۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

راه صلیب- افتادگی و خرد شدن

افتادگى آموز اگر طالب فیضىهرگز نخورد آب زمینى كه بلند استمى‌خواهیم بیدارى روحانى را بسیار ساده شرح بدهیم. بیدارى بطور ساده عبارت از این است كه زندگى و حیات خداوند عیسى در قلب انسان وارد گردد. عیسى همیشه پیروز است. در آسمان او را بسبب پیروزى‌اش تمجید مى‌كنند، هر چند ما در زندگى با شكست و یٲس روبرو مى‌شویم، ولى او شكست نا‌پذیر است. قدرت او بى‌حد است. تنها كارى كه ما باید انجام دهیم این است كه با او رابطه صحیحى برقرار كنیم و در این موقع است كه خواهیم دید كه قدرت او در قلب و زندگى و كارهاى ما ظاهر خواهد شد و حیات پیروزمندانه او ما را پر ساخته و توسط ما بسوى دیگران نیز جارى خواهد شد. این است جوهر و اصل بیدارى روحانى.ولى اگر بخواهیم رابطه خود را با او اصلاح كنیم، اولین مطلبى كه باید بیاموزیم این است: ارادۂ ما به ارادۂ او تسلیم شود. افتادگى یا خرد شدن و تسلیم كامل ابتدا بیدارى روحانى است. یعنى نه «من» بلكه «مسیح». من باید در مسیح غرق شوم. خداوند عیسى نمى‌تواند كاملا در ما زندگى كند و خود را بوسیله ما ظاهر سازد مگر اینكه وجود مغرور ما افتاده و خرد شود. معنى این جمله این نفس سرسخت و نا‌مطیع كه همیشه مى‌خواهد خود را عادل جلوه دهد و همیشه منافع خود را طالب است و مى‌خواهد حق خود را بگیرد و مورد تمجید واقع شود، این نفس باید بالاخره به ارادۂ خدا تسلیم شود و به خطاهاى خود اقرار كند و از تمجید خود چشم بپوشد تا اینكه عیسى مسیح همه چیز باشد. به عبارت دیگر براى خود و تمایلات خود مرده باشد.وقتى ما بى‌طرفانه به زندگى مسیحى خود نگاه مى‌كنیم، متوجه مى‌شویم كه نفس یا من چقدر در زندگى ما دخالت دارد. اغلب همان نفس است كه سعى مى‌كند مسیحى باشد. همچنین اغلب اوقات همان نفس است كه سعى مى‌كند كارهاى مسیحى بكند. همان نفس است كه همیشه عصبانى مى‌شود، حسادت مى‌كند، مى‌رنجد، انتقاد مى‌كند و در تشویق است. همان نفس است كه سرسختى مى‌نماید و نسبت به دیگران نامطیع است. نفس است كه خجول است و خودخواه و محافظه كار مى‌باشد. پس جاى تعجب نیست كه مى‌گوییم ما افتادگى و خرد شدن لازم داریم. تا وقتى كه ما در تحت اختیار نفس هستیم، خدا كمتر مى‌تواند در ما كار كند زیرا ثمرۂ روح (یعنى محبت، خوشى و سلامتى، حلم و مهربانى، درستى، ایمان، تواضع و پرهیزكارى كه در غلاطیان باب ۵ نوشته شده) كه خدا مى‌خواهد به همۀ عطا فرماید درست برعكس روح نامطیع و سرسخت و خرد نشده است و براى یافتن این ثمرات روحانی باید نفس ما با مسیح مصلوب شود.افتادگى و خرد شدن هم كار خداست و هم خودمان. خدا ما را تحت فشار قرار مى‌دهد ولى ما باید راضى باشیم. اگر وقتى خدا را جستجو مى‌كنیم و مى‌خواهیم با او دوستى داشته باشیم به صداى او گوش بدهیم و مایل باشیم هر چه كه او براى ما روشن مى‌سازد اطاعت كنیم، خدا به ما نشان خواهد داد كه چگونه نفس مغرور و سرسختمان كه در ما كار مى‌كند، خدا را رنج مى‌دهد. در این موقع است كه ما یا به سرسختى خود ادامه مى‌دهیم و توبه نمى‌كنیم و یا سر خود را با اطاعت خم كرده، مى‌گوییم: «بله، خداوندا».معنى افتادگى و تسلیم كامل در زندگى روزانه این است كه از هر خطایى كه خدا به ما نشان مى‌دهد توبه كنیم و زمانى كه خطایاى ما آشكار مى‌شود، به توبه ادامه دهیم و هر روز در حضور او خرد شویم. این عمل ممكن است خیلى گران تمام شود زیرا لازمه‌اش این است كه تمام اختیارات و حقوق خود را به او بسپاریم و از منافع خودخواهانه چشم بپوشیم و حتى گاهى لازم است خطایاى خود را اعتراف و جبران كنیم. بهمین سبب است كه تا نزد صلیب عیسى نیاییم، ممكن نیست افتاده و خرد شویم. وقتى مى‌‌بینیم عیسى با كمال میل حاضر شد بخاطر ما افتاده و خرد شود، ما خواه‌ناخواه در حضور او خرد مى‌شویم. عیسى كه مقام الوهیت داشت، بخاطر ما مقام خود را ترك كرد و بصورت غلام درآمد. او غلام خدا و خادم مردم شد و مى‌بینیم كه براى خود ادعاى حقى نكرد و اجازه داد كه مردم به او فحش بدهند ولى خودش دشنام نمى‌داد. او را لگد مال كردند ولى خودش مقابله به مثل و یا دفاع نمى‌كرد. ولى حیرت‌انگیزتر از همه اینكه مى‌بینیم او با افتادگى و فروتنى به جلجتا یعنى محل اعدام مى‌رود تا بعنوان كفاره، تمام گناهان بشر را بر صلیب حمل كند.در یكى از مزامیر بطور هیجان‌آورى دربارۂ خودش مى‌فرماید: «من كرم هستم و انسان نی» (مزمور ۲۲: ۶).
كسانى كه در مناطق حاره زندگى كرده‌اند، مى‌گوییم كه اگر سعى كنیم كه مار یا كرمى را بزنیم، عكس‌العمل آنها با یكدیگر خیلى فرق دارد. مار مستقیم مى‌ایستد و صدا مى‌كند و سعى دارد متقابلا حمله كند. این نمونه كاملى است از نفس یا خود. اما كرم هیچگونه مقاومتى نمى‌كند بلكه اجازه مى‌دهد هر چه مى‌خواهید بكنید، لگد بزنید و یا زیر پاى خود له كنید. این نمونه كاملى است از افتادگى و خرد شدن. عیسى حاضر شد بخاطر ما كرم بشود. علت اینكه حاضر شد مثل كرم بشود این بود كه دید ما همگى در اثر گناه تمام مزایاى انسانى را از دست داده و بجاى اینكه در مقام اشرف مخلوقات باقى بمانیم، مثل كرم شدیم و جهنمى هستیم. او از ما مى‌خواهد كه با او و براى او مثل كرم باشیم. موعظه مسیح در بالاى كوه بما تعلیم مى‌دهد كه مقام واقعى ما كرم بودن است، زیرا خلاصه تعلیمات او این است كه باید در مقابل بدى نیكویى كنیم، دشمنان خود را محبت نماییم و با فروتنى دیگران را خدمت نماییم. ولى فقط وقتى حاضر خواهیم شد اینطور افتاده و خرد شویم كه بفهمیم چگونه محبت مسیح باعث شد كه او همچون كرم شود.در یكى از سرودهاى روحانى چنین مى‌خوانیم:خداوندا نفس مغرور و سرسخت مرا خرد كنمرا حاضر ساز تا سرفرود آورم و نابود شومو به آن كسى نگاه كنم كه بر صلیب سر خود را بخاطر من خم كردولى باید دانست كه كافى نیست ما فقط یك بار نفس خود را انكار كنیم و براى خود بمیریم. البته وقتى خدا براى اولین بار این حقایق را بما نشان مى‌دهد، یك بار نفس خود را انكار مى‌كنیم و مى‌میریم ولى از آن به بعد باید مرتبا بمیریم زیرا فقط از همین راه است كه عیسى مسیح مى‌تواند دائما توسط ما خود را ظاهر كند ( دوم قرنتیان ۴: ۱۰). علاوه بر این هر روز در این مورد باید هزاران تصمیم بگیریم. اگر بخواهیم اینطور زندگى كنیم، مى‌فهمیم نمى‌توانیم خودمان براى خودمان نقشه‌اى داشته باشیم، وقت خود را صرف كنیم، پولمان را خرج كنیم و دنبال لذت خود باشیم. لازمه این كار این است كه ما پیوسته خود را در مقابل اطرافیان خود فروتن كنیم و به آنها تسلیم شویم زیرا محك تسلیم ما به خدا عبارت است از تسلیم ما به مردم. هر نوع تحقیر و ناراحتى كه از طرف مردم بما مى‌رسد، در دست خدا وسیله‌ایست كه ما را خرد كند تا اینكه زندگى مسیح در ما بطور عمیق‌ترى ظاهر شود.بدین طریق توجه مى‌فرمایید كه تنها زندگى مسیح است كه مى‌تواند مورد پسند خدا باشد و زندگى پیروزمندانه خوانده شود و ما هر قدر كوشش كنیم، زندگى ما هیچگاه آن طور نخواهد شد، چون زندگى خودخواهانه ما با زندگى مسیح كاملا متضاد است، هیچگاه نمى‌توانیم زندگى او را در خود به فراوانى قبول كنیم مگر اینكه حاضر شویم خدا دائما ما را بمیراند. و براى این كار باید بوسیله تصمیمات خود با خدا همكارى كنیم.

نامه دادستان كل به وزير اطلاعات درباره بهائيت

دادستان كل كشور گفت: فعاليتهاي تشكيلات بهائيت در تمامي رده‌ها و نيز هر نوع تشكيلات جايگزين آن غير قانوني و ممنوع است.به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از فارس، قربانعلي دري نجف آبادي طي نامه اي خطاب به وزير اطلاعات با اشاره به اصل بيستم قانون اساسي مبني بر حقوق شهروندي همه افراد ملت و نيز اصل بيست و سوم قانون اساسي مبني بر آزادي افراد براي داشتن هر عقيده اي اظهار داشت : " داشتن يك عقيده و مرام،آزاد ولي اعلان و ابراز آن به منظور تحريف افكار ديگران،جريان سازي و يا تبليغ و تظاهر به قصد اغواگري و تشويش اذهان ديگران و عناوين مشابه مجاز نخواهد بود ".دادستان كل كشور در ادامه تاكيد كرد: اساسا " اشخاص حقيقي و حقوقي رسميت داده شده در قانون اساسي و قوانين عادي در فعاليتهاي موصوف آزادي عمل دارند اما مبادرت به هر گونه فعاليتي چه در قالب فردي،جمعي يا تشكيلاتي،اگر امنيت ملي و تماميت ارضي كشور را در معرض مخاطره قرار دهد،بديهي است كه حاكميت از اقتدار خود در جهت تامين مصالح عمومي و منافع ملي استفاده خواهد نمود و برخورد مقتضي را با خاطيان خواهد داشت ".وي سپس با اشاره به كارنامه و پيشينه شبكه و تشكيلات سياسي - اطلاعاتي بهائيت و همچنين وجود مركزيت آن در سرزمينهاي اشغالي فلسطين گفته‌اند: " مستندات،امارات و قرائن به دست آمده حاكي از آن است كه تشكيلات مذبور با دشمنان خارجي ملت ايران در ارتباط مستقيم بوده، داراي پيوندهاي ديرينه و مستحكمي با رژيم صهيونستي است و در ايران نيز به جمع آوري اطلاعات و فعاليتهاي نفوذي و تخريب پايگاههاي اعتقادي مردم مبادرت مي نمايند ".وي در پايان با تاكيد بر دستورات پيشين دادستان وقت كل كشور و رياست وقت قوه قضائيه در سال 1362،دال بر ممنوعيت هرگونه فعاليت تشكيلاتي جريان مذكور اعلان داشته است: "تشكيلات فرقه ضاله بهائيت در تمامي رده ها غير قانوني و غير رسمي بوده و وابستگي آنها به اسرائيل و ضديت آنها با اسلام و نظام اسلامي محرز و خطر آنها براي امنيت ملي مدلل و مستند است و لازم است با هر نوع تشكيلات جايگزين نيز كه در حكم بدل از اصل عمل نمايند، طبق مقررات برخورد شود ".سران تشكيلات غير قانوني بهائيت توسط وزارت اطلاعات دستگير شده و پرونده آنان در حال رسيدگي در دستگاه قضائي است و با دستور دادستان محترم كل كشور برخورد قاطع با عناصر تشكيلات، تا انهدام كامل آن ادامه خواهد داشت.

من فقط نمی خواستم مسلمان باشم

شهرام از خود می گوید:
با تغییر دین مشکلات برای من به وجود آمد. چندین بار از طرف دولت مرا به حفاظت و اطلاعات بردند. مرا پیش یک دیوار می نشاندند خیلی نزدیک رو به دیوار و بعد یک نفر می آمد پشت سر من و می گفت حق نداری پشت سرت را نگاه بکنی.
اگر نگاه کنی برایت خیلی بد می‌شود. آن زمان دقیقاً زمانی بود که برادرهای مرا گرفته بودند. آن سال، سال ۷۴ بود. بین ۷۴ـ ۷۳، خیلی ها را می‌گرفتند.

';
writethis(jsval);//-->
با من خیلی صحبت کردند. به قول خودشان می‌خواستند مرا ارشاد کنند.
من از آن جا بیرون آمدم. بعد از مدتی از جایی که خود‌م و خانمم‌ کار می‌کردیم، در فنی حرفه‌ای بودیم. من معلم آنجا بودم‌. دو رشته را درس می‌دادم . آمدند و به ما گفتند شما اخراج هستید. یک برگه‌ی خیلی کوچک دست‌نویس به ما داد‌ند.
دوست دارم این جمله را بگویم که چه چیزی را نوشته بودند. نوشته بودند با توجه به صلاح مملکت و اداره: زوجین اخراج‌. این برای من جالب بود‌. به عنوان یک جوان چه کار منفی را من انجام داده بودم. به عنوان کسی که دارد توی این مملکت زندگی می‌کند.
نه آدمی راکشتم‌. نه مواد مخدر استفاده کردم. نه جایی را بمب گذاشتم‌. نه صحبت از اتم و نمی‌دانم جنایت و یا خیانت بود. فقط می‌خواستم آزادانه خدایی را بپرستم که به او ایمان دارم.
می‌خواستم آن خدا را داشته باشم. بعد آمدم کار دیگری پیدا کردم بازهم مرا اخراج کردند. توی دبیرستان درس می‌دادم.
بعد از مدتی نزدیک به یک سال بیکار بودم. بعد یکی از عزیزانی که درواقع دستش با دولت یکی بود آمد به من پیشنهادی را داد، گفت بیا توی سازمان آب و فاضلاب به عنوان مسئول حسابداری استخدام شو‌. گفتم کار من چیز دیگری است‌.
تخصصم ساختمان است و نقشه‌های ساختمانی و صنعتی می‌کشم اصلاً از حسابداری سر در نمی‌آورم‌. گفتند اصلاً مهم نیست ما یک نفر حسابدار می‌گذاریم کنار تو؛ حسابداری را به تو یاد می‌دهد و بعد کار کن‌. من گفتم خلاف قانون است. ولی با این حال شما می‌گویید من انجا‌م می‌دهم‌.
بعد گفت فقط یک شرط دارد که شرط را باید بپذیری. تو کار را می‌گیری شرطش این است که "مسیحیت" را ول کنی. رها کنی. گفتم ببین من غیرممکن است که بخواهم مسیحیت را ول کنم من راهی را آمدم ومی‌خواهم تا آخرش باشم و ادامه بدهم‌.
خانه‌ای که زندگی می‌کردیم ما را جواب کردند. خانه‌ای را پیدا کردیم خلاصه می‌خواهم بگویم سه بار در یک ماه اثاث کشیدن خیلی زیاد است‌. خانمم دیسک کمر گرفت و مشکلات درد کمر داشت و تمام عزیزان می‌دانند که دیسک کمر چقدر دردش وخیم است‌.
همان حوالی بود که من حفاظت و اطلاعات می‌رفتم و می‌آمدم. کسی را به چشم نمی‌دیدم‌. از پشت سر می‌آمدم و می‌نشستم و صحبت می‌کردند. مثل یک جانی یا مثل یک آدم خراب کار یا مثل شخص خیلی وحشتناک با من رفتار می‌شد‌.
بعضی مواقع می‌گفتم خدایا من فقط می‌خواهم ترا بپرستم‌. چرا این‌ها با من این‌طور رفتار می‌کنند. آمد و گفت ببین تو شانس زیادی نداری. می‌گویی مسیحی هستی. باشد تو مسیحی هستی‌. ولی تو یک وقت در خانه‌ات را باز می‌کنی یک دفعه یک چاقو می‌رود توی شکمت‌.
یا این‌که داری توی خیابان رد می‌شوی یک ماشین می‌آید تو را می‌زند و می‌کشد. تو هم به عنوان یک مسیحی دیه نداری. من به عنوان یک انسان فقط نزدیک به هشت نه ماه یا یک سال فقط با ترس زندگی می‌کردم.می‌توانم چیزی را به طور خیلی خلاصه بگویم. خیلی خیلی خلاصه‌. ببینید مذهب یا دین یک مسأله خیلی شخصی است یا هر کسی بر‌ای خودش یک‌سری مسایل شخصی دارد. ولی این طور بگویم توی مسأله اسلام زمینه‌ای که من قبلاً بودم هیچ چیزی به عنوان شخصی وجود ندارد‌.
همه چیز مال آن‌هاست و آن‌ها تصمیم می‌گیرند. ما به عنوان انسان هیچ کاری را مثل این‌که نمی‌توانیم انجام بدهیم‌. به من گفتند حکمت اعدام هست و فر‌صت کوتاهی به تو می‌دهیم که از راهی که داری پیش می‌روی برگردی.
بعد من بلند شدم و گفتم من فکر خودم را کردم و می‌خواهم همین‌طوری که هستم باقی بمانم.
سعی کردم به طور خیلی خلاصه بگویم ولی به جرأت می‌توانم بگویم که هیچ روزی برای خودمان نبود. هیچ لحظه‌ای را توی ایران برای خودمان نداشتیم‌.
واقعاً زجر می‌دادند هم از طرف اطرافیان و هم از طرف خود دولت. بعد از مدتی شاید یکی دو سه سال گذشته بود. دیدم حتی نامه‌ی طلاق همسر من غیابی داده شده بود. و بدون این‌که اصلاً بخواهم حرف بزنم.
پدر خانمم و برادر خانمم یا مابقی آن‌ها تحریک شده بودند از طرف دولت، که طلاق خانم مرا بگیرند.دانشگاه می‌رفتم به جرم مسیحی بودن اسمش را گذاشتند جرم، به جرم مسیحی بودن و عوض کردن دین و مرتد بودن از دانشگاه اخراج شدم.
جایی به راحتی نمی‌توانستم کاری را انجام بدهم. اسمش را نمی‌ توان گفت زندان رفتن، نمی‌دانم این را چه بگویم. ولی نزدیک به شش و هفت بار به حفاظت و اطلاعات می‌رفتم و می‌آمدم. هر وقت می‌رفتم به غیر از توهین به غیر از ارشاد به قول خودشان یا این‌که تهدید کنند که چه بلایی در آینده قرار است سر من بیاید، کاری نمی‌کردند

دختر جوان مسیحی از سوی قاضی، تهدید به مرگ شد

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان، یک گروه وکلا در هلند در روز پنج‌شنبه ۲۹ ژانویه، از وضعیت دختر جوانی در مصر که به مسیحیت گرویده و از سوی قاضی تهدید به مرگ شده، ابراز نگرانی کرد. این دختر به علت اذیت و آزارهای وارده از سوی پلیس و خانواده‌اش قصد فرار از مصر را دارد.
به گفته جان ورمیر، سخنگوی سازمان " درهای باز" که حامی آن دسته از مسیحیان است که به خاطر ایمانشان جفا دیده‌اند، گفت: " این قضیه به خوبی بیانگر آن است که وضعیت برای مسیحیانی که پیش‌زمینه اسلامی دارند، چقدر بغرنج و دشوار است."
به نقل از منابع مسیحی "مارتا سموئیل ماکار" ۲۴ ساله روز شنبه ۲۴ ژانویه از سوی یک قاضی در قاهره تهدید شد. پس از آنکه مارتا از اعتراف به اینکه هنوز هم یک مسلمان است، امتناع کرد، قاضی به وی گفته بود: "اگر یک چاقو داشتم، همین الآن تو را می‌کشتم."
جان ورمیر به BosNewsLife گفت مارتا پنج سال است که از سوی خانواده و پلیس محلی تحت آزار و جفا است: "او نمی‌خواست که با همسر و فرزندانش در ترس و واهمه زندگی کند، بنابر‌این تصمیم گرفت به روسیه بگریزد. اما مسئولین فرودگاه خبردار شده و او را در فرودگاه قاهره، درست قبل از پرواز، دستگیر کردند."به گفته سازمان Open Doors همسر مارتا نیز دستگیر شده و فرزندان آنها موقتاً نزد یکی از اعضای خانواده ایشان هستند. ورمیر اضافه کرد: "پلیس و زندانیان مرد، رفتار بسیار بدی با ماکار داشته‌اند. او خود می‌گوید که در زندان از وی سؤ استفاده جنسی هم شده."
ماکار که برای اخذ پاسپورت در فرم مشخصاتش ذکر کرده بود که مسیحی است، محکوم به در دست داشتن مدارک جعلی نیز شد. به گفته Open Doors در مصر، تغییر دین قانونی از اسلام به مسیحیت امری کاملاً غیر ممکن است. مقامات، آن دسته از مسیحیان را که مظنون به کمک به مارتا برای اخذ پاسپورت مسیحی بودند را نیز دستگیر کردند. وضعیت این دسته از افراد هم تا كنون نامعلوم گزارش شده است.
وکیل ماکار، نادیا توفیق می‌گوید: "قاضی در مورد تغییر دین مارتا از او سؤال کرد و در آخر خواست که با وی تنها باشد. ما هم مجبور شدیم که دادگاه را ترک کنیم و گویا قاضی به مارتا گفته بوده: هیچ‌کس نمی‌تواند ایمانش را از اسلام به مسیحیت تغییر دهد و تو همچنان یک مسلمانی."!
و بعد از آنکه مارتا با اصرار می‌گوید که: "خیر؛ من مسیحی هستم."، قاضی دادگاه در جواب می‌گوید: "اگر یک چاقو داشتم، همین الآن تو را می‌کشتم."
با اینکه ماکار در حال حاضر به قید وثیقه آزاد است، پرونده هنوز مختومه اعلام نشده و گویا سه وکیل در پی دفاع از پرونده او هستند.
ماکار بسیار ترسیده که محاکمه بعدی‌اش به مراتب غیر منصفانه‌تر از قبلی‌ها باشد. او به خبرگزاری مسیحی " درهای باز" گفت: "تمامی قضات مسلمان و مخالف سرسخت تغییر دین هستند."

بازداشت یكی از نوكیشان مسیحی در كرج

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان ، حسین كریمی ۲۷ ساله از مسیحیان فارسی زبان ساكن كرج، صبح روز جمعه مورخه ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۷ ( ۳۰ ژانویه ۲۰۰۹) توسط تعدادی از مامورین امنیتی ( لباس شخصی) كه بدون ارائه حكمی از سوی مراجع قضایی وارد منزلشان شده بودند وی را بازداشت و سپس ایشان را به مكان نامعلومی انتقال دادند.
همچنین ماموران لباس شخصی ضمن تفتیش و بازرسی از منزل، بسیاری از لوازم شخصی شامل كتابهای مسیحی و جزوات الهیاتی و كیس كامپیوتر نامبرده را ضبط و با خود بردند.
علیرغم پیگیری خانواده و بستگان ومراجعه آنان به ستاد خبری وزارت اطلاعات دركرج، مسئولین حاضر به پاسخگویی د ر مورد وضعیت و محل نگهداری این هموطن مسیحی نشده و تاكنون اطلاعی از ایشان در دست نیست .
بی خبری از وضعیت نامبرده باعث ایجاد نگرانی در میان خانواده ایشان گردیده و این در حالی است كه مادر وی نیز بدلیل بیماری از نظر روحی و سلامت از وضعیت مناسبی برخوردار نمی باشد.
لازم به ذكر است این شهروند مسیحی بیش از این نیز در تاریخ ۲۶ آبانماه سالجاری نیز توسط مامورین امنیتی در كرج بازداشت شده بود كه پس از انجام مراحل عكس و انگشت نگاری و اخذ تعهد مبنی بر عدم فعالیت های مسیحی پس از ۴ روز بازداشت، آزاد گردید

ارعاب و تهدید پلیس مذهبی عربستان نسبت به یك كشیش برجسته

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از Compass Direct News، یکی از کشیش‌های برجسته خارجی، پس از اینکه در طول یک هفته، سه بار از سوی پلیس مذهبی عربستان و اشخاص دیگری تهدید شد، به ناچار از ریاض گریخت.
در جریان این تهدید‌ها که ۲ بار مستقیماً تهدید به مرگ بود، کشیش اریتریایی کلیسای خانگی، "یمان گابریل" از ریاض به شهر نامشخص دیگری در عربستان گریخت. گابریل که پدر ۸ فرزند بوده و به مدت ۲۵ سال در عربستان به شغل رانندگی کامیون مشغول است به این خبرگزاری گفت: در روز دهم ژانویه کاغذی بدون امضاء روی ماشینش پیدا کرده است که روی آن نوشته شده بود اگر عربستان را ترک نکند، کشته خواهد شد. و در تاریخ سیزدهم ژانویه نیز یکی از اعضای پلیس مذهبی به نام عبد‌العزیز او را به زور از کامیونش پیاده کرده و به او می‌گوید که باید کشور ما را ترک کنی.
گابریل در مصاحبه تلفنی با Compass گفت: "اول کاغذی روی ماشینم پیدا کردم که رویش نوشته شده بود: اگر این کشور را ترک نکنی، کشته خواهی شد. و درست سه روز بعد از آن عبدالعزیز به من گفت: تو که هنوز داری اینجا کار می‌کنی؛ پس چرا عربستان را ترک نمی‌کنی؟"
یک منبع مسیحی در عربستان می‌گوید که عبدالعزیز، به همراه یکی دیگر از همکاران پلیس خود، بعد از ساعت ۹ شب در جایی منتظر "گابریل" می‌شوند و وقتی پیدایش می‌کنند، او را متهم می‌کنند که مردم را وادار به تغییر دین می‌کند.
این منبع که به دلایل امنیتی ترجیح داده که نامش فاش نشود، گفت: "عبدالعزیز در آخر به یمان گفته یا کشور را ترک کند و یا منتظر اقدامات بعدی از سوی ایشان باشد. او از هر جهت در خطر است. روز پانزدهم ژانویه که یمان پیش من آمد، کاملاً مشخص بود چقدر از این جریانات ترسیده."
همان شب (۱۵ ژانویه) گابریل به این خبرگزاری گفت که چهار مرد با صورت‌های پوشیده، که ظاهراً سعودی هم بودند، سر راه او ظاهر می‌شوند و او را به زور از کامیون پیاده کرده و می‌گویند: "اگر از اینجا نروی، کشته خواهی شد. یا این کشور را ترک می‌کنی یا می‌میری."
گابریل هم پس از پناه جستن در خانه‌ای امن واقع در ریاض و ملاقات و مشاوره با مقامات چند سفارت‌خانه در سه‌شنبه ۲۷ ژانویه، به شهر دیگری منتقل شد.
در سال ۲۰۰۵، عبدالعزیز از پلیس مذهبی ترتیبی داده بود تا گابریل به همراه ۱۶ رهبر مسیحی دیگر که همه هم خارجی بودند، دستگیر شوند. اما خوشبختانه اطلاع رسانی در سطح بین المللی وفشارهای دیپلماتیک به آزادی ایشان در عرض چند هفته انجامید.
آن منبع مسیحی افزود: "بدون شک عبدالعزیز هنوز در خشم می‌سوزد. وقایع اخیر دقیقاً مرا به یاد قتل کشیش ایرلندی کلیسای کاتولیک رومی در ریاض انداخت، کشیش تونی هیگنز که در آگوست سال ۲۰۰۴ به قتل رسید."
گابریل ۴۲ ساله شبان بیش از ۳۰۰ مسیحی در ریاض است که اصالتاً اهل عربستان نیستند. به دلیل محدودیت‌های شغلی، از این تعداد، تقریباً ۱۵۰ نفر در روزهای جمعه، به جهت پرستش در خانه او جمع می‌شوند. او ریاض را بدون خانواده‌اش ترک کرد؛ چرا که همسر و فرزندانش در آگوست ۲۰۰۷ برای ادامه زندگی به مصر تغییر مکان داده‌اند.
به گفته این منبع مسیحی گابریل به همراه سه تن دیگر، کلیسای خانگی‌شان را حدود ۱۰ سال پیش در ریاض به راه انداختند و تنها بعد از گذشت چند ماه، گابریل آن سه نفر را هم برای رهبری کلیسا دست‌گذاری کرد. او می‌گوید: "ولی در حال حاضر، کل کلیسا در وحشت است. آنها منتظرند مثل سال ۲۰۰۵، این بار هم در میان جلسه جمعه، نیرو‌ها به طور ناگهانی به ایشان حمله کنند."
