۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

حكایت من از كاج نوئل و كریسمس ایرانی

امروز طرفهای ظهر پیاده توی خیابان مورد علاقه ام كریمخان ،از سر سیزده آبان رفتم بالا نم نمك تا رسیدم به سر ویلا. از وقتی دفتر كارم تو سنائی رو عوض كردم و رفتم به سوی دیگر شهر، پیش نیامده بود این راه را پیاده طی كنم . اگر كاری آن اطراف داشتم سوار ماشین غِری ، می آمدم كارم را انجام میدادم و دوباره سوار ماشین ، بُوم . گاز میدادم و میرفتم .
اما امروز حال و هوای دیگری داشتم؛ به كریسمس نزدیك میشویم .ماشینم را همانجا كه پارك بود گذاشتم و پیاده راه افتادم تا برگردم به دوران نوجوانی ، دهه های سیاه و سفید شصت و هفتاد را بارها در پیاده روهای كریمخان بین هفت تیر تا ولی عصر مرور كرده بودم و همیشه سر ویلا پیچیده بودم .
ویلا كه حالا شده خیابون نجات اللهی برای من همیشه خاطره درهای نیمه باز یك كلیساست و یك كافه تریا با شیرینیهای فرد اعلا و شیركاكائوی داغ و كنكور و البته كاج نوئل و وسائل رنگ و وارنگ كریسمس .گویهای براق جیوه ای ، نوارهای رنگی و چراغهای كوچك زنجیره ای سو سوزن هفت رنگ كه از یك ماه قبل از كریسمس به همراه كارتها و مجسمه های كوچك بابا نوئل و عصای راه راه سفید و قرمز در مغازه های ویلا و میرزای شیرازی سر و كله شان پیدا میشود ، هنوز هم جذاب به نظرم میرسند و احساس خوش روزهای پرتب وتاب را در دلم زنده میكنند .
اما حالا دهه هشتاد است . حالا دیگر معنی كریسمس برای من نیز تغییر كرده است . در آن سالها كه گذشت كریسمس را جشنی برای هموطنان اقلیت میدانستم . اما حالا دیگر خودم هم یك هموطن اقلیت شده ام و یافتن جواب این سوال كه " كریس " كیست كه اینقدر " مسش " مهم است و تمام دنیا آن را جشن میگیرند مرا هم وارد بازی كرد .
درختهای كاج مصنوعی در ابعاد و اشكال مختلف در مغازه های ویلا جلب نظر میكرد . از ۵۰ سانتیمتر تا ۲ متری . با تنه پلاستیكی و یا چوبی . سفیدش را چند سال بود دیده بودیم اما سیاه و سفیدش و طلائی رنگش نوبر سال بود . به فكر افتادم بهترین فرصت است تا یكی از آنها رابخرم . با مقداری وسائل تزئینی و عقب ماشینم بگذارم به خانه ببرم . امسال میخواستم در اتاق بچه ها كاجه را علم كنم كه هركی پرسید بگم برای بازی بچه هاست .
اما امان از قیمت ها از ۶۰ هزار تومان تا ۳۰۰ هزار تومانیش را دیدم . دو سه مغازه را گشتم خسته شدم . تصمیم گرفتم یك درخت واقعی از گوشه اتوبان بكنم ، البته ببخشید بخرم . تا دور خودم چرخیدم دیدم ۱۲۰ هزار تومان برای چهارقلم گوی و آویز و عصا و عروسك بابا نوئل و سایر زینت آلات كریسمس دادم و دارم مسیر ویلا را برمیگردم سمت كریم خان . از خوردن لوبیا با ساندویچ كباب چوبی در ساندویچ فروشی معروف همیشگی بسكه دستام پر بود و البته جیبم خالی صرفنظر كردم .
با ماشین كه آمدم توی "پارك وی" اینطرف و آنطرف چشمام دنبال درخت فروش های كنار خیابان دو دو میزد . با خودم فكر كردم چرا درخت كاج مظهر كریسمس شده . چند روز پیش جائی خواندم كه این رسم از قرون اول مسیحیت به یادگار مانده است . گوئی مسیحیان رومی اعتقاد داشته اند كه درختان كاج و صنوبر به علت اینكه هرگز خزان ندارند و درختانی دائمی هستند نمادی از عمر جاودان مسیح پسر خدای زنده میباشند . به همین دلیل این درختان را در ایام تولد عیسی به خانه های خود می آورده ند . عده ای دیگر كاج را بخاطر شكل چتر مانندش به خون مسیح تشبیه میكرده اند كه مانند چتری مسیحیان را می پوشاند و رفتن به زیر درخت كاج را به رفتن به زیر چتر خون مسیح تعبیر كرده اند . داستانهای زیادی در این باره هست اما به شخصه فكر میكنم شكل زیبای این درخت و قابلیت تزئین شدن خوب آن تاثیر زیادی در انتخابش برای درخت و نماد كریسمس داشته است .
آخر درخت كاج فروشی را كنار اتوبان یافتم . اما قیمت ها سرسام آور بود . درخت فروش كه مرا مرتب موسیو خطاب میكرد از ۱۰۰ هزار تومان چیزی پائین تر نداشت . میگفت اینها را از باغ یك امامزاده خریده بركت داره . انصافا درختاش خوب و سرحال بود اما هیچكدامش تو صندوق عقب ماشین من جا نمیگرفت . بعد هم فكر كردم حالا اومدیم و مالك امامزاده راضی نبوده . من از كجا بدونم !؟ یادم به كنفرانس جهانی زمین ومحیط زیست در كپنهاگ هم كه افتاد به كلی از خرید كاج واقعی پشیمون شدم . این كار خیانت در حق فعالان سبزی كه در خیابانهای پایتخت دانمارك توی سرما دیروز كتك خوردند تا درجه حرارت زمین یك درجه گرمتر نشه به نظرم آمد .
بطرف ماشین كه برگشتم درخت فروش داد زد كه بیا پنجاه هزار تومان این كوچیكه را ببر . اما اگر پنجاه تا تك تومانی هم میداد دیگر نمیگرفتم . شاید فردا یه سر برم سمت بازار و از نوروز خان بتونم با سی چهل تومن یك مصنوعیش را بخرم . حداقل اینطوری وجدانم راحت میماند كه در مرگ خرس سفید قطبی نقشی نداشته ام .

هیچ نظری موجود نیست: