم و هر روز در حضور او خرد شویم. این عمل ممكن است خیلى گران تمام شود زیرا لازمه‌اش این است كه تمام اختیارات و حقوق خود را به او بسپاریم و از منافع خودخواهانه چشم بپوشیم و حتى گاهى لازم است خطایاى خود را اعتراف و جبران كنیم. بهمین سبب است كه تا نزد صلیب عیسى نیاییم، ممكن نیست افتاده و خرد شویم. وقتى مى‌‌بینیم عیسى با كمال میل حاضر شد بخاطر ما افتاده و خرد شود، ما خواه‌ناخواه در حضور او خرد مى‌شویم. عیسى كه مقام الوهیت داشت، بخاطر ما مقام خود را ترك كرد و بصورت غلام درآمد. او غلام خدا و خادم مردم شد و مى‌بینیم كه براى خود ادعاى حقى نكرد و اجازه داد كه مردم به او فحش بدهند ولى خودش دشنام نمى‌داد. او را لگد مال كردند ولى خودش مقابله به مثل و یا دفاع نمى‌كرد. ولى حیرت‌انگیزتر از همه اینكه مى‌بینیم او با افتادگى و فروتنى به جلجتا یعنى محل اعدام مى‌رود تا بعنوان كفاره، تمام گناهان بشر را بر صلیب حمل كند.در یكى از مزامیر بطور هیجان‌آورى دربارۂ خودش مى‌فرماید: «من كرم هستم و انسان نی» (مزمور ۲۲: ۶).
كسانى كه در مناطق حاره زندگى كرده‌اند، مى‌گوییم كه اگر سعى كنیم كه مار یا كرمى را بزنیم، عكس‌العمل آنها با یكدیگر خیلى فرق دارد. مار مستقیم مى‌ایستد و صدا مى‌كند و سعى دارد متقابلا حمله كند. این نمونه كاملى است از نفس یا خود. اما كرم هیچگونه مقاومتى نمى‌كند بلكه اجازه مى‌دهد هر چه مى‌خواهید بكنید، لگد بزنید و یا زیر پاى خود له كنید. این نمونه كاملى است از افتادگى و خرد شدن. عیسى حاضر شد بخاطر ما كرم بشود. علت اینكه حاضر شد مثل كرم بشود این بود كه دید ما همگى در اثر گناه تمام مزایاى انسانى را از دست داده و بجاى اینكه در مقام اشرف مخلوقات باقى بمانیم، مثل كرم شدیم و جهنمى هستیم. او از ما مى‌خواهد كه با او و براى او مثل كرم باشیم. موعظه مسیح در بالاى كوه بما تعلیم مى‌دهد كه مقام واقعى ما كرم بودن است، زیرا خلاصه تعلیمات او این است كه باید در مقابل بدى نیكویى كنیم، دشمنان خود را محبت نماییم و با فروتنى دیگران را خدمت نماییم. ولى فقط وقتى حاضر خواهیم شد اینطور افتاده و خرد شویم كه بفهمیم چگونه محبت مسیح باعث شد كه او همچون كرم شود.در یكى از سرودهاى روحانى چنین مى‌خوانیم:خداوندا نفس مغرور و سرسخت مرا خرد كنمرا حاضر ساز تا سرفرود آورم و نابود شومو به آن كسى نگاه كنم كه بر صلیب سر خود را بخاطر من خم كردولى باید دانست كه كافى نیست ما فقط یك بار نفس خود را انكار كنیم و براى خود بمیریم. البته وقتى خدا براى اولین بار این حقایق را بما نشان مى‌دهد، یك بار نفس خود را انكار مى‌كنیم و مى‌میریم ولى از آن به بعد باید مرتبا بمیریم زیرا فقط از همین راه است كه عیسى مسیح مى‌تواند دائما توسط ما خود را ظاهر كند ( دوم قرنتیان ۴: ۱۰). علاوه بر این هر روز در این مورد باید هزاران تصمیم بگیریم. اگر بخواهیم اینطور زندگى كنیم، مى‌فهمیم نمى‌توانیم خودمان براى خودمان نقشه‌اى داشته باشیم، وقت خود را صرف كنیم، پولمان را خرج كنیم و دنبال لذت خود باشیم. لازمه این كار این است كه ما پیوسته خود را در مقابل اطرافیان خود فروتن كنیم و به آنها تسلیم شویم زیرا محك تسلیم ما به خدا عبارت است از تسلیم ما به مردم. هر نوع تحقیر و ناراحتى كه از طرف مردم بما مى‌رسد، در دست خدا وسیله‌ایست كه ما را خرد كند تا اینكه زندگى مسیح در ما بطور عمیق‌ترى ظاهر شود.بدین طریق توجه مى‌فرمایید كه تنها زندگى مسیح است كه مى‌تواند مورد پسند خدا باشد و زندگى پیروزمندانه خوانده شود و ما هر قدر كوشش كنیم، زندگى ما هیچگاه آن طور نخواهد شد، چون زندگى خودخواهانه ما با زندگى مسیح كاملا متضاد است، هیچگاه نمى‌توانیم زندگى او را در خود به فراوانى قبول كنیم مگر اینكه حاضر شویم خدا دائما ما را بمیراند. و براى این كار باید بوسیله تصمیمات خود با خدا همكارى كنیم.

هیچ نظری موجود نیست: