۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

تعطیلی "كلیسای شهرآرا" با صدور حكم دادگاه انقلاب اسلامی

كلیسای آشوریان شهرآرا بنا به حكم دادگاه انقلاب اسلامی و با اعلان از سوی نماینده آشوریهای ایران ظرف روزهای آینده تعطیل خواهد شد.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان و بنا به گزارش دریافتی، در آخرین روزهای پایان سال ۱۳۸۷در روز پنجشنبه ۲۹ اسفند ماه ( ۱۹ مارچ ۲۰۰۹) كه در تقویم مسیحیان آشوری با عنوان روز " پدر" نامگذاری شده است، به همین منظور گردهمایی در انجمن آشوریان تهران برگزار گردید كه اقای "یوناتن بت كلیا " نماینده آشوریهای ایران در مجلس شورای اسلامی در سخنان خود اعلام كرد؛
"بزودی كلیسای شهرآرا بنا بر حكم صادره از سوی دادگاه انقلاب اسلامی تعطیل خواهد شد."
این گزارش حاكی است، از عمده ترین دلایل تعطیلی این كلیسا را می توان حضور نوكیشان مسیحی فارسی زبان در مشاركت و مراسم های عبادتی آن كلیسا دانست.
این در حالی است كه پیش از این نیز نماینده جمعیت ۳۵ هزار نفری آشوریان ایران در مجلس ، در برخی از مجالس آشوریها ضمن اعتراض به این موضوع به صراحت اشاره داشتند كه با توجه به نحوه فعالیت كشیش و مسئولان كلیسای شهرآرا مبنی بر اجازه ورود مسیحیان فارسی زبان و مشاركت در مراسم های كلیسایی ، مسائل و مشكلاتی برای ادامه فعالیت آن كلیسا ایجاد خواهد شد.!
در این زمینه در اولین یكشنبه مراسم عبادتی كلیسایی در سال نو ، "كشیش ویكتور" ، شبان كلیسای شهرآرا در واكنش به این سخنان نماینده مجلس ،درجمع حاضران گفت؛ "از این پس این كلیسا یا فقط برای آشوریها خواهد بود و یا اینكه تعطیل خواهد شد".
كمیته مسیحیان در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تصمیم دادگاه انقلاب اسلامی مبنی بر تعطیلی "كلیسای شهرارا" را در راستای سلسله اقدامات خود مبنی بر تداوم فشارها با هدف پاكسازی مسیحیت با هویت ایرانی دانسته، تا از این طریق بتوان مانع از رشد و اشاعه مسیحیت در بین هموطنان فارسی زبان گردد.
و این امر ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر مبنی بر حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین ،در قالب آموزش دینی عبادت ها و اجرای مراسم دینی به صورت جمعی یا عمومی است.
پیش از این نیز در ماه گذشته جلسات عبادتی ویژه مسیحیان فارسی زبان علیرغم خواسته شبان و مسئولین كلیسای شهرارا بنا بدلایلی تعطیل اعلام شد كه شبان كلیسا از ذكر علت و دلایل آن خودداری كرد.
"كلیسای پنطیكاستی آشوری معروف به شهرآرا" بیش از هشت سال است كه به جهت خدمت به مسیحیان فارسی زبان در روزهای جمعه و یكشنبه در ساعاتی جداگانه جلسات عبادتی و پرستشی ویژه فارسی زبانان برگزار می كند

۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه

توطئه ایی برای بازداشت وبلاگ نویس مسیحی در اصفهان

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان و بنا بر گزارش دریافتی، هموطن مسیحی با نام ( مظاهر- ر) ۳۰ ساله، كه در زمینه وبلاگ نویسی مسیحی و بشارت دادن انجیل از طریق اینترنت در حال فعالیت بود.با آغاز دوستی و ارتباط با یكی از كاربران خود از طریق ایمیل كه ایشان خود را با نام "كشیش رضا" (!) و ساكن اصفهان معرفی كرده است؛ از این وبلاگ نویس جوان مسیحی درخواست می كند تا جهت مشاركت و آشنایی بیشتر و همكاری در رابطه با بشارت مسیحیت در مكانی با هم ملاقاتی داشته باشند.
با قبول این ملاقات از سوی مظاهر، در تاریخ ۴ اسفند ماه ۱۳۸۷ا ( ۲۲ فوریه ۲۰۰۹) ایشان به همراه خواهر خود و یكی دیگر از دوستان مسیحی اش بنام (حامد- س) طبق قرار قبلی راس ساعت تعیین شده در محل ملاقات حاضر می شوند.
این ۳ تن در محل قرار با كشیش رضا و خانمی بنام ماریا كه رضا وی را بعنوان همسر خود به آنان معرفی كرده، ملاقات می كنند.
پس از اندكی گفتگو رضا كه خود را با عنوان كشیش معرفی كرده بود از آنان دعوت می كند تا جهت مشاركت بیشتر و انجام مراسم غسل تعمید یك شخص نو ایمان كه به تازه گی به مسیحیت روی آورده است به كلیسای خانگی آنان در حوالی خیابان اردیبهست و پل فلزی بروند .
پس از طی مسافت به خانه ایی می رسند كه این كشیش ناشناس از آن به عنوان كلیسای خانگی گروه خود یاد می كند.پس از دقایقی بعد از ورود به خانه آنان ناگهان با هجوم چند لباس شخصی و مامورین امنیتی مواجه می شوند.
سپس ماموران بعد از زدن چشم بند و بستن دستهایشان، بوسیله خودرویی آنان را به مكان نامعلومی انتقال می دهند.
در پی این حادثه در تاریخ ( ۵ اسفند ۱۳۸۷) به فاصله یك روز از بازداشت آنان ماموران امنیتی با ورود به منزل پدری مظاهر ، ضمن تفتیش خانه، لوازمی از قبیل كیس كامپیوتر ،چاپگر و تعدادی سی دی و چندین كتب مسیحی را ضبط كرده و با خود می برند.
به گفته منابع آگاه، خواهرِ مظاهر از بازداشت شدگان این توطئه، توسط مامورین مورد بازجویی های طولانی و توهین های بسیار قرار می گیرد، كه در نهایت با اعتراف به اینكه وی فقط برادرش را در این ملاقات همراهی می كرده و هیچگونه نقشی در فعالیت های برادرش ندارد پس از یك هفته آزاد می شود.
باگذشت یكماه از بازداشت این وبلاگ نویسان مسیحی و علیرغم تلاش ها و پیگیریهای خانواده تاكنون، مامورین امنیتی و مقامات مربوطه حاضر به پاسخگویی در خصوص بازداشت ایشان نبوده اند و از توضیح در این خصوص نیز خودداری كرده اند.
همچنین خانواده های این بازداشت شدگان جهت كسب اطللاعات بیشتر به مكان دستگیری ،خانه ایی كه به عنوان كلیسای خانگی از آن نام برده شده بود مراجعه می كنند در تحقیق و پرسش از همسایگان، در می یابند كه این خانه مدتهاست كه تخلیه می باشد و كسی در آنجا سكونت ندارد. و همچنین شخصی بنام كشیش رضا اصلا ماهیت خارجی ندارد.
به گزارش كمیته مسیحان در مجموعه فعالان حقوق بشر، بر طبق خبرهای منتشره در چند روز گذشته مبنی بر برخورد و انهدام برخی از سایت های دینی و ضد اخلاقی كه از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صورت گرفته و منجر به بازداشت گروهی از هموطنان شده است، پیش بینی می گردد این سناریوی از پیش بازسازی شده نمی تواند بی ارتباط با اقدامات اخیر سپاه در برخورد با سایت های اینترنتی و باز داشت و دستگیری این وبلاگ نویسان مسیحی باشد.
حكومت مذهبی جمهوری اسلامی اخیرا فشار را بر روی كسانی كه از طریق اینترنت به پخش خبر، اطلاعات و یا تبلیغات دینی دست می زنند گسترش داده است و دارندگان وبلاگ و وب سایت های دینی غیر اسلامی از نظر حكومت ایران ضد دین و ضد اسلام تلقی می گردند.
و در این راستا هر اقدامی كه جمهوری اسلامی به لحاظ سیاسی یا به لحاظ مذهبی با آن مخالف باشد با عنوان جریان براندازی نرم از آن یاد می كند.

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

نوروزتان در غربت مبارک باد

سال نو ایرانی را به تمام شما هموطنان ارجمند و عزیزم در هر کجای دنیا که هستید صمیمانه تبریک عرض میکنم و امید سربلندی و موفقیت شما عزیزان را از درگاه خداوند دارم. به امید روزهایی که عیدمان را دوباره
در آغوش دماوند سربلند و البرز سرافراز مان جشن بگیریم و سفره هفت سین مان را به پهنای ساحل دریای خزر تا خلیج تا به ابد فارس مان پهن کنیم و به طول چاه بهار تا مرز بازرگان مان و به عرض خطه سلحشور سرخس تا الوند رود خروشان مان شادمانی کنیم.
امیدوارم در هر کجا که هستید ایرانی باقی بمانید و ایرانی زندگی کنید زیرا برای ایرانی مردن باید ایرانی زیست. با تقدیم این سروده ناقابلم عیدتان را تبریک میگویم.
بزم نوروز در غربت :
تا شمع بزم میهن بر سر زبانه دارد پروانه بهر دیدن میل و بهانه دارد
دور از وطـن گلسـتان گـردد اسـیر تیـشه در بیشه بین که ریشه صدها جوانه دارد
دیوار بخت و اقبال هر چند بلندست اینجا لیکن به روی دیـوار زنـبور لا نــه دارد
از دولت تخـیل افسانه شد حقـیقـت اما حقیقت اینجا صدها فسانه دارد
دنیا غریـب دل شـد یا دل غــریب دنیادر هر دو حالت این دل رنج زمانه دارد
آهو به دشت غربت هرگز دمی نیاسود در دشت خـرم اینـجا صـیـاد خانه دارد
با هـد هـد ولایـت گیسـوی خویـش افشانزین روکه بر سرخویش صد دانه شانه دارد
مهر وطن چو در دل بیگانه با ریا شد این دل برای فردا صد ها ترانه دارد
در شام تار غربت هر کس وطن شناسد تا وقت صبح روشن بزم شبانه دارد
گرد و غبار ظلمت هر گز بجا نماند چون چشم مام میهن اشکی روانه دارد
عشق وطن نه حرفست نی صحبت و هیاهو عاشـق بغـیـر گـفـتـن صــد هــا نشــانـه دارد

همیشه سبز باشید دوستدار لحظات پیروزمندتان کشیش جلیل سپهر امریکا

بهاران خجسته باد!

بگذارید! دست افشان، هلهله زن، پا کوبان، آمدن بهار و رستاخیز طبیعت را جشن بگیریم. بیداری زمین و جلوۀ گلها ضیافت ماندگاری نیست، پس پُر ثمر باد زمین با صفا باد بهار! زمین وآسمان صنعت دستان توست و این توئی که کُرۀ چرخان را در مداری ثابت استوار می گردانی. شمال و جنوب را تو ساخته ای، و تابور و تبت، البرز و زاگرس را تو برافراشته ای!
چه مجید است نام تو ای خداوند در تمامی زمین! باران رحمت را بر کویر تفتۀ سر زمینها و دشت های سبز، اجتماع انسانی از هر نژاد و مسلک می افشانی، ای خداوند لطف تو بی دریغ و احسانت بی نظیر است. "پرندگان" نغمۀ خود را با پرواز، از این شاخه به آن شاخسار سرداده اند. درختان و گلبوته ها، با دادن شکوفه و دمیدن غنچه به ستایشت مشغولند! جوی ها در هجوم آبزیان بازیگوش، به برکه می ریزند، که سرانجام به دریاچه ای زلال راه می گشاید تا سطح آبگینۀ خود را به طاق نیلی آسمان باز بتابد! بهار آمده است ای آدم ها! رستاخیز زیبائی های خفته است. برخاسته، شور و هیاهو بپا کنید. نوروز است! جشن گلها و تلون رنگها! نسترن وحشی و مینا، شقایقِ نعمان و داودی ها و "سلام اوریا " متواضع وآرام، عطر دلپذیر خود را بر آستان قدوسش می پاشند تا دعای خاموش را با نفخۀ نسیم نوازشگر و شمیم تمنا ها، بدرگاهش گسیل دارند!
آی ادمها! بهار آمده است ای فرزندان انسان از نهر خروشان بر ریگهای غالطان جرعه ای بر گیرید و عطش خودرا فرونشانید. ابرها در پس طوفان و غرش رعدها رنگین کمانی به شکوه نعمت های متکاثر ساخته اند. و شهادت می دهند که کارگاه شگرف طبیعت از کلام زنده و معجزۀ توست. دستان تو ماهر و هنرمند است و نفس تو، انوشه و پایدار. شکر ای پدر، ای فیاض، ای منجی جانها! زبانها از توصیف این همه زیبائی قاصرند و کلمات سترون و بی حاصل! کاروان کوچندۀ بهار بزودی برچیده خواهد شد. پس ای فرزند انسان بهوش باش! تا بر تیرک خوش پنداری، خیمۀ دائمی استوارنسازی! سالها پیش، ترجمه ای از "سلما لاگر لف" برندۀ نوبل ادبی می خواندم، او می نویسد: ای خداوند! تو جهان را چیزی بیشتر از زیبا آفریده ای. بر شاخسارها ازمحبت غنچۀ می دمی و خراش باد را با اشک های باران می پوشانی و بر قامت دختر "بهار" شنلی از ملیله می دوزی! ای خداوند تو جهان را چیزی بیشتر از زیبا آفریده ای. بی دلیل نیست که یوهان آرنت مینویسد: شکر، ای خداوند که از دل یخبندان بهار می آفرینی و چون بهار بپایان می رسد در گرمای تابستان، نعمات تو سرازیر می شوند، "پائیز" انبار نیکوئی توست، و شکر برای زمستانی که پیش رو داریم.
تو را سپاس می گوئیم که: در هر فصلی هزاران نعمت است و بر هر نعمت شکری و بر هر سپاسی، شادی و فراوانی! پیش از رسالت مسیح، یحیی خود را معرفی می کند، من یحیی هستم! یعنی: " پیشاهنگ فیض خدا " بهار آمده است و بهار پیش درآمد ملکوت و نماد باغ عالم است! آی آدم ها: بهار آمده و خداوند همۀ انسانها و همۀ نسل ها را مشمول فیض خود قرار داده است! در باغ جتسیمانی عهد تازه نطفه می بندد و مسیح ساقی و پیمانۀ گردان فیض می شود! گوئی خداوند پیمان خود را با رستاخیز طبیعت زنده می کند! رستاخیز کلامیکه جسم پوشید، جان گرفت، مُرد و زنده شد، ما حضور خوب اش و سکنی در ملکوتش را می طلبیم!
ای عاشقان وصل تو از ذره بیشتر..................... من کی رسم بوصل تو کز ذره کمترم! نامم ز کار خانۀ عشاق محو باد.................... گر جز محبت تو بود، شغل دیگرم.
سال 1388 پیش روی ماست، "نوروز" آغاز بهار است، فصل امید و آرامش ."بهاران خجسته باد". آمین

صدای درد و رنج را خدا می شنود!

تقدیم به جویندگان حق
به قلم: کشیش بانی‌پال نَت‌نیّل
در تاریخ 22 دسامبر سال 2006 میلادی، ابر تیره‌ای بر آسمان خانواده ما سایه افکند. در آن روز آدینه که دقیقاً یک روز پس از بیست و دومین سالگرد ازدواجم با کارولین بود، آگاه شدم که سرطان خون دارم. عامل بیماری را پزشکان گونه‌ای کروموزوم در مغز استخوانم شناسایی کردند به نام «فیلادلفیا»! این کروموزوم موجب می‌شود که مغز استخوان گلوبولهای سفید اضافی تولید کند به گونه‌ای که این شبه گلوبولها در حرکت گلوبولهای قرمز در رگهای بدن ناهماهنگی ایجاد می‌کنند و از سوی دیگر دیواره‌ رگها و مویرگها را فرا می‌گیرند. بیمار در صورت درمان نشدن در برابر خطر حمله قلبی و مغزی قرار می‌گیرد. این خبر خوشایند و مسرت‌بخش نبود.
ولی از آنجا که هیچ ابر تیره‌ای برای همیشه در آسمان باقی نمی‌ماند، باد تسلی‌بخشِ رحمتِ خداوند بارانِ برکت و آرامش و شادی روحانی را بار دیگر به آسمانِ خانواده ما آورد و این مسأله مایه شد تا نگرشی عمیق‌تر به مقوله درد و رنجهای ناخواسته بیاندازم که ناگهان و بدون انتظار در زندگی ما پیش می‌آید.
بدون شک یکی از شخصیت‌های برجسته کتابمقدس که شاید بنا بر رویکردهای سیاسی در چند دهه اخیر به فراموشی سپرده شده باشد، زنی است مصری به نام هاجر. در ماجرای زندگی او درد و رنجی ناخواسته را مشاهده می‌کنیم که به دیده نادرست می‌آید. هر چند او فرمانبردار خداوند بود ولی به نادرستی مصیبت می‌بیند و مورد ظلم واقع می‌شود؛ آن هم از سوی خانواده‌ای برگزیده و ایماندار! صدای درد و رنج او را خدا شنید، درد و رنجی که همراه با آه و ناله بود!
گاهی در زندگی با بحران‌هایی روبرو می‌شویم که به ناحق هستند. یعنی هیچ‌گونه کار اشتباهی انجام نداده‌ایم و حقش نیست که چنین و چنان زحمت و رنج بکشیم. و به اشتباه انگشت محکومیت را به سوی خدا دراز می‌کنیم و او را مسبب دردها و رنجهای خود قلمداد می‌نماییم.از سوی دیگر آیه‌هایی در کتابمقدس هستند که گاهی از روبرو شدن با آنها واهمه داریم و دوست نداریم که به هیچ وجه آنها را به خودمان ربط دهیم. آنها را نمی‌خوانیم، از بر نمی‌کنیم و برای خودمان به گونه‌ای دیگر برداشت می‌نماییم. ولی بایستی با آنها روبرو شویم. مانند ایوب14: 1 که می‌فرماید: « انسان که از زن زاییده می‌شود، قلیل الایام و پر از زحمات است.» گاهی چنان با برکات مادی و خوشی‌های زود گذر این جهان تاخت و تاز می‌کنیم که گویا مسیح هرگز در یوحنا 16 : 33 نگفت که « در جهان برای شما زحمت خواهد شد و لکن خاطر جمع دارید، زیرا که من بر جهان غالب شده‌ام.»
در کتاب پیدایش16: 1- 16 بخشی از ماجرای زندگی هاجر را می‌خوانیم که به ناحق زحمت و رنج می‌بیند. او چه تقصیری داشت که باید چنین ظلمی در حق او می‌شد؟ چرا لازم بود که آن درد و رنج را تحمل نماید؟ چرا ماجرای هاجر در کتابمقدس نوشته شده است؟ بی‌گمان خدا پیامی برای فصل درد و رنج در زندگی ما دارد و این پیام در داستان هاجر نهفته است.هاجر دختری مصری بود. او برای خودش خانواده و میهن داشت. ولی می‌بینیم که دور از میهن مجبور بود که کنیز سارای همسر ابراهیم باشد. او هم آرزو داشت که مانند سایر دخترانِ هم سن و سالش عاشق و دلباخته مردی شود که با تمام وجود دوستش بدارد. او مایل بود ازدواج کند، کنار خانواده‌اش باشد و در کمال آزادی زندگی نماید. شاید پدر و مادرش به دلیلِ نداری و از روی اجبار او را به ابراهیمِ ثروتمند فروخته بودند تا کنیزیِ همسرش را بر عهده بگیرد. آشکار نیست که چگونه سر از خانه ابراهیم در می‌آورد، ولی آنچه پیداست سرگذشتِ غم انگیزی در انتظار اوست.
در حین خدمت صادقانه‌اش به همسر ارباب، مجبور می‌شود که به خواستِ خاتونش سارای با شوهرش که پیر مردی هشتاد و پنج ساله بود همبستر گردد و پسری بزاید که از آن خودش نباشد. شفاف نیست که اگر دختر می‌زایید چه بر سرش می‌آمد! شاید به جای او کنیز دیگری را برای زاد و ولد در نظر می‌گرفتند، و یا اینکه آن قدر از ارباب حامله می‌شد تا در نهایت پسر می‌زایید. به راستی که اگر در آمریکا زندگی می‌کرد می‌توان گفت که مورد آزار و اذیت جنسی واقع شد. و چه بسا سازمان‌هایی بودند که حقوق از دست رفته‌اش را برایش باز پس می‌گرفتند. ولی از این موهبت هم محروم بود. خاتونش به سختی با او برخورد می‌کند به گونه‌ای که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد. خودتان را جای او بگذارید. دختری حامله که با آینده‌ای مبهم روبرو بود. هیچ‌کس نبود که احساسش را درک کند و به کمکش بشتابد. شاید هرگز فکر نمی‌کرد که وضع این قدر هم بد شود. چه بسا پیش خود می‌گفت: « گرچه بر خلاف میلم بوده، ولی برای ارباب حامله شدم. حتماً جایگاه بهتری خواهم داشت. دیگر کنیز معمولی نخواهم بود، بلکه مادر فرزند ابراهیم!» رؤیاهایی از این دست مایه شد که با نظر حقارت به خاتونش نگاه کند. البته هر که به جای او بود نیز چنین احساسی می‌داشت.
هاجر یعنی فرار و او بر خلاف تصورش مجبور شد از خانه فرار کند. کسی هم گُل به پایش نریخت و تره برایش خُرد نکرد. او بی‌خانمان شده بود و حامله در بیابان کنار چشمه آب نشسته بود. تمام آرزوهایش نقش بر آب شده بود. ظاهراً فریاد رسی در آنجا نبود تا به دادش برسد. ماجرای هاجر آموزه بزرگی را به ما می‌آموزد. در دشواری‌ها و سختی‌ها خدا صدای درد و رنج را می‌شنود، می‌بیند و با ما سخن می‌گوید. در بیابانِ تنگی و سختی و تنهایی، فرشته خداوند هاجر را می‌یابد! فرشته خداوند در عهد عتیق نماد عیسای مسیح خداوند است. آیه 7 می‌گوید که فرشته خداوند او را یافت! یعنی او را پیدا کرد. چه کسی فرشته خداوند را فرستاده بود؟ پاسخ را در آیه 11 می‌بینیم: « زیرا خداوند تظلم تو را شنیده است.» یهوه یا خدای پدر بود که عیسای مسیح را دنبال هاجر می‌فرستد تا او را بیابد. در اینجا با خدای نجات دهنده روبرو می‌شویم که دنبال گمشده می‌گردد تا او را بیابد. لوقا 19: 10 درباره مسیح می‌فرماید: « زیرا که پسر انسان آمده است تا گمشده را بجوید و نجات بخشد.»
هاجر هیچ ارزشی نداشت و کسی به حساب نمی‌آمد. حتی ارباب ایماندارش نیز به دنبالش نرفت، ولی خدا او را دوست داشت و محبت می‌کرد. هاجر گناهکار بود مانند سایر مردم، ولی از دیدنِ جلال خدا کشته نشد. این مسأله نشان می‌دهد که او مورد لطف خداوند بود. خدا او را به قدری دوست داشت که اجازه داد تا همان تجربه موسی را داشته باشد. موسی خواست خدا را ببیند و خدا به او گفت که تو نمی‌توانی مرا ببینی، زیرا هرکه مرا ببیند خواهد مُرد. ولی موسی اجازه یافت تا قفای خدا را مشاهده کند (خروج33: 20- 23). هاجر هم به عقب کسی نگاه کرد که او را می‌دید (پیدایش 16: 13). درواقع، خدا در شخصِ عیسای مسیح به ملاقاتِ هاجر آمد. کنیزی مورد لطف خدای نجات دهنده‌ای قرار گرفت که می‌شنود (آیه11)، تکلم می‌کند (آیه 13) و می‌بیند (آیه 13).
بسیاری از ما هنگامی که با بحران و سختی و مشکل روبرو می‌شویم، می‌خواهیم مانند هاجر فرار کنیم و فوراً راه مصر را در پیش می‌گیریم (آیه‌های 6 و 7). مصر نمادِ جهان و دوری از خداست. ولی هنگامی که خدا ما را در بیابانِ تنگی‌ها و در راهِ مصر ملاقات می‌کند می‌خواهد به خودمان بیاییم و مطمئن باشیم که حضور و برکت او با ماست و با وعده‌های او می‌توانیم دوباره به میدانِ سختی برگردیم و مقاومت کنیم. هاجر خودش را بزرگ می‌دانست. « من مادر فرزند ابراهیم خواهم شد. پسرم وارث خواهد بود. بیچاره سارای! وضعم قبلاً بد بود ولی اکنون با وجود این فرزند، برتر از سارای هستم. دیگر نباید کسی مرا کنیز بداند.» البته کتابمقدس نمی‌گوید که هاجر مرتکبِ گناه شده بود. شاید بتوان گفت که این فکر، منطقی بود. ولی همین دید مایه شد که سارای را تحقیر کند و در نتیجه در فشار قرار گرفت تا اینکه مجبور به فرار شد. کسی هم دنبالش نرفت! ولی خدای نجات دهنده که تظلم او را دید و صدای آه و ناله‌اش را شنید به ملاقاتش رفت. خدا خواست که هاجر در بیابانِ تنهایی و در حالی که به مصر می‌رفت به خودش بیاید. به همین دلیل در آیه 8 فرمود: « ای هاجر، کنیزِ سارای، از کجا آمدی و کجا می‌روی؟» هنگامی که خدا از انسان سؤالی می‌کند یعنی همه چیز را می‌داند، ولی می‌خواهد به خودمان بیاییم. او را کنیزِ سارای می‌خواند، نه مادرِ فرزندِ ابراهیم! هاجر در برابر پرسش خدا به خودش می‌آید و به کنیز بودن و فرارش اقرار می‌کند. « از حضور خاتون خود سارای گریخته‌ام.»
خدا به او فرمانِ بازگشت می‌دهد: « برگرد و زیر دست سارای مطیع شو» (آیه 9). مقصود خدا این است که زیر دست سارای از خود او اطاعت نماید. برای سارای کار کند، ولی به فرمان او. به راستی که خدا می‌خواست هاجر در خانه ابراهیم برای خداوند کار کند. در برابر اطاعت هاجر، خدا به او وعده برکت می‌دهد و به گفته‌ای دیگر می‌خواهد بگوید: « درست است که تو رنج و درد کشیدی، ولی من ذریت تو را بسیار افزون گردانم (آیه 10). و از آنجا که هیچ وقت نه تو، نه سارای، نه ابراهیم و نه کس دیگر فراموش نکند که خداوند تظلم تو را شنیده است، پسرت را اسماییل بنام، یعنی خدا می‌شنود (آیه 11). او جنگاور و شجاع و دلیر خواهد بود و همانند گور خر که وقتی در دام شیر درنده می‌افتد، با چشمانی باز به دیدار مرگ می‌شتابد او نیز چنین خواهد بود. اسماییل در برابر چشمان برادران خودش ساکن خواهد شد (آیه 12) یعنی من زنده بودن و سعادت او را تضمین می‌کنم.»
در اینجا از ماجرای هاجر این آموزه بزرگ را یاد می‌گیریم که در متحمل شدنِ درد و رنج، خدا برای ما هدفی دارد. شاید در شرایط کنونی آن را درک نکنیم، ولی در آینده آشکار خواهد شد که مقصود خدا چه بود. هاجر هرگز نمی‌دانست که از طریق زاییدن اسماییل قرار است نماد عهدی باشد که خدا به مدت هزاران سال با انسان بست. او نماد شریعت و عهد عتیق بود که در کوه سینا از طریق موسی با انسان بسته شد (غلاطیان4: 22- 25). درواقع، ملاقات خدا با هاجر در بیابانی که در راه « شور » است و نحوه دیدن قفای خداوند ما را به یاد ملاقات خدا با موسی و قوم اسراییل در بیابان سینا می‌اندازد. و آن عهد درجا و زمان خودش لازم بود، زیرا خدا آن را با انسان بسته بود.
آیا با بازگشتِ هاجر به نزد ابراهیم و سارای وضع او بهتر می‌شد؟ خیر. ولی او یاد می‌گیرد که در هر شرایطی از زندگی بهتر است از خدا فرمانبرداری کند؛ خدایی که وضع او را می‌بیند، آه و ناله‌اش را می‌شنود و در موقع لزوم با او سخن می‌گوید. درخواست خدا از او این است که فداکاری کند و سختی‌ها را برای نقشه‌ای که خدا دارد تحمل نماید. خدا دارویی برای تسکین درد او تجویز کرد و آن دارو مفهومِ نامِ اسماییل بود. هرگاه پسرش را صدا می‌زد به یاد این حقیقت سِتُرگ می‌افتاد که خدا می‌شنود. « خدا می‌شنود » بیا اینجا. « خدا می‌شنود » مواظب باش. « خدا می‌شنود » وقتِ خوابیدن و استراحت کردن است. « خدا می‌شنود » بچه خوبی باش. خدا می‌خواهد بدانیم که در سختی‌ها و مشکلات شبانِ ماست، درست همان‌گونه که شبانِ هاجر و اسماییل بود. سالها بعد هنگامی که با تضمینِ وعده و برکتِ خدا از خانه ابراهیم رانده می‌شوند، باز خدا از آنها مراقبت می‌کند (پیدایش21: 14- 20 را نگاه کنید). از سوی دیگر ابراهیم نیز به نوبه خود نگران پسرش اسماییل بود و خدا به او هم اطمینان می‌بخشد که از وی امتی پدید خواهد آمد (پیدایش21: 11- 13).
هنگامی که به هدایت و صلاحدید خداوند از خانه ابراهیم بیرون رفتند در بیابان بئرشبع دچار تشنگی مرگ آور شدند. هاجر اسماییل را زیر بوته‌ای قرار داد و در جایی دورتر نشست تا مرگ پسرش را نبیند. گویا تمام وعده‌های خدا را فراموش کرده بود. همین وضع سراغ ما می‌آید در وقتی که با بحران روبرو می‌شویم. هاجر حسابی ترسیده بود و با آواز بلند گریه می‌کرد. جالب اینکه کتابمقدس به ما می‌گوید که خدا آواز پسر را بشنید (پیدایش21: 17). آوازی که از روی ضعف و تشنگی، بسیار پایین و غیر قابل شنیدن بود. سپس خدا به هاجر اطمینان می‌دهد که او از همه چیز آگاهی دارد و لازم است که بلند شود و دست پسر را بگیرد و به سوی چاه آبی برود که در آن نزدیکی بود. خستگی، تشـنگی، تـرس و تشـویش چشـمان هاجر را بستـه بود تا آن چاه را نبـیند و در اینـجا خدا چشـمانش را باز مـی‌کند(پیدایش21: 18- 19).
سپس در آیه 20 همان باب می‌خوانیم: « خدا با آن پسر می‌بود . . .» همین کافی است که خدا با ما باشد. و چون خدا با اسماییل می‌بود او در زندگی سعادت یافت و همان‌گونه که خدا به هاجر و ابراهیم وعده داده بود از او امتی بزرگ پدید آمد. برکات خدا در زندگی اسماییل به اندازه‌ای بود که نیازی به میراث سایر برادران خود نداشت و در کمال دوستی و آرامش در برابر برادران خود زندگی می‌کرد. با وجودِ درد و رنجی که مادرش و خودش متحمل شده بود کینه‌ای به دل نگرفت و حتی در زمانِ دفن پدرش ابراهیم در کنار برادرش اسحق بود (پیدایش25: 9).
بله، ما مسیحیان خزینه‌ای در ظروف خاکی داریم تا برتری قوت از آن خدا باشد، نه از جانب ما (دوم قرنتیان4: 7). و این خزینه، درخشش خدا در قلبهای ماست که مایه می‌گردد در هر وضعیت که هستم به فیض و رحمت خدا متکی باشیم. بنابراین، در حزن دایماً شادمانیم، در فقر بسیاری را دولتمند می‌سازیم و در بی‌چیزی مالک همه چیز هستیم (دوم قرنتیان6 : 10)، زیرا می‌دانیم که خدا صدای درد و رنج را می‌شنود، شرایط ما را می‌بیند و در وقتش با ما سخن می‌گوید.
برای کسب اطلاعات بیشتر با نشانی زیر تماس بگیرید:
Persian Christian ChurchP.O Box 27525, Fresno, CA 93729Email:

' );
//-->
PersianCC@aol.com Web Site: www.nanehayat.org Phone: 559.221.1488

حاشیه ای بر کتاب اعمال رسولان

رسالۀ اعمال رسولان که بدرستی آنرا دنبالۀ انجیل لوقا می دانند، شرحی است بر چگونگی گسترش مسیحیت و تشکیل کلیسا ها و ماموریت رسولان در 35 سال اول پس از عروج مسیح. بعبارتی این نوشته ریزش روح القدوس بر حاملان مژدۀ ملکوت و رساندندگان پیام انجیل پس از سفر آسمانی خداونداست! از آنجائیکه قدرت روح در رویکرد رسولان بخوبی آشکار است، پس جا دارد تا این اثر را " اعمال روح القدُس " بنامیم. یعنی این روح است که در گماردن رسولان و فرستادن آنها به ماموریت دخالت مستقیم دارد!
در واقع کاربرد عبارت "اعمال رسولان" در اواخر قرن اول، وعنفوان، قرن دوم میلادی معمول شد! البته قبل از این سالها همان اولین عنوان یعنی، "اعمال روح" بکار می رفت! استفادۀ از عنوان مذکور ( اعمال روح ) از آنجا ناشی می شد که این کتاب بازگو کنندۀ عمل، شماراندکی از رسولان است. در باب اول تا آخر 12 قهرمان اصلی این کتاب پطرس"کیفا" است و از باب 13 کار ها بدست پولس رسول می افتد که تا آخر باب 28 ادامه پیدا می کند! در برخی آیه ها و بنا به ضرورتی ویژه، عدۀ بیشتری از رسولان دور هم جمع می شوند تا برای مشکل خاصی راه حلی پیدا کنند. و در این همایشها، ممکن است بسبب اختلاف آرا، با هم رو در رو شوند!
این کتاب تصویر واضحی از کارهای پولس رسول را منعکس می کند و در ضمن چهرۀ پطرس را در اتخاذ برخی تصمیم ها و انجام پاره ای مأموریت ها بروشنی، بازتاب می دهد. اما وزن اصلی کارها، برای بنیاد کلیسا بر دوش پولس رسول است! وقتی اشتیاق ناب شخصیت ها ی فداکار را برای اشاعۀ برکت و رونق اتحاد در کلیسا های نو بنیاد آن روز بخاطر می آوریم از سوئی برای بعضی عملکرد های امروزی خود متاسف می شویم و از طرفی انگیزه می گیریم که :" فیض روح القدُس ما را باز مدد فرماید " به همت خادمین صدیق ، دلسوز و البته، با کفایت دوباره کلیسا ها توانائی رشد و بروز بالندگی خواهند یافت ....آمین!
در بارۀ نویسندۀ کتاب: با وجود برخی ابهامات، خصوص نویسنده، اکثر پژوهشگران مسیحی که کارشناسان الهیات هستند به اتفاق همرای اند که نویسندۀ این اثر همان لوقا است که یکی از انجیل ها ی چهار گانه بنام اوست! در نامه ایکه لوقا به دوست خود تئوفیلوس می نویسد از انتشار کتاب دوم خود خبر می دهد!(اعمال رسولان 1 : 1 - 3). و از این نظر شکی باقی نمی گذارد که نویسندۀ اعمال رسولان کسی جز خود او نیست !برخی از نویسندگان مانند پولس رسول، مُهر و نشان خود را در متن نوشته های خویش بصراحت تسجیل کرده اند، اما لوقا با کنشی فروتن از این کار سر باز می زند! برای او مهمتر این است که موضوع اصلی کتابها عیسای مسیح باشد! در انجیل عهد جدید شرح دقیقی از وضعیت لوقا نداریم اما شواهد از این می گویند که او شناسنامۀ یهودی ندارد! واز دایرۀ یاران ختنۀ شدۀ پولس بنیامینی بیرون است! اما پولس در بخش هائی از رسالات خود از او نام می برد از جمله کولسیان 4 آیات 13 و 14 ودوم تیموتائوس 4 : 11 و فلیمون آیۀ 24 !
با این توصیف می توان نتیجه گرفت که او از زهدان بی ایمانی و محیطی آتئیسم (الحادی -- بی خدائی ) زاده و پرورش یافته است! همچنین از کتاب اعمال رسولان پیداست که رابطۀ نزدیک و صمیمانه ای با پولس رسول دارد ( اعمال رسولان 16: 10-17 و 20 :5 –21 : 18 و 27 :1 – 28 و 28 : 16).! در اولین بازداشت پولس که به زندانی شدن او می انجامد یعنی بهنگامیکه همراهان، او را ترک کرده و هر یک بسوئی گریخته اند، لوقای پزشک، پایدار در کنارش می ماند و وفادارانه به او خدمت می کند. ( دوم تیموتائوس 4 : 11 )! اشارۀ کوتاه پولس به یاوری لوقا در پویه های سخت آزمایش، بیانگر شخصیت استوار اوست! شواهد نشان می دهند که در انطاکیۀ سوریه پا به عرصۀ وجود گذاشته و بر پایۀ انجیل لوقا که بقلم خود او نگارش یافته، از زمرۀ دوازه حواری عیسای خداوند نیست ( لوقا 1 :2 )! اما به گمان نزدیک بدرستی پس از سفر آسمانی عیسای مسیح و رویداد پنطیکاست این پزشک فداکار، به دایرۀ باورمندان و برگزیدگان مسح شده می پیوندد، ودر کوران پیگردها و پدیدار شدن فضای ناامن در اورشلیم و سپس سامره، همراه رسولان، سفر پر خطر خود را آغاز می کند و با گریختن از مناطق قرمز به اطراف و اکناف گیتی روانه می شود، تا مژدۀ رستگاری ابنای بشر را به گوش عالم خفته و جهان گمشده ( امت های غیر یهودی ) برساند!
سمت وسوی نوشته ها یونانی ماب و مخاطبان لوقا یونانی اند. او ضمن نوشتن انکار مسیح بودن عیسی توسط یهودی ها را به بستر نقد می کشد و آشکارا نشان می دهد که اگرچه جهان غیر یهود، با روی باز به عیسای یهودی ایمان می آورد، با اینحال، قوم یهود با سرسختی به انکار او می پردازد! شیوۀ نگارش لوقا بی نظیر است با وجود پزشک بودن از ذکر شفای مردم توسط رسولان و کارهای وراء دانش پزشکی، تردیدی بخود راه نمی دهد! لوقا، راوی زبردستی است و با دقت از ماجرای سفر رسولان، کشتی شکستگان، مارگزیدگی و سپس رفع موانع بر سر راه بشارت انجیل را، با موشکافی برشتۀ تحریر در می آورد! تاریج رویداها : عده ای بر این باورند که نگارندۀ 2 اثر مقدس، نوشته های خود را اواخر دهۀ 90 میلاد بپایان رسانده است اما این ادعا بیشتر به گمانه زنی و حدسیات بی پایه شباهت دارد، به این دلیل که وقایع و ماجراهای حول و حوش رسولان در سالهای 90 میلادی بپایان رسیده است از اینروی صحت این مدعا را نمی توان تصدیق کرد! از سوی دیگر در اورشلیم بهنگام سخنرانی "پولس" هنگامه ای در می گیرد که او را بازداشت و سپس زندانی می کنند! اما با اعتراض به حکم دادگاه تقاضای تجدید نظر می کند، او را با محافظ به رُم می فرستند که حبس خانگی او در رُم می انجامد! و در اینجاست که کار نوشتن لوقا نیز به پایان می رسد. اعمال رسولان 28 : 31 !!
در این هنگام پولس به نوشتن اکثر رساله ها ی خود مشغول می شود و از اینرو ، بسیار دور از انتظار است که لوقا نیز همزمان با نگارش های پولس زندانی، دست بقلم برده باشد! سال 90 میلادی زمانی است که پولس دیگر در قید حیات نیست و اگر لوقا نوشته های خود را در این دهه به پایان برده باشد عقل سلیم حکم می کند که می بایست واقعۀ مرگ پولس را هم ذکر کند! بهر تقدیر، پایان یافتن کتاب اعمال رسولان سال 63 میلادی است! این تاریخ بدین سبب مورد تأئید است که بلافاصله، پس از خاتمۀ نگارشها، دو واقعۀ مهم رخ می دهد! اتفاق اول، آتش سوزی دهشت بار رُم در سال 64 میلادی است. که پیامد آن آزار و پیگرد ایمانداران مسیحی است، و تقریبآٌ همزمان با تشدید جفاها، دولت رُم به اورشلیم حمله می برد، که به تخریب نیایشگاه سلیمان منجر شده، ویرانی شهر و اماکن مقدس به اوج خود می رسد. بخاطر خرابی اورشلیم و ویرانی عبادتگاه مرکزی، ساکنان شهر مجبور به فرار شده واجرای مراسم و آئین های یهود متوقف می شود! آتش سوزی رم و تعطیلی معبد دو حادثۀ برجسته زمان لوقا هستند و اگر نویسنده سال90 میلادی اعمال رسولان را به پایان برده باشد با توجه به اینکه: حادثۀ اول سال 64 وسپس حمله به اورشلیم بین 66 – 70 میلادی روی داده؛ این احتمال که مورخ دقیقی چون لوقا، از روی سهو، رویدادهائی به این بر جستگی را از قلم انداخته باشد بعید بنظر میآید! و بدترین گزینه آنست که بپنداریم : لوقا منتظر شده تا آبها از آسیاب بیفتد وپس از ایجاد فضای امن، به نوشتن حوادث بپردازد، در حالیکه می دانیم که او بی کم و کاست به شرح پیگردهای "اولیه اورشلیم" دست می زند و به واقعۀ اسفباری که منجر به کشته شدن استیفان اولین شهید مسیحی می شود، اشاره می کند و از ماجرای اعدام یعقوب وبازداشت ها و شکنجه های پولس با شجاعت پرده بر می دارد!
رویداد ها و الهامات : اگر بپذیریم که نویسنده بطور زنده در متن حوادث قرار نداشته و داستان رسولان را بعدها نوشته است، عملاً شجاعت درونی و اشتیاق او را برای مشاهدۀ زندۀ ماجراها زیر سؤال برده ایم! از طرف دیگر الهامات خداوند برای ایجاد انگیزه ودادن نیرو برای نقل و مکان رسولان، با چالش روبرو شده و زنده بودن متن، در معرض استهلاک و بی اعتنائی زمان قرار می گیرد! اما از آنجا که روح خدا از توانمندی و نیروی فکری لوقا برای توصیف ماجرا ها، بموقع استفاده می کند از اینرو نویسنده استعداد ذاتی خود را با الهامات روح درهم می آمیزد و به خلق این اثر ماندگار دست می زند! کاری که اگر بعد ها به آن می پرداخت از الهامات روح خدا بی بهره می ماند، و نیروی قیام و زنده بودن مسیح ازاین روایات زدوده می شد. خبر ظهور مسیح و آوازۀ تولد، خدمات، مرگ، و رستاخیز او باعث شد که این پزشک به شخصیت عیسی علاقمند شود، و پس از ایمان آوردن، برای گسترش ملکوت و شاگرد سازی با سایر رسولان همسفر شود و به شرح ماجراهائی بپردازد که در طول مسیر برای آنها مشکل آفرین می شود. ولی در عین محدودیت و گرفتاریها، خداوند به یاری آنها می آید و موانع را از سر راه آنها بر می دارد.
خواننده با مطالعۀ این اثر پی می برد درصورتیکه انسان خود را به خدا بسپارد، روح القدس از او چون وسیله ای پاکیزه استفاده می کند، نبوت کردن، اشتیاق برای موعظه، سخن گفتن بزبانها ، عطای حکمت و قدرت شفابخشی و.......از نمادهای سرسپردگی به پروردگاری است که وظیفۀ ما ترسی آمیخته به احترام و پرستش صادقانۀ اوست!اعمال رسولان و رسالات پولسی: ممکن است با مطالعۀ رساله های پولسی پرسش هائی برای خواننده مطرح شود اول آنکه: آیا رسالات بنا به مکان و موقعیتی که پولس در آن قرا داشته تأثیر پذیرفته اند؟ دوم: آیا محیط و مخاطبان تحت تاثیر سخنان و نوشته های او قرار می گیرند؟ و آخرین سؤال این است که: رسالات تحت چه فضائی نوشته شده اند؟ در صورت تبادر سؤال در ذهن خواننده، بهتر است از کتاب اعمال رسولان بعنوان منبعی برای پاسخ به پرسش ها استفاده کنیم! در اینجا بیان چند مدرک برای روشن شدن ارتباط بین اعمال رسولان و رسالات پولسی می پردازیم:
1- رساله اول و دوم تسالوکیان در دومین سفر بشارتی به یونان و در قرنتس نوشته شده است! مدرک : (اعمال رسولان 16: 11 – 18 : 22)! و در سومین سفر بشارتی خود به آسیای صغیر و هنگام سکونت موقت در شهر افسس اولین رسالۀ خود را به قرنتیان می نویسد. مدرک: (اعمال رسولان 18 : 23 – 19 : 40)!همچنین در سومین سفر بشارتی به یونان و در مقدونیه رسالۀ دوم به قرنتیان را به اتمام می رساند! مدرک: (اعمال رسولان 20 : 1- 5) ! و سر انجام در شهر روم هنگامی که در حبس خانگی قرار دارد رساله های، افسسیان و کولسیان، فلیپیان و فلیمون را بنگارش درآورده است! مدرک : (اعمال رسولان 28 : 11 – 31)! در اینجا جا دارد از پروردگار یکتا و قادر بی مانند بخاطر کار سترگ لوقا، و این اثر بی همتا سپاسگزار باشیم، که اگر امروز این سند را در اختیار نداشتیم، از وجود برخی روایات و ارتباط آنها با یکدیگر و مسیری را که رسولان پیموده اند و در نتیجه از مناسبات بین رُم و اورشلیم و نقل و انتقال مبشرین و اطلاعات مستند، از اساس بی خبر می ماندیم! شیوۀ کار لوقا برای نگارش رویکردی پژوهشی است و برای این مهم از منابعی بهره می گیرد که در متن زمان و کوران حوادث، شاهدان زندۀ مسیح، و خدمات ارزندۀ او بوده اند. ( انجیل لوقا 1: 3 و 5 و 2 : 1 – 2 و 3 : 1 – 2 ) و ( اعمال رسولان 4 : 6 و 24 : 27)!
از ویژگی های یک تاریخ نویس اینست که مستند نویس هم باشد. و از اشخاص امین، تقویم صحیح و جایگاه درست برای ثبت رویدادها استفاده کند. دراین میان "لوقای پزشک" برای انتشار متون روایتی دقتی در خور تمجید و وسواسی بی نظیر را بکار گرفته و با عنوان بندی مطالب، کاری بدور از خطا را به کاشفان حقیقت عرضه کرده است.
پیام اعمال رسولان: پیام مرکزی کتاب برمسیح بودن عیسی، بعنوان نجات دهنده پا می فشارد و ازاین بابت، مهر تائید خود را بر متون اناجیل فرومی کوبد، و مشی موکد رسولان برای تشکیل کلیسای سراسری را رویکردی می داند، که از سوی روح القدس هدایت شده است. اگرچه در اتخاذ برخی تصمیم ها از سوی رسولان ممکن است ایده های متنوعی اظهار شود، ازجمله برنابا و پولس" را بر سر دوراهی، گزینه ای مطلوب قراردهد که به جدائی آنها منجر شود! اما نظر نهائی خداوند، برای پایه گذاری کلیسا و گسترش ملکوت، از جمله فرامین روشن و موکد اوست. همچنین بعد از واقعۀ پنطیکاست، ماجرائی که بر اندریاس و فیلیپ می رود، در خور بررسی است! مهم اینست که رسولان انباشته از پُری روح القدُس و الهامات توانمندی بوده اند که نیروی فوق العاده ای برای تحرک و بشارت کلام و احیای انسان گمشده وبنیاد کلیسا در آنها بوجود آورده بود! اما اینکه چگونه و کجا این برکات در آنها تجلی یافته، موضوع درخور اهمیتی نمی تواند باشد!
مهم اینست که: در کتاب اعمال رسولان، تحقق پیشگوئی های مسیح را می توانیم به چشم جان مشاهده کنیم! چه او، پیش از سفر آسمانی خود قول داده بود: " چون روح القدُس بیاید، شما شاهدان من در اقصای جهان خواهید شد، و بر شما آشکار می شود که ملکوت خدا نزدیک است! " او در ضمن به شاگردان قول داده بود : آنها را کوشندگان صید جانها برا ی خداوند خوهد کرد! خداوند به آنها نور جهان لقب داده بود! هنگامیکه سنگینی ظلمت بردنیا غلبه کند، آنگاه فروغ آنها درخشیدن می گیرد تا پرتو مژدۀ انجیل بر جهان تاریک بتابد! و باز گفته بود: اگر بذر در زمین نمیرد، هیچگاه خوشه ای ببار نمی نشیند. از اینرو رسولان رنج کشیدند و وفادارانه تا به آخر بر سر پیمان ایستادند و سرانجام متحمل مرگی دردناک شدند!اکنون جوشش خون شهیدان کلام است که موجب سبزماندن و برومندی کلیسا، در دورترین نقاط عالم شده است! آنها بخاطر انتشار کلام خدا ضربه ها را متحمل شدند، زحمات را بجان خریدند، و در عوض برای جفاکنندگان برکت طلبیدند!
خلاصۀ کلام: ابلاغ مأموریت و گسیل رسولان بمنظور شاگردسازی، در سراسر جهان رویکرد اساسی و هستۀ مرکزی پیام کتاب را تشکیل می دهد! خواننده در مسیر ماموریت های رسولان، بروشنی در می یابد که چگونه جهان خفته و فرزندان گمشده موعظۀ انجیل را می شنوند وبا "توبه" به سوی پدر آسمانی بازگشت می کنند! نیروی هموار کنندۀ این مسیر پر نشیب و فراز، الهامات ونیروی ملکوتی خداوند است، که همراه آنها در این سفر روحانی است. عیسای مسیح، در زمان حضورخود، بشاگردان توصیه کرده بود: چنانچه خانه ای شما را نپذیرفت، معطل نشوید و فی الفور، مژدۀ نجات را به خانۀ دیگر برسانید، در این خصوص شاگردان بی اتلاف وقت، از شهری به شهر دیگر و از مکانی بمکان دیگر سفر کردند و ماموریت خانه بخانۀ خود را به انجام رساندند.
اگرچه در مقایسه با رسالات پولسی، جزئیات دروس مسیحیت و آموزه های آن در اعمال رسولان غایب است، اما قیام مسیح و پیروزی او بر مرگ، فشردۀ اعلاناتی این کتاب را تشکیل می دهد! مهم این است که عیسای مسیح اولین کسی است که از میان مردگان برخاست و نیروی حرکت رسولان شد تا نوید این خبر حیاتی را به تمامی جهان منتشر کنند. اگر مسیح از مردگان برنمی خاست موعظۀ رسولان باطل بود! رسولان ماجرای شب دستگیری مسیح را بخاطر داشتند و هرلحظه خاطرات آن شب هولناک برایشان تداعی میشد که چطور هریک با دستپاچگی بسوئی گریخته بودند! اما قیام مسیح پس از مرگ بر صلیب، و از سر گرفتن زندگی و حضور مجدد او، در میان شاگردان به آنها نیروئی داد تا مشارکت خود را از سر بگیرند و در دعا متحد شده و طبق قرار قبلی در اورشلیم گرد آیند تا ازحضرت اعلی قوت گرفته و پس از تجهیز به مأموریت فرستاده شوند!

آمین..................... نویسنده: مسعود مهرداد

وقتی هیچ کاری خوب پیش نرود!

فهرست قوانین مورفی برای کلیسا:
1. ویدئو پروژکتور همیشه قبل از شروع جلسه ، نه در خود جلسه، کار می کند.2. احتمال گیرکردن پای واعظ به سیم میکروفون از دعوت فلان دوست به جلسۀ روز یکشنبه بیشتر است. 3. وقتی جلسۀ کتاب مقدّس بیشترین تعداد شرکت کننده را دارد دقیقاً در آنروز معلم و یا واعظ حالش خوب نیست. 4. مهم نیست چندبار شما اعلانات کلیسا را پیرینت می گیرید، ولی بایستی باز هم پیرینت بگیرید، چون اشکالی تازه درآن می یابید.5. عضوی که 15 کیلومتر خانه اش از کلیسا فاصله دارد، 15 دقیقه زودتر می رسد و عضوی که دوخانه آنطرف تر زندگی می کند، همیشه 15 دقیقه دیرتر می رسد.
6. هرقدر موضوعات جلسه کمتر باشد، جلسه بیشتر طول می کشد. 7. گفتن «بیائید دعا کنیم» و یا «بیائیم فلان سرود را بخوانیم»، کافی است تا بچه ای در جلسه شروع به گریه کردن کند.8. وقتی شما جواب معلم کتاب مقدس را درست می دهید، هیچکس یادش نمی ماند؛ امّا وقتی که جواب اشتباهی می دهید، هیچکس فراموش نمی کند.9. سیستم گرمایش ساختمان کلیسا تنها زمانی خراب می شود که دمای بیرون به 20 درجه زیر صفر می رسد و سیستم تهویۀ خنک کننده وقتی خراب است که دمای بیرون 30 درجه بالای صفر است.10. وقتی واعظ درجلسه اشتباه می کند، بیش از نیمی از حاضرین که از موعظه او نت برمی دارند، آن موضوع را بعنوان نکتۀ مهم آن موعظه یادداشت می کنند.
قانون مورفی (هرچیزی که می تواند خراب شود، حتماً خراب می شود) از طریق مختلف خود را در زندگی ما نشان می دهد. درواقع زمانهایی هستند که به نظر، هیچ چیزی خوب پیش نمی رود. واکنش ما نسبت به آن رویدادهاست که شخصیت شکل گرفتۀ ما را بخوبی نشان می دهد.
واکنش ما می تواند به شکلهای زیر باشد:
1. واکنش ما با گفتن این جمله است: «بالاخره همه چیز درست می شود!»، شاید ما به یک دنیای خیلی خیالی اعتقاد داشته باشیم.
2. واکنش ما با گفتن این جمله است: «خدا چطور می تواند اینکار را درحقّ من کند؟» تلخی ما ممکن است که ما را از خدا دور کند.
3. و یا واکنش ما می تواند برگشتن به طرف خدا، دعا برای قوّت او و اعتماد به او برای پیروزی باشد. در اعمال 4، رسولان وقتی توسط افسران دولتی تهدید شده و از موعظه نمودن در نام عیسی منع شدند؛ دعا کردند که : « ای خداوند، به تهدیدات ایشان نظر کن و غلامان خود را عطا فرما تا به دلیری تمام به کلام تو سخن گویند.» ( اعمال 4 : 29 ).
پدر، ممکن است کسانی باشند وقتی اینرا می خوانند دنیای آنها در تلاطم، تشویش و سقوط باشد. با قوّتت برکتشان داده و بخاطر آنها بیاور که تنها به تو نیاز دارند. شاید وقتی همه چیز در زندگی درحال خراب شدن است، ممکن است زمانی باشد که تو از این فرصت به روشی خاص برای آشکار کردن جلالت استفاده کنی. درنام عیسی دعا کردم، آمین.

شطحیات مسیحایی

چقدر زبانم قاصر است و قلمم ناتوان در بازگویی فیضت و تو چه بزرگی که همه این تلاشهای بچه گانه و این دست و پازدنهای بی مفهوم و آشفته مرا به حرکاتی موزون تبدیل می کنی که در نمایش زیبای پادشاهی تو معنا پذیرد و این خاصیت فیض است.
آه از این نمرات تاریک سیاهنامه ما و چه شگفت انگیز است که در دفتر ریزنمراتت نه تنها به ما نمره قبولی می‌دهی بلکه نمره پسرت را که عالیترین و بالاترین نمره انسانیت را در کارنامه درخشان تاریخ بشریت دارد، به حساب ما می گذاری و برای ما ثبت می کنی بی آنکه در بهترین لحظات اطاعت و مراقبه حتی، فرسنگها به کوی تو نزدیک آمده باشیم(خروج باب ۱۹) و این خاصیت فیض است.
اصلا کجاست توان گفتن از تو؟ کجاست حکمت و کجاست عالم (اول قرنتیان ۱:‏۱۹‏)؟ همه در برابر تشعشع جمالت که در چهره آفتاب سوخته مرد ناصری نقش بست به خاک خواهند افتاد(فیلیپیان ۲:‏۱۰‏) و آنجاست که صلح کامل و غنای محض ما را فرو خواهد گرفت و این خاصیت فیض است.
چه زیبا است گفتار آگوستین قدیس، "که خدایا تو ما را برای خویش آفریدی و تا در تو قرار نگیریم آرام نخواهیم گرفت". و در تو قرار گرفتن ما تنها در پای صلیب مرد ناصری میسر شد. جایی که آسمان و زمین تلاقی کردند و تو ما را پای صلیب پسرت بوسیدی و این خاصیت فیض است.
شاید پدر ایمان، ابراهیم آن دم که تیغ بر گلوی اسحق جوان نهاده بود و تو از جان پسرش که محک دلدادگی به تو بود در گذشتی کمی از آنچه تو بر خود در جلجتا روا داشتی آموخت که آنچنان عاشقانه قهرمان ایمان لقب گرفت(باب ۱۱ عبرانیان) و تو پسرت را دریغ نداشتی و این خاصیت فیض است.
از جان و دل سراییدن تو تنها ما را به وجد می آورد که تو بی نیازی از هر آنچه مخلوق نثارت کند. تویی که آسمان تخت توست و زمین پای اندازت و عرشیان تو را می ستایند و قدوس قدوس قدوس می گویند. ما را تنها دلخوشی این است که نام عیسی را بر زبان آوریم که عطر ریخته شده است و شمیمش تمامی آفرینش را مست روح تو کرده‌ است. می دانی که در نمازمان خم ابروی تو شیدایمان می کند و رو به تجلی گه مهرت که جلجتاست به سجده می رویم و این خاصیت فیض است.
و این خاصیت فیض است که لمس دامن ردای تو ما را شفاست(متی ۹:‏۲۰‏-‏۲۲‏) و آوای مطهر تو ما را بقاست(انجیل یوحنا باب ۱۱).اینها همه خاصیت فیض است...
کیوان

آيا خود را بى‌گناه مى‌دانيم؟

ما به قدرى عادت كرده‌ايم رفتارغرورآميز و خودپسندانه آن فريسى را كه مسيح درمثل آن فريسى ذكرمى‌كند (لوقا 18: 9-14) محكوم كنيم و او را خطاكاربشماريم كه اغلب نمى‌توانيم باوركنيم كه ممكن است خودمان هم مثل او باشيم و شايد بتوان گفت كه ما غالبا درست شبيه او هستيم. مثلا يك آموزگار مذهبى كه اين قسمت را به كودكان درس مى‌داد درست مثل همين فريسى بود؛ زيرا درس خود را با اين جمله تمام كرد: «حلا بچه‌ها ما بايد خدا را شكركنيم كه مثل اين فريسى نيستيم!» مخصوصا براى ما اين خطروجود دارد كه وقتى خدا مى‌خواهد ما درپاى صليب مسيح فروتن شويم تا بتواند گناهان ما را كه مانع بيدارى روحانى مى‌شوند به ما نشان دهند، ما برعكس مانند آن فريسى رفتارمى‌كنيم.خدا درباره قلب انسان چه مى‌گويد؟ما نمىتوانيم اشتباه اصلى فريسى و خودمان را واقعا بفهميم، مگراين كه به آن چه خداوند درباره قلب انسان مى‌فرمايد توجه كنيم. عيسى مسيح مى‌فرمايد: «ازدرون دل انسان صادرمى‌شود خيالات بد و زنا و فسق و دزدى و قتل و طمع و خباثت و مكر و شهوت‌پرستى و چشم بد و كفر و غرور و جهالت» (مرقس 7: 21-22). در رساله پولس به غلاطيان 5: 19-21 همين تصوير قلب تاريك انسانى ديده مى‌شود: «اعمال جسم آشكار است يعنى زنا و فسق و ناپاكى و فجور و بت‌پرستى و جادوگرى و دشمنى و نزاع و كينه و خشم و تعصب و شقاق و بدعت‌ها و حسد و قتل و مستى و لهب و لعب و امثال اين‌ها». چه تصويرخطرناكى! ارمياى نبى هم اين موضوع را تأيد مى‌كند.«دل از همه چيزفريبنده‌تر است (يعنى حتى خود انسان را هم گول مى‌زند به طورى كه انسان متوجه نمى‌شود) و بسيار مريض است كيست كه بداند؟» (ارميا 17: 9). اين است كلام خدا درمورد قلب انسان. انسان خطاكار يا «انسانيت كهنه» (افسسيان 4:22). خواه قلب شما بى‌ايمان باشد، خواه قلب يك مسيحى جدى. شايد مشكل باشد كه باور كنيم اين چيزها ممكن است درقلب رهبران كليسا، واعظين و كارمندان مسيحى نيز ديده شود، ولى اين موضوع حقيقت دارد. در واقع باد گفت كه تنها چيزى كه درمسيحيت زيبا است همانا خود عيسى مسيح مى‌باشد. خدا ميل دارد ما اين حقيقت را با تجربه بفهميم تا اين كه واقعا خرد و ازخود ناميد شويم و اجازه دهيم عيسى مسيح عدالت و قدوسيت و همه چيزما باشد. فقط دراين صورت است كه زندگى فاتحانه خواهيم داشت.دروغگو شمردن خدا !حالا با در نظرگرفتن آن چه خدا درباره قلب انسان فرموده است، مى‌توانيم بفهميم كه آن فريسى چه مى‌كرد. وقتى مى‌گفت: «خدايا تو را شكرمى‌كنم كه مثل سايرمردم حريص و ظالم و زناكارنيستم»، خود را بى‌گناه جلوه مى‌داد و فراموش مى‌كرد كه خدا درمورد قلب انسان خلاف اين را مى‌فرمايد. اين فريسى در واقع مى‌خواست بگويد: «خداوندا، شايد اين فكرها و كارهاى زشت درديگران وجود داشته باشد، چنان كه اين باجگيرهم آن‌ها را اقرارمى‌كرد، ولى من ازاين‌ها برى هستم!» و با اين گفتارخدا را دروغگو مى‌ساخت؛ زيرا «اگرگوييم كه گناه نكرده‌ايم ، او را دروغگو مى‌شماريم» (اول يوحنا 1: 10) يعنى خداوند مى‌فرمايد كه ما گناه كرده‌ايم. درصورتى كه من اطمينان دارم كه آن فريسى به اين گفته خود ايمان داشت و فكرمى‌كرد كه راست مى‌گويد.واقعا ايمان داشت كه ازگناهان مذكورمبرا است. اين پاك بودن خيالى خود را، هم ازخدا مى‌دانست و به همين دليل مى‌گفت: «خدايا را تو را شكرمى‌كنم...». او برضد كلام خدا سخن مى‌گفت ولى هنوزمتوجه نشده بود، چون حرفش برضد كلام خدا بود، پس طبيعى است كه نمى‌توانست براى او فايده داشته باشد. هرچند آن باجگير برسينه خود مى‌زد و گناهان خود را اقرارمى‌كرد، ولى نبايد گفت كه گناهانش ازآن فريسى بيشتربود، بلكه به اين دليل اين كار را مى‌كرد كه فهميده بود كلام خدا صحيح است و اگردر گناه بماند عاقبتش وحشتناك خواهد بود. ولى فريسى هنوز به اين مرحله ازحقيقت نرسيده بود. فريسى هنوز هم فكرمى‌كرد كه تنها انتظارى كه خدا ازما دارد اين است كه ظاهرا پرهيزكار باشيم و ازبعضى گناهان دورى كنيم. هنوزنفهميده بود كه خدا به ظاهر نگاه نمى‌كند بلكه قلب ما را مى‌بيند (اول سموئيل 16: 7) و رفتارخشم‌آلود را با قتل و حسادت را با دزدى يكى مى‌داند و سخت‌گيرى و زورگويى ما را درخانه با بزرگ‌ترين تقلب‌هاى ما در داد و ستد مساوى مى‌شمارد.بسيار اتفاق افتاده كه وقتى خدا عيب‌هاى ما را به ديگران فهمانيده و مى‌خواهد به ما نيزبفهماند، ما هم دفاع كرده و خود را بى‌گناه مى‌شماريم. درواقع مثل اين است كه گفته‌ايم: «ممكن است ديگران اين طورباشند ولى من نيستم!» و شايد به اين حرف خود نيزايمان داشته‌ايم. شايد وقتى ديده‌ايم كه ديگران خود را فروتن ساخته و خطاياى خود را اقراركرده و خواسته‌اند رابطه خود را با خدا و مردم اصلاح كنند آن‌ها را با چشم تحقيرنگاه كرده‌ايم. برعكس ممكن است ازاين كه اين كار را كرده و بركت يافته‌اند، واقعا خوشحال شده باشيم. نظرما نسبت به كار ديگران هرچه مى‌خواهد باشد ولى موضوع مهم اين است ما فكرمى‌كنيم خودمان درهيچ موردى احتياج به فروتنى و خرد شدن نداريم.دوستان عزيز، اگر فكرمى‌كنيد گناهى نكرده‌ايم و احتياجى به خرد شدن نداريم، اين دليل آن نيست كه درما گناهى وجود ندارد؛ بلكه حقيقت اين است كه هنوز گناهان خود را نديده‌ايم. دراين مورد ازحقيقت دورهستيم و درعالم خيال زندگى مى‌كنيم. هرچه خدا درمورد ما مى‌فرمايد صحيح است. خدا مى‌بيند كه اين گناهان به انواع مختلف خود در ما نشان مى‌دهند (مگراين كه آن‌عا را شناخته و اجازه داده باشيم خداوند ازما دوركند). خودپسندى غيرعمدى، غرور، تعريف و تمجيد ازخود، حسادت، عصبانيت، بى‌صبرى، محافظه‌كارى، ترسو و خجالتى بودن، نادرستى و فريب دادن، ناپاكى و شهوت، تمامى يا بعضى ازاين گناهان درما وجود دارد ولى ما براى ديدن آن‌ها كورهستيم.شايد ما به قدرى درفكر اشتباهى هستيم كه شخص ديگرى نسبت به ما مرتكب شده و به قدرى خود را با آن مشغول كرده‌ايم كه ازياد برده‌ايم كه ما خود نسبت به مسيح مرتكب گناه مى‌شويم به اين دليل كه حاضرنيستيم با حلم و فروتنى مانند مسيح اشتباه طرف را تحمل كنيم. ما فقط مى‌گوييم كه طرف خودخواه است و مى‌خواهد حرف خود را به كرسى بنشاند ولى متوجه نيستيم كه خودمان هم مثل او هستيم. تنها مطالبى كه مى‌دانيم اين است كه در زندگى ما چيزى كم است. مى‌دانيم آن طورى كه لازم است با خدا دوستى و مشاركت واقعى نداريم. روحا شاداب و ترو تازه نيستيم. خدمات ما براى خدا بسيارساده است و در زندگى ما كارهاى معجزه‌آسا وجود ندارد.گناهان مخفى هم درنظرخدا گناه است و ما را ازاو جدا مى‌كند. ممكن است اين گناهانى كه ما را ازخدا جدا مى‌كند، خيلى كوچك باشد ولى اگر ازاو درخواست كنيم حتما به ما نشان خواهد داد. اگربه آن چه خدا درباره قلب بشرمى‌گويد توجه نكنيم، اشتباه ديگرى كه به آن گرفتارخواهيم شد اين است كه نه فقط ازبى‌گناهى خود بلكه ازبى‌گناهى دوستان و محبوبان خود نيزدفاع خواهيم كرد. ما دوست نداريم كه آن‌ها به گناهان خود پى ببرند و خود را فروتن سازند بلكه فورا مى‌خواهيم آن‌ها را بى‌گناه جلوه دهيم. نمى‌خواهيم آن‌ها به گناهى اعتراف كنند. نه فقط خودمان دريك عالم رؤيايى زندگى مى‌كنيم بلكه درباره آن‌ها نيز همين فكر را داريم و مى‌ترسيم كه آن‌ها ازخواب و خيال بيدارشوند. درواقع ما ازآن‌ها درمقابل خدا دفاع مى‌كنيم و از طرف آن‌ها خدا را دروغگو مى‌شماريم و نمى‌گذاريم داخل زندگى پربركتى شوند. وقتى براى دوستى و مشاركت واقعى با خدا درخودمان گرسنگى واقعى حس كرديم، فقط درآن موقع حاضرخواهيم شد نورخدايى را درخواست كنيم تا همه چيزرا ظاهرسازد و فقط درآن موقع است كه حاضرخواهيم بود طبق هدايت و راهنمايى آن نورالهى رفتاركنيم.راستگو دانستن خداحقايق فوق نظرما را به رف باجگيرجلب مى‌كند. با درنظرداشتن آن چه كه خداوند درمورد قلب انسان فرموده، متوجه مى‌شويم كه اقرار و اعتراف اين باجگير به منزله اين است كه خداوند را راستگو مى‌شمارد و كلام خدا را درباره خود صحيح مى‌داند. شايد او هم مانند فريسى نمى‌دانست كلام خدا درمورد قلب انسان درباره خودش هم صدق مى‌كند. ولى روح‌القدس به او از زندگى خودش چيزهايى نشان داد كه ثابت كرد كلام خدا راست است و درنتيجه او خرد و فروتن شد. او نه فقط سخن خدا را تصديق كرد، بلكه قبول كرد كه تنبيه خدا نيزعادلانه است. شايد او هم مثل نحمياى پيغمبردعا مى‌كرد: «تو در تمامى اين چيزهايى كه برما وارد شده است عادل هستى زيرا كه تو به راستى عمل نموده‌اى اما ما شرارت ورزيده‌ايم» (نحميا 9: 33). هميشه توبه واقعى همين طوراست. يعنى خرد شدن واقعى. توبه يعنى اقرار به اين كه گناهان من فقط اشتباه و لغزش و يا غيرعمدى نيست (گاهى مى‌گوييم هرچند اين كار را كرده‌ايم ولى از من خيلى بعيد است)، بلكه واقعا ازقلب و نفس خودم سرچشمه گرفته نشان مى‌دهد كه همان طورى كه خدا فرموده من موجودى مغرور و فاسد و ناپاك هستيم و اين كارهاى زشت را خودم انجام داده‌ام.داوود پيغمبر هم همين طورتوبه كرد: «به تو و به تو گناه ورزيده و درنظر تو اين بدى را كرده‌ام تا دركلام خو مصدق گردى و در داورى خويش مزكى شوى» (مزمور 51: 4). بنابراين بدون اين كه بترسيم، هرجا لازم باشد و در هرموردى كه خدا نشان دهد، اين طوراقرار كنيم و فكر نكنيم كه اين اقرارما باعث كوچكى مسيح خواهد شد، بلكه برعكس اين كارباعث شادى مسيح خواهد گرديد زيرا درنتيجه اين اعترافات خداوند جلال مى‌يابد؛ چون كه دراثر اين كارما اعلام كذده‌ايم كه خدا راستگو است. اين كارما به سوى پيروزى جديدى درمسيح رهبرى مى‌كند، زيرا دوباره متوجه مى‌شويم كه «درمن، يعنى درجسدم، هيچ نيكويى ساكن نيست» (روميان 7: 18) و به جايى مى‌رسيم كه ديگرنمى‌خواهيم با كوشش خودمان نفس اصلاح‌ناپذير خود را پاك و مقدس سازيم بلكه عيسى را قدوسيت خود مى‌دانيم از حيات و زندگى او ما نيزحيات مى‌يابيم.آرامش و پاكىباجگيرعلاوه بر راستگو شمردن خدا كارديگرى هم كرد. به سوى قربانى كه درعبادتگاه وجود داشت اشاره كرد و دراثراين كار آرامش و پاكى الهى را پذيرفت. اين نكته را ازگفته خود او مى‌فهميم كه مى‌گويد: «خدايا برمن گناه‌كار ترحم فرما».معنى اين جمله در زبان اصلى يونانى اين است: «خداوند قربانى و كفاره من گناه‌كار را قبول فرمايد». يگانه راهى كه يك نفريهودى مى‌توانست مطمئن باشد كه خدا او را بخشيده است، اين بود كه گناه خود را به وسيله قربانى، كفاره كند و احتمال دارد كه درهمان لحظه‌اى كه آن باجگيردعا مى‌كرد، بره قربانى سوختنى درمعبد به حضورخدا تقديم مى‌شد.ما هم همين طورهستيم. انسان خودبه‌خود به اين مرحله ازفروتنى و خرد شدن نمى‌رسد، ولى خدا بره خود را درجلجتا بربالاى صليب به او نشان مى‌دهد كه گناه او را با ريختن خون خود دورمى‌سازد. خداوندى، كه قبلا به ما فرموده كه ما كه هستيم، براى بخشيدن گناهان ما راهى فراهم فرموده است. عيسى بره خداست كه براى گناهان ما ازابتدا ذبح شده بود. او با فروتنى گناهان ما را برخود حمل كرد و آمرزش گناهان درنظرخدا انجام يافت و حالا اگر من با فروتنى و خرد شدن واقعى آن‌ها را اقرار كنم و به خون او ايمان داشته باشم، گناهان من پاك مى‌شود و ازمن دورمى‌گردد و من با او درپاكى قدم خواهد زد.وقتى به طورساده خداوند را راستگو بشماريم و متوجه باشيم كه خون مسيح قدرت دارد ما را پاك سازد، آن‌گاه به طوربى‌سابقه‌اى خواهيم توانست با عيسى راه برويم و پيوسته با او در قدوسيت و پاكى الهى زست كنيم. وقتى با او درنور قدم مى‌زنيم او چيزهايى را به ما نشان خواهد داد كه اگر به آن‌ها توجهى نكنيم، باعث ناراحتى او مى‌شود و نمى‌گذارد حيات و قدرت مسيح در زندگى ما جارى شود. اين چيزها تظاهرات نفس كهنه و مغرورما هستند كه خداوند مجبوراست آن‌ها را محكوم سازد.هرچه كه به ما نشان بدهد ما هيچ وقت نبايد ازپاكى و بى‌گناهى خود دفاع كنيم. هميشه بايد حاضرباشيم كه او را راستگو بشماريم و بگوييم: «خداوندا تو راست مى‌فرمايى. من همان هستم كه تو فرمودى» و بايد حاضرباشيم آن‌ها را به او بسپاريم تا پاك كند. اگراين طور رفتاركنيم، متوجه خواهيم شد كه خون گران‌بهاى او ما را دائما ازگناه پاك مى‌سازد، به طورى كه حيات ما ازسرچشمه پاك مى‌گردد و عيسى خواهد توانست ما را دائما پرسازد. براى رسيدن به اين مرحله ما بايد فروتن و خرد شده باشيم يعنى اشخاصى باشيم كه حاضرند خود را ازكوچك‌ترين گناه پاك كنند. اين‌گونه كسان كه خداوند درباره آن‌ها مى‌‌فرميد: «من درمكانى عالى و مقدس ساكنم و نيزبا كسى كه روح افسرده و متواضع دارد» (اشعيا 57: 15) و اين‌ها هستند كه هميشه در بيدارى روحانى زندگى مى‌كنند.
بنابراين انتخاب با خودمان است؛ يا ازبى‌گناهى خود دفاع مى‌كنيم و بدون آن كه پاك شويم با روح خشك و خالى و بدون اين كه ازخدا بركتى بيابيم به خانه خود برمى‌گرديم و يا اين كه خدا را راستگو بشماريم و به وسيله خون عيسى مسيح درآرامش و دوستى و مشاركت و پيروزى الهى شركت كنيم

اعتقادات دینی به درمان بیماری کمک می‏کند


بیماران سرطانی که اعتقادات دینی قوی دارند، بیشتر از دیگر بیماران سرطانی به درمان های دشوار تن می دهند.به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از واحد مرکزی خبر، خبرگزاری رویترز در گزارش خود می نویسد: محققان علوم پزشکی اعلام کردند: آن دسته از بیماران دینی که در مراحل نهایی سرطان قرار دارند بیشتر از دیگر بیماران سرطانی به درمان های خطرناک و تهاجمی تن می دهند و آرامش بیشتری دارند.بررسی محققان نشان می دهد ، پزشکان ، اغلب ترجیح می دهند در این زمینه با بیماران دینی و معتقد همکاری کنند.محققان در بررسی خود دریافتند، بیماران مذهبی ، بیشتر از دیگر بیماران سرطانی ، تمایل دارند به دستگاه ونتیلاتور و تنفس مصنوعی متصل باشند و سختیها را برای درمان خود تحمل می کنند.ارتباط بین مذهبی بودن و انتخاب درمان های دشوار تا حدی است که بیماران مذهبی حتی در مورد درمان های با نتایج احتمالی نیز مقاومت نمی کنند و به آنها تمایل دارند.محققان در این بررسی اعلام کردند: بیماران با اعتقادات دینی از آن جهت درمان های سخت را می پذیرند که بر این باورند که خداوند ، حفظ زندگی و جان آنان را توصیه کرده است.

صدور حكم دادگاه برای ۳ تن از مسیحیان فارسی زبان شیراز

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان، درپی انتشار اخباری مبنی بر بازداشت ۳ خانواده از نوكیشان مسیحی در شیراز كه در مورخه ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷ برابربا (۱۱مه ۲۰۰۸) ، توسط مامورین امنیتی در فرودگاه شیراز صورت گرفت ، پس از صدور كیفر خواست برای آقایان سید علاءالدین حسین و همایون شکوهی وسید امیرحسینی باب اناری، دادگاه انقلاب اسلامی شیراز سرانجام پس از برگزاری حد اقل ۶ جلسه دادگاهی از زمان بازداشت تا كنون، با صدور حكمی در مورخه ۲۱ اسفند ۱۳۸۷هر سه نفر آنان را به اتهام همکاری و تبلیغ به نفع گروههای مخالف نظام ( شبکه تلویزیونی ۲۴ ساعته مسیحی محبت و شبکه تلویزیونی نجات ) و بشارت دادن انجیل، به تحمل ۸ ماه حبس تعزیری که به مدت ۵ سال به حالت تعلیق درآمده است محکوم کرد.
در ادامه قاضی پرونده اظهار داشت؛ در صورتیکه هرکدام از این ۳ نفر در طول این ۵ سال مرتکب هرجرم و یا خطایی شوند و یا در مراسم و یا هریك از برنامه های کلیسائی شرکت نمایند و یا در مكانی از انجیل و مسیحیت صحبت كنند، جدای از محکومیت جدیدشان میبایست این ۸ ماه حبس را نیز تحمل نمایند وبه جرم " ارتداد" نیز محاکمه خواهند شد.
همچنین در پایان جلسه دادگاهی به آنان گفته شده حق ارتباط با یکدیگر را ندارند.!
لازم به یاد آوری است این ۳ هموطن مسیحی كه درمورخه ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷ به همراه خانوادهای خود قصد شرکت در کنگره ای در دبی را داشتند، توسط ماموران امنیتی فرودگاه شیراز بازداشت و مامورین مانع از سفر آنان می شوند.همراهان این سه تن نیز پس از سه روز با سپردن وثيقه آزاد می شوند.

تهدید به قتل ۳ كشیش ایرانی و امریكایی توسط حزب الله


به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان و بر اساس گزارش دریافتی از كلیسای ایرانی مسیحیان فارسی زبان یونان در آتن، روز چهارشنبه مورخ ۲۱ اسفندماه ۱۳۸۷ (۱۱ مارچ ۲۰۰۹) افـــــرادی با عنـــوان "حزب الله " با ارسـال نامه ای به ۳ تن از كشیشان كلیسای ایرانی آتن، آنان را به همراه خانواده هایشان تهدید به قتل كرده اند.
این دسته از افراطیون مذهبی كه خود را" لشگر گمنام امام زمان" معرفی كرده اند در بخشی هایی ازاین نامه تهدید آمیز، این كشیشان را بعنوان افرادی مامور وجاسوس بیگانگان ! نام برده و از آنان خواسته شده تا ایمان مسیحی خود را ترك گفته و به اسلام بازگشت كنند، در ادامه این تهدیدات آمده است؛ در غیر اینصورت بر طبق امر مقدس شرع ملحد ومرتد و محارب با خدا شناخته شده و آنگاه وظیفه شرعی خود را انجام خواهیم داد.(!)
كمیته مسیحیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ضمن ابراز نگرانی نسبت به این تهدیدات و احتمال به خطر افتادن جان پیروان گروههای دینی حتی در خارج از كشور و با اشاره به تدوین قانون جدید مجازات اسلامی كه كلیات این لایحه پیش از این توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی در ۱۹ شهریور ماه سالجاری ( ۹ سپتامبر ۲۰۰۸) به تصویب رسیده است، این نگرانی وجود دارد كه « این لایحه اقلیت های مذهبی از جمله مسیحیان بشارتی، بهائیان و حتی پیروان یهودیان را در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران، تحت تعقیب قرار داده و آنها را مجازات كنند.»
كلیسای تعمیدی مسیحیان فارسی زبان در آتن بمدت ۵ سال می باشد كه با همكاری برخی از كلیساها وسازمانهای خدماتی مسیحی خارجی در حال خدمت در بین ایرانیان مقیم یونان و پناهندگان و مهاجران ایرانی و افغانی ای هستند كه بخاطر مسائل اجتماعی وعدم آزادی دینی درداخل كشور به یونان پناهنده می شوند و در این بین نیز كلیسای فارسی زبان آتن بر حسب ایمان، كلام محبت و حیات بخش انجیل را نیز به علاقمندان و تشنگان جویای حقیقت بشارت می دهند.
بر طبق آمار منتشره از سوی برخی سازمانهای مسیحی در حال حاضر حدود ۱۵۰ كلیسای بشارتی فارسی زبان در سراسر دنیا در حال خدمت در بین هموطنان ایرانی و فارسی زبانان افغان هستند.
شبكه خبر" fcnn " در این ارتباط گفتگویی را با یك تن از این كشیشان انجام داده است كه در روزهای آینده به سمع هموطنان مان خواهد رسید.
متن نامه تهدید آمیز گروه حزب الله

شكنجه و بازداشت چهار مسیحی بعلت ترك از اسلام

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از BosNewsLife- یک گروه مدافع حقوق بشر، روز پنج‌شنبه ۱۲ مارچ اعلام کرد که دولت لیبی به خاطر ترس از روی آوردن عده‌ای کثیری به مسیحیت، چهارتن از فعالان مسیحی را به همین علت دستگیر و شکنجه کرده است.
یک سازمان مسیحی آمریکایی به نام ICC گزارش داد این ایمانداران مسیحی که نامشان فاش نشده تاكنون نزدیك به ۵۰ روز است كه در زندانی در تریپولی پایتخت لیبی بسر می برند."گمان می‌رود که سازمان حفاظت خارجی لیبی، در پشت تمام این جریانات بوده است."
مأموران امنیتی هرگونه ملاقات خانواده‌ها با این مسیحیان زندانی را ممنوع کرده و به نقل از ICC: "مسئولین امنیتی، این چهار نفر را تحت سنگین‌ترین فشارهای روانی و بدترین شکنجه‌های جسمی قرار داده‌اند تا ایشان نام افراد دیگری از دوستانشان که مبادرت به ترک اسلام و پذیرش مسیحیت نموده‌اند را فاش کنند."
ICC می‌گوید این اتفاقات درست زمانی رخ داد که دولت لیبی در پی گسترش روابط بین‌الملل خود می‌باشد.
لیبی که متهم به دست داشتن در بمب‌گذاری یک خط هوایی آمریکایی که منجر به کشته شدن ۲۷۰ نفر شده بود، اخیراً شروع به بازسازی روابط مخدوش خود با کشورهای دیگر کرده است.
به نقل از ICC: "با شکنجه این چهار فرد مسیحی و فرو نشاندن آزادی مذهب، لیبی بار دیگر به ابتدایی‌ترین قوانین بین‌المللی حقوق بشر بی‌اعتنایی کرد."
یوناتان راکو، مسئول قاره آفریقا در سازمان ICC افزود: "ما مدام در حال تذکر به دولت لیبی برای متوقف ساختن شکنجه این چهار تن و رهاییشان از زندان هستیم. لیبی می‌بایست به حقوق شهروندان خود مبنی بر آزادی در پرستش و عدم ترس از عواقب و شکنجه‌های احتمالی، احترام بگذارد.
ما به طور خاص از نماینده لیبی و نماینده قاره آفریقا در اتحادیه آفریقا درخواست داریم تا فوراً این چهار زندانی را آزاد کرده و نسبت به تعهدات خود به قوانین حقوق بشر پایبند باشد.
این گروه مدافع حقوق بشر از كلیه مسیحیان خواست تا برای آزاد شدن بی‌دردسر این افراد و آرامش و قوت خانواده‌هایشان، در دعا باشند.

رشد کلیسا در ایران با وجود ادامه روند سخت‌گیری‌ها

مطلب پیش رو دیدگاه "لی دیانگ"
مدیر موسسه مسیحی "كلام امید" است كه از وضعیت مسیحیان در ایران می گوید.
وجود عطش روحانی بسیار در جامعه ایران، باعث روی‌گردانی عده زیادی از اسلام سنتی و افزایش بی‌سابقه آمار گرویدن به مسیحیت در این کشور شده است.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان، مدیر مؤسسه"کلام امید" آقای "لی دیانگ" در این خصوص می‌گوید، که این افزایش آمار باعث ایجاد نگرانی حکومت شده که در نتیجه آن، هر کس مظنون به تغییر دین باشد، به سرعت بازداشت می‌شود.
دیانگ می‌گوید: "هر روز گزارشات جدیدی از بازداشت و بازجویی مامورین امنیتی از نوكیشان مسیحی به گوش می‌رسد و افراد بسیاری که مظنون به انجام فعالیت‌های بشارتی مسیحی هستند، برای بازجویی احضار می‌شوند."
بخش کثیری از ایمانداران مسیحی ایران، برای اجتناب از مداخله‌های بی‌مورد مقامات امنیتی ، خود را به عبادت‌های زیرزمینی ( كلیساهای خانگی ) محدود کرده‌اند و"این نشان می‌دهد که دولت ایران، هم اکنون بسیار نگران و گوش به زنگ است."
دیانگ همچنین اشاره کرد که تغییر دین در ایران، می‌تواند حتی به مجازات مرگ ( ارتداد) نیز برسد.
اکثر ایرانیان از سرخوردگی‌های پیرامون اسلام و حكومت مذهبی ایران بیزار و خسته شده‌اند. این سرخوردگی از طرف دیگر باعث ایجاد یک عطش روحانی در کشور شده است. هرچقدر هم این عطش بیشتر شود، آمار افرادی که به مسیح رو می‌آورند، رو به افزایش خواهد گذاشت.
خوشبختانه با وجود ادامه جفاها، خانواده خداوند همچنان در حال رشد است."کار خدا در ایران، شهادتی عالی برای قدرت کلام اوست."
مؤسسه "کلام امید" با همکاری مؤسسه مسیحی MERF اقدام به تولید برنامه‌هایی برای ایرانیان کرده است. مردم و ایمانداران مسیحی این کشور می‌توانند هر شب، برنامه‌های را از این گروه به زبان مادری خود بشنوند.
ایرانیان با برنامه‌های اینترنتی که توسط سازمان WoH تهیه می‌شود نیز، بسیار تشویق خواهند شد.
وی در پایان خواست تا همه ایمانداران برای مسیحیان ایران که تحت فشارهای شدید از سوی حكومت مذهبی ایران می‌باشند، دعا کنند.
ایشان افزودند: "مردم ایران بسیار باجرأت هستند و برای کنار آمدن با وضع فعلی، نیاز به حکمت و حفاظت خداوند دارند تا بتوانند به خدمت مسیح و فعالیت های بشارتی خود ادامه دهند."

مسلمانان در كشورهای اروپايی مشكل اصلی جوامع غربی

يك سياستمدار بلژيكي با اهانت به دين اسلام و پيامبر مسلمانان اخراج مسلمانان را از اروپا خواستار شد.به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازايسنا،فيليپ دوينتر يك سياستمدار بلژيكي و رييس يكي از احزاب راست بلژيك، در كتابي تحت عنوان " اروپايي شدن اسلام، ان‌شاء‌الله؟" با توهین به اسلام ادعا كرده است: اين دين بر اساس ايدئولوژي‌هايي استوار است كه در خشونت ريشه دارد و اساسا با تمدن غرب منافات دارد.وي در ادامه‌ي كتاب ‌اش، مخالفت خود را با هر گونه تعبير از "اسلام ميانه‌رو و اسلام اروپايي متفاوت" اعلام كرده است.نويسنده اين كتاب مدعي شده است: مسلمانان اروپا طرح‌هاي خود را گام به گام جهت تحقق هدفي بزرگ يعني تبديل اروپا به سرزمين‌هاي اسلامي و اجراي احكام دين اسلام در آن اجرا مي‌كنند و به اين ترتيب اروپا را به "اوراپيا" تبديل خواهند كرد.اين سياستمدار غربی، اقليت‌هاي اسلامي موجود در كشورهاي اروپايي را مشكلي اصلي جوامع غربي دانسته و گفته است: افزايش زاد و ولد مسلمانان، موج مهاجرت گسترده‌ي آنها به اروپا را به همراه داشته است.وي هم چنين كشورهاي اسلامي را به تبعيض نژادي عليه اقليت‌هاي ديني و نژادي متهم كرده است و نوشته است: تنها راه‌كار، بستن درهاي اروپا به روي مهاجران مسلمان و احياي هويت ملي در كشورهاي اروپايي است.دوينتر اين كتاب را دو ماه مانده به انتخابات بلژيك منتشر كرده و معتقد است كه هدف از آن بررسي ريشه‌يي مساله‌ي مهاجرت مسلمانان و هويت ملي در بلژيك است.

مسیحیان در ایران به شدت تحت فشار هستند + گفتگو

ماهنامه خط صلح - واحد نشریات فعالین حقوق بشر در ایران
در سال های اخیر با مسیحیان مقیم ایران و به ویژه نو مسیحیان و مسیحیان فارسی زبان، برخوردهای خشن و ناقض حقوق بشری توسط حکومت جمهوری اسلامی و سازمان های اطلاعاتی کشور شده است. در این بین با توجه به اخباری که ایران را در بین سه کشور اول از لحاظ نقض حقوق مسیحیان قرار گرفته است، حساسیت را نسبت به این بخش از جامعه ایرانی بیشتر کرده است. در زمینه جفاهای صورت گرفته با مسیحیان، قوانین تبعیض آمیز مذهبی، نقض حقوق بشر و قانون مجازات اسلامی که به تازگی به تایید مجلس شورای اسلامی رسیده است با سامان کامور، دبیر كمیته مسیحیان مجموعه فعالان حقوق بشر گفت و گویی انجام داده ایم.
۱. خبر هایی مبنی بر سرکوب هموطنان مسیحی به گوش می رسد، این برخوردها از چه زمانی آغاز شد؟
قبل از هر چیز برای فرصتی كه دادید تشكر می كنم،در اینجا جا داره تا مقدمه ی كوتاهی در خصوص تاریخ مدون كلیسا خدمت شما عرض كنم كه بی ارتباط با سوال شما نیست. از زمان آغاز و تشكیل كلیسای اولیه توسط شاگردان مسیح تا به امروز،كلیسا در تمامی دوران خود همواره زیر ظلم و جفای حكومتهای وقت قرار داشت، در دوران كلیسای اولیه مسیحیان توسط امپراطوری روم شكنجه و به صلیب كشیده می شدند و حتی بسیاری از ایمانداران مسیحی را بخاطر اعتقاداتشان به جلوی شیران درنده و گرسنه می انداختند تا بدینوسیله درس عبرتی باشد برای سایرین و تا بدین طریق بتوانند مانع از پیشرفت و اشاعه مسیحیت شوند.
اما نتیجه این "جفا بر كلیسا" چه بوده؟ می بینیم كه نتیجه معكوسی داشته و نه تنها جلوی حركت كلیسا گرفته نشده بلكه مسیر تاریخ رو عوض كرده و دنیای امروز بر اساس میلاد مسیح تاریخ گذاری شده بطوریکه می گویند پیش از میلاد و پس از میلاد. انجیل خود این حقیقت را اعلان می کند كه تا وقتی در جامعه ای ایمانداران مسیحی وجود دارند جفا هم در كنار آن وجود خواهد داشت.
پس از این مقدمه باید عرض كنم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و با روی كار آمدن حكومت مذهبی اسلامی ، كلیسا بر طبق اصول و تعالیم خود مبنی بر بشارت انجیل همچنان به حركت تبشیری خودش توسط ایمانداران مسیحی ادامه می داد تا اینكه پس از چند سال كلیسای بشارتی (پروتستان) ایران همواره از سوی حكومت مذهبی تحت فشارهای فزاینده حكومتی قرار گرفت و در این راستا دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نیز تعدادی از هموطنان مسیحی را از جمله برخی از چهره های برجسته مسیحی و کشیشان کلیسا را با ماشین ترور و در قالب قتل های زنجیره ایی به شهادت رساندند.
مسیحیان بشارتی ایران تاكنون شهدای بسیاری تقدیم كلیسای ایران كردند و بارزترین نمونه آن هم كشیش زنده یاد "حسین سودمند" بود كه بخاطر پافشاری در ایمان مسیحی خود در سوم دسامبر ۱۹۹۰ از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی محكوم به "ارتداد" و سپس در محوطۀ زندان مشهد به دار آویخته شده و در مخروبه ای در حومۀ شهر مدفون است.
و تا الان هم این جریانات و موج ارعاب و سركوب و تهدید و بازداشت ها برای جامعه بزرگ مسیحیان ایرانی فارسی زبان و كلیسای بشارتی آن به شكلهای متفاوتی ادامه د ارد.۲. آیا بیشتر برخوردها با هموطنانی صورت می گیرد که به تازگی به آیین مسیح روی آورده اند؟
نوكیشان مسیحی و یا همان نومسیحیان كسانی هستند كه با آگاهی و عقلانیت و اراده آزاد خودشان مسیر و راه به خدا رسیدن رو انتخاب كردن، این اراده آزاد هدیه ای است از طرف خداوند به انسان و یا شاید بعد از حق حیات اولین حقوق انسانی است كه طبق كتاب مقدس بعد از آفرینش به انسان هدیه داده شده است. و حتی خداوند هم در خصوص اراده آزاد انسان هیچ دخالتی نداره و خود انسان هست كه می تواند مسیر زندگی خودش را انتخاب كند.
این نومسیحیان هم بواسطه این هدیه و حق انتخاب آزاد كه از طرف خدا داده شده از دین و یا اعتقادات موروثی خانواده جدا شده اند و الگوی زندگیشان را عیسی مسیح قرار دادند و واضح است كه بسیاری از حكومت های اسلامی با اجرای قوانین شریعت اسلام می خواهند مانع از این حق آزاد بشری شوند.
و این موضوع هم در ماده ۱۸ منشور حقوق بشر بصراحت بیان شده، كه هركس حق دارد از آزادی فكر، وجدان و دین بهره مند شود و این حق متضمن آزادی تغییر دین و یا عقیده و ایمان است.۳. نوع برخورد نهادهای امنیتی در زمان بازداشت و پس از آن با مسیحیان بازداشت شده چگونه است؟
اصولا برخورد مامورین امنیتی با بازداشت شدگان مساله "تفتیش عقاید" هست، برطبق قانون اساسی كشور آزادی عقیده پذیرفته شده است و طبق ماده ۲۳ قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع اعلام شده اما می بینیم كه دستگاههای حكومتی حتی به قوانین مكتوب هم احترامی نمی گذارند و این حقوق انسانی را نقض می كنند!
بر طبق گزارشاتی كه به ما رسیده اصولا در زمان بازداشت این نومسیحیان؛ مامورین به اولین نكته ایی كه اشاره می كنند به اعتقادات وایمان مسیحی این افراد است و فورا بطور شفاهی به آنان یادآوری می كنند كه "مرتد" هستند و بر اساس فقه و اصول اسلامی حكم ارتداد هم برای آن مجازات اعدام در نظر گرفته شده تا از این راه بتواند افكار و اعتقادات این افراد را عوض كنند .
یكی از نكاتی كه حائز اهمیت است وباید بر آن تاكید كنم که اصول تعالیم كلیساهای مسیحی بر این حقیقت صحه می گذارد كه كار سیاست را باید به سیاستمداران سپرد و كار خدا را به روحانیون و همیشه در تمام عرصه ها كلیساهای راستین از سیاست فاصله داشته و دارند البته در دوره هایی دستگاه کلیسای قرون وسطی به حکمرانی پرداخت که البته خلاف تعالیم انجیل بود و مشکلات فراوانی را هم بوجود ‏آورد. و كلیسای بشارتی ایران هم به طبع تعالیم ناب انجیل را در سرلوحه كار خودش قرار داده است و دین را در واقع وجدان حکومت می پندارد و کار سیاست را مختص به خبرگان و سیاست مداران این امر می داند.
اما با وجود این مسئله شاهد آن هستیم كه حكومت وقتی بسیاری از ایمانداران در كلیساهای خانگی را بازداشت می كند بخاطر اینكه رنگ و مسئله دینی و مذهبی را از آن بگیرد شاهد بودیم كه برچسب و انگی را به آنها زده كه امروز در بین جامعه ما به عناوین بسیار بدیهی و ساده ایی بر سر زبانهاست از قبیل : براندازی مخملی، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، نشر اكاذیب، جاسوس صهیونیسم و ... بخوبی می توان حدس زد با این عناوین در بازداشتگاه ها چگونه رفتاری با نوکیشان مسیحی خواهد شد.
۴. نهاد اصلی که بازداشت مسیحیان را ترتیب می دهد، آیا نهادهای امنیتی و وزارت اطلاعات است یا قوه قضاییه؟
توجه كنید اصولا بازداشت شدگان هیچوقت نمی توانند تشخیص بدهند كه از سوی چه ارگان و یا سازمانی مورد بازخواست قرار گرفته اند چون گزارش شده وقتی مامورین به خانه های افراد می آیند، به گونه ای وارد خانه ها می شوند كه اگر شما بخواهید از آنان سوالی كنید و یا درخواست ارائه حكم و یا اینكه از سوی چه سازمانی مامور تفتیش و بازرسی خانه هستید، با بدترین اهانت ها و در پاره ای موارد با خشونت به افراد جواب می دهند و در بیشتر موارد هم افراد با لباس های شخصی هستند . هر وسیله شخصی فرد بازداشت شده را كه فكر می كنند می تواند به عنوان مدرك از آن استفاده كرد ضبط می كنند و با خود می برند، از دفتر تلفن گرفته تا آلبوم عكس های خانوادگی . و خانواده و نزدیكان بازداشت شدگان هم حتی اجازه ندارند كه بپرسند فرد بازداشت شده را به كجا خواهید برد .معمولا با توجه به اتهام، افراد هم تا هفته ها و شاید ماهها از محل نگهداری این افراد كسی اطلاع نخواهد داشت.
۵. خبرهایی مبنی بر عدم اجازه حضور مسیحیان فارسی زبان در برخی کلیساها منتشر شده است، دلیل این نوع برخورد با کلیساهای ایرانی چه چیزی است؟
یكی از قوانین نقض حقوق بشری كه متاسفانه در بسیاری از كشورهای اسلامی حاكم است، عدم اجازه ساخت كلیسا در آن كشورها برای پیروان مسیحی است . در ایران هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی با فتوای بنیانگذار جمهوری اسلامی ساخت هرگونه كلیسا ممنوع اعلام شده است.
البته یاد آوری كنم از بركت وجود گفتگوهای بین ادیان و پیگیریهای سازمانهای بین المللی حقوق بشر از راه گفتمان، برخی از كشورهای اسلامی مانند قطر در سال گذشته اجازه ساخت نخستین كلیسا در آن كشور اسلامی داده شد و این به معنای پايان گرفتن برگزاری پنهانی و زير زمينی آئين های عبادی مسيحيان در قطر است .
بر این اساس امروز كلیساهایی كه شما در كشور می بینید ساختمانهایی هستند كه در زمان گذشته ساخته شده است . در ایران ما كلیسای ساختمانی كه با عنوان كلیسای ایرانیان مسیحی فارسی زبان نامگذاری شده باشد نداریم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بدلیل مسائل و مشکلات اجتماعی بسیاری از هموطنان مسیحی ارمنی و آشوری از كشور مهاجرت كردند و از طرفی با بیداری روحانی و گرایش به مسیحیت كه در بین ایرانیان فارسی زبان اتفاق افتاد جمعیت این گروه رو به افزایش گذاشت و در همان سالها برخی از این كلیساها و بخصوص كلیساهای بشارتی ساعت هایی از جلسات عبادت و پرستش را به مسیحیان فارسی زبان اختصاص دادند.
اما همانطور كه در خبرها داشتیم در ادامه تداوم سركوب مسیحیان فارسی زبان متاسفانه در هفته های گذشته مقامات امنیتی با تهدید و فشار درهای یكی از كلیساهای تهران را بر روی مسیحیان فارسی زبان بستند .
اما این وضعیت تغییری در ایمانداران مسیحی فارسی زبان ایجاد نخواهد كرد. امروز وضعیت نو مسیحیان ایرانی به مثابه مسیحیان اولیه در امپراطوری رم شباهت دارد و كلیسای ایران امروز به شكل كلیساهای خانگی به رشد خود ادامه می دهد و بدور از هرگونه جنجالهای سیاسی به عبادت و پرستش خواهند پرداخت. طبق گزارشات دریافتی حكومت هم در حال حاضر بقدری نگران این موضوع است كه متوقف ساختن رشد حركت "كلیساهای خانگی"را از اهداف اولیه خود قرار داده است.و ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در سخنرانی در بین جمعی از مقامات كشوری بیان كردند كه به قلع و قمع جوانه های مسیحی خواهم پرداخت و گفت"من مسیحیت را در ایران متوقف خواهم كرد."
۶. با توجه به اینکه ایران به منشور حقوق بشر سازمان ملل پیوسته است و یکی از حقوق اولیه انسان، انتخاب دین به صورت آزاد است، آیا با واکنش سازمان های بین المللی روبرو شده است و آیا تلاشی برای آزادی آن ها از سوی مجامع بین المللی شکل گرفته است؟
خوشبختانه از بركت وجود اینترنت و عصر اطلاع رسانی، كلیه اخبار بطور چشمگیری در دنیا به زبانهای مختلف از سوی فعالان حقوق بشر و یا شبكه های خبری معتبر همزمان ترجمه و منتشر می شود . و در خصوص حقوق بشر و نقض آن از سوی جمهوری اسلامی كماكان همه ما در این زمینه مطلع هستیم .
تاکنون، افراد زيادی در ایران تحت عنوان «مرتد» کشته و دستگير و در مواردی هم حتی کیفر خواست حکم اعدام نیز در اين زمينه صادر شده که اين مسئله همواره مورد اعتراض شديد مراجع حقوق بشری قرار گرفته و بواسطه آن دولت ایران مورد نکوهش قرار گرفت.
جمهوری اسلامی كه به نوعی ادعای رهبری جهان اسلام را دارد و همچنین پیشنهاد ارائه راهكارهای عملی را برای حل مشكلات جهان آشوب زده در سر می پروراند، اما متاسفانه شاهد هستیم كه خود یكی از نقض كنندگان آشکار حقوق بشر در جهان بشمار می رود.
در خصوص آزار و اذیت مسیحیان در ایران ، یك موسسه مسیحی كه اخبار و گزارش های مربوط به امور مسیحیان را درسطح بین المللی منتشر می کند. ایران را از نظر آزار مسیحیان در جهان در" رتبه سوم" قرارداده و کمیسیون آزادی بین المللی ادیان ، که نهادی است مستقر در آمریکا، جمهوری اسلامی را از جمله کشورهایی معرفی کرده که "باعث نگرانی ویژه" شده اند.
در این زمینه نیز درسال جاری اتحادیه اروپا به مراتب نگرانی خودش را در مورد نقض آشكار حقوق بشر و بخصوص در مورد گروههای دینی اعلام داشته و همچنین در گزارشی كه از سوی وزارت خارجه امریكا در ۳۰ شهریور ۸۷ منتشر شد در آنجا هم وضع آزادی های مذهبی را به مراتب بدتر از سالهای گذشته اعلام كرده و به این مسئله اشاره می كند كه جمهوری اسلامی فضایی تهدید كننده برای گروههای دینی غیر شیعی ،مسیحیان فارسی زبان و بهائیان ایجاد كرده است.
البته این موارد مربوط به رئیس جمهوری پیشین امریكاست حال باید دید كه رئیس جمهور فعلی امریكا اقای "باراك حسین اوباما" با تصمیماتی كه جهت گفتگو با ایران در پیش گرفته در رابطه با نقض حقوق بشر بخصوص در زمینه دینی و آزادی های مذهبی چه اقداماتی را در مورد ایران انجام خواهد داد ؟ البته من فكر می كنم ایشان قبل از گفتگو با سران جمهوری اسلامی دراین خصوص باید تكلیف "مرتد" بودن خودشان و مسئله "ارتداد" برگشت از اسلام به مسیحیت را حل كنند ، و آیا اینكه سران جمهوری اسلامی حاضر هستند با یك " مرتد" از اسلام برگشته، به میز مذاكره بنشینند و در این ارتباط گفتگو كنند ،خود بسی جای سوال دارد ؟
در همین راستا کشیشی بنام "ریک وارن" ، در جریان انتخابات ریاست جمهوری در امریكا، مسئله آزادی در دین را مطرح کرد. و جواب اوباما این بود که ما به حمایت از آنانی که در سراسر دنیا تحت جفا هستند، بر خواهیم خاست و با عوامل بوجود آورنده چنین بیعدالتی هایی برخورد میکنیم."!
۷. به نظر شما این برخوردها تا چه زمانی ادامه پیدا می کند؟
مسیحیان ایرانی فارسی زبان در راستای نشر كلام خدا به دنبال كسب حقوق انسانی خودشان هستند ، هویت ، به رسمیت شناختن جامعه بزرگ مسیحی فارسی زبان از سوی حكومت ، اشتغال به كار بدون در نظر گرفتن اعتقادات دینی، ازدواج مسیحی ، تحصیل مسیحیان ، آزادی پرستش، بنای كلیسای ایرانیان فارسی زبان در كشور و داشتن نمایندگانی از جامعه مسیحیان فارسی زبان در مجلس ایران و ...
كه البته برای رسیدن به این آرمانها پر واضح است كه كلیسا باید دعا كند تا كه شرایط برای آن زمان از سوی خداوند مهیا شود. و به گمان من برای رسیدن به این اهداف و آرمانها و هویت كلیسای ایرانی باید بهای بسیاری ما ایمانداران بپردازیم . چرا كه تا وقتی در جامعه ای ایمانداران مسیحی وجود دارند جفا هم در كنار آن وجود خواهد داشت. كلام خدا می فرماید با گذشت زمان جفاها بر كلیسا بیشتر و بیشتر خواهد شد.
و در جای دیگری از كلام انجیل می خوانیم،زمانی فرا خواهد رسید كه مردم مسیحیان را مورد آزار و شكنجه و حتی به قتل می رسانند و با این عملشان گمان می كنند كه به خدا خدمت كرده اند.۸. تعداد نمایندگان مسیحی حاضر در مجلس شورای اسلامی ایران چند نفر است و آیا این افراد نسبت به وضعیت هم کیشان خود موضع گیری انجام داده اند؟ اگر موضع گیری کرده اند آیا پاسخی از سوی نهادهای ذیربط دریافت شده است؟
مسیحیت یكی از ادیانی است كه جمهوری اسلامی آن را به رسمیت می شناسد، كه البته این شامل حال مسیحیان ایرانی فارسی زبان ( نومسیحیان) نمی شود چون عموما این قشر از مسیحیان افرادی هستند كه از زمینه دیگر دینی به مسیحیت روی آورده اند و بر اساس منابع فقهی و اسلامی این افراد از دین برگشته "مرتد" بحساب آمده و مجازات اینگونه اعمال هم در اسلام برای آن مجازات مرگ تعیین شده است.
مسیحیتی كه از نظر جمهوری اسلامی پذیرفته شده است شامل افرادی است كه دارای زبان متفاوت هستند كه عموما دولت در این خصوص مسیحیان را فقط به هموطنان ارمنی و آشوری اطلاق می كند.
طبق آمار منتشر شده از سوی سایت واتیكان در میان ۷۰ میلیون ایرانی حدود ۱۰۰هزار نفر مسیحی در ایران زندگی می كنند كه اكثریت آنان را ارامنه ارتدكس تشكیل می دهند و در این میان جمعتی حدود ۱۷۰۰۰ نفر طبق آمار واتیكان، كاتولیك و حدود ۳۵هزار نفر هم مسیحیان آشوری هستند.
و نمایندگانی كه در مجلس شورای اسلامی حضور دارند، ارامنه با ۲ نماینده و آشوری ها با ۱ نماینده كه بنا بر مصلحت در امور مسائل مسیحیان فارسی زبان و مشكلات آنان با حكومت هیچگونه دخالتی نمی كنند.
با توجه به جمعیت اندك این گروه از هموطنان مسیحی كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از این شهروندان بدلیل مسائل اجتماعی از كشور مهاجرت كردند ، جمهوری اسلامی با انتخاب نمایندگانی از بین این گروه مسیحیان سعی بر آن دارد كه از این افراد به عنوان مهره هایی سیاسی استفاده كرده تا به دنیا نشان دهد كه مسیحیان در ایران آزاد هستند و نمایندگانی نیز در مجلس دارند ! حال باید قدرت اجرایی این نمایندگان را بررسی كرد که آیا این حق به مسیحیان داده می شود که برای پیروان این آئین در گوشه ایی از این كشور یك ساختمان کلیسایی بنا كنند؟!
امروز بر طبق آمارهای غیر رسمی و بر اساس گزارشات بیش از یك میلیون مسیحی فارسی زبان در قالب كلیساهای خانگی در سراسر كشور وجود دارند كه بسیاری از آنان بدلیل اختناق موجود از بیان ابراز ایمان خود به مسیحیت خودداری می كنند و بیش از ۱۵۰ كلیسای فارسی زبان در سراسر دنیا در حال خدمت بین مسیحیان فارسی زبان است.
۹. با توجه به تصویب لایحه جدید مجازات اسلامی، وضعیت ادیان دیگر در ایران و به ویژه مسیحیان را چطور می بینید؟ همچنین تاثیر این لایحه بر اصل آزادی بیان و عقیده چگونه است؟
قبل از پاسخ به این سوال باید این پرسش را مطرح كرد كه، چه ضرورتی وجود داشته كه جمهوری اسلامی بعد از ۳۰ سال تصمیم بر آن گرفت مجازات " اعدام" را برای كسانی كه از ادیان دیگر به دین و یا آئین دیگری می گروند قانونی كند ؟
تصویب كلیات لایحه قانون مجازات های اسلامی از سوی نمایندگان مجلس می تواند عواقب وخیمی را برای مسیحیان فارسی زبان و بهائیان ساكن در ایران داشته باشد در بخشی از این لایحه به این موضوع اشاره دارد كه مسلمانانی كه به ادیان دیگر بگروند با مجازات اعدام مواجه خواهند شد.
اما وضع این قوانین برای مسیحیان گونه ای دیگر است بسیاری از رهبران كلیساهای خانگی معتقدند كه این نوع سختگیریها باعث می شود كه مسیحیان در ایمان قویتر گردند و این آزمایش ایمان است و این فشارها در حقیقت تاثیر معكوسی خواهد داشت چرا كه هیچ چیزی نمی تواند روند رو به گسترش مسیحیت را در ایران بگیرد.
امروز حكومت بدلیل هراس از گسترش گرایش های غیر اسلامی در جامعه اقدام به تصویب این قانون كرده است و در عمل می بیند كه ۳۰ سال حكومت با شعار عدالت و رافت اسلامی نتوانسته پاسخگوی نیاز مردم باشد .
اگر چنانچه این قانون به تصویب نهایی برسد و مورد موافقت شورای نگهبان هم قرار بگیرد و سپس به شكل قانون در بیاید این به منزله تعدی شدید به آزادی دین و اعتقادات و همچنین ناقض اصل ۱۸ پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی خواهد بود و نقض تعهدات جمهوری اسلامی به كنوانسیون های بین المللی حقوق بشراست .

افزایش جفا بر مسیحیانی که زمینه اسلامی دارند

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان و بنا به گزارشات منتشر شده از سوی یک گروه مدافع حقوق مسیحیان جفا بر ایماندارانی که از زمینه اسلام می‌آیند، شدیداً افزایش یافته است.
مؤسسه "open doors" هلند که مدافع مسیحیانی است که بخاطر ایمانشان مورد جفا واقع شده‌اند، اذعان داشت که در لیست پنجاه کشوری که بدترین جفاها را به ایمانداران مسیحی می‌رسانند، دولت کره شمالی همچنان در صدر است.
مسئولان این گروه به BosNewsLife گفتند: "نوکیشان مسیحی کشورهایی که در این لیست، جایگاه ۲ تا ۷ را دارند، بخاطر ایمانشان واقعاً در خطر مرگ هستند."
یکی دیگر از مسئولین opendoors گفت: "در دنیای مسلمانان، مسیحیانی که زمینه اسلامی داشته‌اند، قشری بسیار آسیب‌پذیر و دائماً مورد حمله می‌باشند. به فرد مسلمانی که از اسلام روی برگردانده باشد، به چشم شخصی نگاه می‌شود که به خانواده، مذهب و کشور خود صدمه زده است."
به گفته مقامات اوپن درز، کشور عربستان سعودی که در آن: "تنها مسلمانان حق ابراز عقاید دینی مذهبی خود را دارند." در رده دوم جدول می‌باشد. ایران هم که: "در آن مسیحیان با زمینه اسلامی مورد شکنجه و آزار هستند." رتبه سوم را دارد. همچنین بر حسب اخبار منتشر شده ، در مجلس شورای اسلامی"قرار است قانونی تصویب شود که بر طبق آن قضات مجبور به صدور حکم اعدام برای مرتدین (ترک‌کنندگان اسلام) هستند."
افغانستان نیز نسبت به سال گذشته، سه رتبه صعود کرد و از جایگاه هفتم به جایگاه چهارم رسید. این شازمان مسیحی؛ گفت با وجود نیرو‌های حامی حفظ آرامش در منطقه، فشار گروه طالبان و سایر مسلمانان افراطی بر مسیحیان افغانستان، در حال افزایش است.
سایر کشور‌هایی که به عنوان متجاوزترین‌ها در مسائل پیرامون آزادی مذهب شناخته شده‌اند، عراق، اریتره و هند می‌باشند. به اعتقاد اوپن درز، از تابستان سال گذشته که مردم هند با وجود اقرار برخی از شورشیان، مسیحیان کشور را در مرگ یکی از رهبران هندو دخیل دانستند، انفجاری از اعمال خشونت در کشور رخ داد.
مؤسسه اوپن درز از وضعیت اریتره نیز ابراز نگرانی کرد و اعلام کرد که حدود ۳۰۰۰ مسیحی اریتریایی بخاطر ایمانشان در سلول‌های انفرادی، کانتینر‌ها و زندان‌های کمپ ارتش حبس هستند. بسیاری از این ایمانداران شکنجه شده و با کمبود رسیدگی‌های پزشکی روبه‌رو می‌باشند و عده‌ای از ایشان هم به دلیل شرایط موجود جان داده‌اند.
مجموعه گزارشات موسسه مسیحی اوپن درز در اختیار کلیسا‌ها و قانونگزاران مربوطه قرار گرفته است. این مؤسسه از سال ۱۹۵۵ به حمایت مسیحیان جفا دیده پرداخته، و با ارائه خدماتی نظیر دفاع از حق، گسترش ادبیات مسیحی، حمایت‌های اجتماعی اقتصادی و فراهم آوردن زمینه تحصیلات، به جامعه مسیحی در بیش از ۵۰ کشور جهان یاری می‌رساند.

پیام نخست وزیر استرالیا خطاب به مهاجرین مسلمان

بخشی از پيام «کوين رود»، نخست وزير استراليا به مهاجران مسلمان اين کشور که خواستار برقراری قوانين اسلامی در مورد خود شده اند:
اين مهاجران به کشور ما، و نه ما، هستند که بايد خود را با شرايط استراليا وفق دهند. يا اين امر را بپذيريد يا کشور ما را ترک کنيد.
من از اينکه مردم ما مرتباً نگران آن باشند که کارهاشان موجب ناراحتی افراد يا فرهنگ های ديگر شود خسته شده ام. بخصوص پس از عمليات تروريستی در «بالی» ما شاهد رشد احساسات ملی در استراليا بوده ايم.
فرهنگ ما طی دو قرن و از طريق تلاش ها، آزمون ها و پيروزی های ميليون ها زن و مردی که در جستجوی آزادی برآمده بودن شکل گرفته است. زبان ما انگليسی است، نه اسپانيائی، نه عربی، نه چينی، نه ژاپنی، نه روسی و نه هيچ زبان ديگر. بنابراين، اگر کسانی بخواهند عضوی از جامعهء ما باشند بايد زبان ما را بياموزند! اکثريت استراليائی ها به وجود خداوند باور دارند. اين امر فقط به معدودی مسيحی دست راستی و افراطی مربوط نمی شود، بلکه اين کشور را زنان و مردانی مسيحی، بر اساس اصول مسيحيت پايه گزاری کرده اند و در اين مورد به اندازهء کافی سند وجود دارد.
در نتيجه، اين امر کاملاً مجاز است که مظاهر باورهای مذهبی ما بر ديوار مدارس مان وجود داشته باشند. " اگر خدای ما شما را ناراحت می کند، من پيشنهاد می کنم که شما جای ديگری را برای زندگی انتخاب کنيد، چرا که خدای ما بخشی از فرهنگ ما است."
ما وجود باورهای شما را می پذيريم و در مورد آنها با شما چون و چرا نمی کنيم. و تنها چيزی که از شما توقع داريم آن است که شما هم وجود باورهای ما را بپذيريد و در کنار ما زندگی خود را بصورتی همآهنگ و صلح آميز ادامه دهيد. اينجا کشورما، سرزمين ما و محل نمود شيوهء زندگی خاص ما است. و ما به شما اجازه می دهيم که از همهء اينها منتفع شويد. اما هرگاه که شما نسبت به پرچم ما، قسم خوردن ما به آن، باورهای مسيحی مان، و نوع زندگی مان شروع به اظهار عدم رضايت کرده، ايراد بگيريد و غر بزنيد، من مؤکداً شما را تشويق می کنم که از يکی ديگر از آزادی های بزرگ استراليا استفاده کنيد که «آزادی ترک سرزمين» نام دارد.
اگر در کشور ما احساس خوشحالی نمی کنيد ترکش کنيد. ما شما را به زور به کشورمان نياورده ايم. شما خود خواستار زندگی در اينجا شده ايد. پس کشوری را که شما را پذيرفته همانگونه که هست بپذيريد.

آزادی زندانی مسیحی در كرج پس از ۲۷ روز

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان ، در پی بازداشت یكی از نوكیشان مسیحی بنام "حسین كریمی" كه صبح روز جمعه مورخه ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۷( ۳۰ ژانویه ۲۰۰۹) توسط تعدادی از مامورین امنیتی ( لباس شخصی) در كرج صورت گرفت، نامبرده پس از گذراندن ۲۷ روز در بازداشت در روز چهارشنبه مورخ ۷ اسفند ماه ۱۳۸۷ ( ۲۵ فوریه ۲۰۰۹) با واگذاری سند منزل بعنوان ضمانت آزاد گردید.
نامبرده در تاریخ قید شده، پس از بازداشت توسط نیروهای ستاد خبری اطلاعات در كرج، به مكان نامعلومی انتقال داده شد كه تا زمان آزادی ایشان از محل نگهداری و وضعیت سلامت وی در طول ۲۷ روز دوران بازداشت هیچ اطلاعی در دسترس نبود و مسئولین امنیتی در رابطه با دلایل بازداشت ایشان حتی حاضر به پاسخگویی به مراجعات مكرر نزدیكان وی نبودند.
به گفته منابع آگاه، حسین كریمی ۲۷ ساله از نوكیشان مسیحی بر حسب مستندات به اتهام عضویت در كلیساهای خانگی، بشارت انجیل و حمل و نگهدای كتاب مقدس، ایمان واعتقاد مسیحی و تغییر دین (ارتداد) باز داشت شده بود.
بر این اساس نامبرده پس از آزادی موقت در روزهای آینده از سوی مراجع قضایی تاریخ و زمان دادگاه به ایشان ابلاغ خواهد شد.
لازم به ذكر است این شهروند مسیحی بیش از این نیز در تاریخ ۲۶ آبانماه سالجاری نیز توسط مامورین امنیتی در كرج بازداشت شده بود كه پس از انجام مراحل عكس و انگشت نگاری و اخذ تعهد مبنی بر عدم فعالیت های مسیحی پس از ۴ روز بازداشت، آزاد گردید.