در آپریل سال ۲۰۰۵، نیروهای پلیس مذهبی عربستان ۱۷ کشیش را دستگیر کردند؛ دو پاکستانی، دو اریتریایی (شامل گابریل)، سه اتیوپیایی و ده هندی. ولی هیچ‌یک از ایشان بعد از آزادی، به کشور خودشان برگردانده نشدند.
وقتی از منبع مسیحی سؤال شد که آیا فکر می‌کنید ۲۰۰۹ هم سال مشابهی باشد، وی در جواب گفت: "بله. در ریاض هر ۳ یا ۴ سال، چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد. شاید ۲۰۰۹ هم یکی از آن سال‌های سرکوبی مسیحیان باشد. به هر حال کلیسای خانگی در اینجا برای رو‌به‌رو شدن با چنین جفاهایی، به مراتب از پیش آماده‌تر است."
سازمان بین‌المللی حمایت از آزادی مذهب در سال ۲۰۰۸ در بیانیه‌ای اعلام کرد که سؤرفتارها از طرف پلیس مذهبی عربستان سعودی همچنان ادامه دارد. گفته می‌شود که رژیم این کشور اخیراً اقداماتی ترتیب داده تا این نیروی پلیس را مهار کند.
بنا به گزارشات، در پرونده افراد پلیس مذهبی، تهاجم‌های ناگهانی به جمع غیر مسلمان‌ها، آزار، سؤ استفاده و حتی قتل هم دیده می‌شود. این وقایع باعث ایجاد ترس در میان اقلیت‌های مذهبی کشور برای اجرای مراسم دعا و پرستش، شده است.
عربستان سعودی قانونی دارد که به تمامی افراد، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، اجازه پرستش‌های خصوصی و در خلوت را می‌دهد. اما گویا در سال گذشته، پلیس مذهب چندین بار این قانون را زیر پا گذاشته و گزارشات متعددی وجود دارد که همگی حاکی از رفتار خشونت‌آمیز این گروه با مردم است.
اعضای پلیس مذهبی، هیچ‌گاه از یونیفرم مخصوص استفاده نمی‌کردند اما از این به بعد موظفند که پلاک مشخصاتشان را روی لباس‌هایشان نصب کنند. هم‌چنین این افراد از این پس تنها زمانی اجازه فعالیت دارند که همراه با نیرو‌های پلیس عربستان باشند. آنها اختیار دارند به مسائلی از قبیل فعالیت‌های مذهبی افراد غیرمسلمان، نمایش یا فروش هر چیز مربوط به مسائل جنسی و پورنوگرافی، تولید، توزیع یا مصرف الکل، زنا، همجنس‌گرایی و قمار بازی رسیدگی کنند.
با این وجود که قوانین عربستان سعودی هرگونه فعالیت مذهبی پیروان هر دینی به جز اسلام را ممنوع می‌داند، ولی به افراد خارجی در صورتیکه اجتماعشان زیاد شلوغ نباشد، اجازه پرستش خصوصی را می‌دهد.
در کشور عربستان هنوز قانونی در حال اجراست که مربوط به قرن ۱۸ و نوشته محمد‌بن عبد‌الوهاب است. بر اساس این قانون مجازات ارتداد، یعنی تغییر دین از اسلام به هر مذهب دیگری، مرگ می‌باشد. اما خوشبختانه گفته می‌شود که در سال‌های اخیر هیچ مورد اعدامی به جرم ارتداد ثبت نشده است.

مسیحیان از كتاب مقدس در هر مكانی استفاده می كنند

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازchristian today، نتایج یک تحقیق نشان داده که مردم از خواندن یک رمان عاشقانه در اتوبوس، بیشتر از خواندن کتاب مقدس خجالت می‌کشند.
این تحقیق که از سوی انجمن کتاب مقدس صورت گرفته، همچنین نشان می‌دهد که کارمندان اداره‌ها به آن دسته از همکارانشان که در محیط کار، کتاب مقدس می‌خوانند، اعتماد بیشتری داشته و آنها را در کار صادق‌تر می‌بینند.
از طرفی هم ۱۴% کارمندان گفته‌اند هم‌صحبت شدن با آنهایی که در محیط کار، اهل مطالعه کتاب مقدس (پرفروش‌ترین کتاب دنیا) نیستند، به مراتب مفرح‌تر از آنانیست که کتاب مقدس می‌خوانند.
این بررسی نشان داده که مردم باور دارند اگر افراد بیشتری کلام می‌خواندند، وضع دنیا خیلی بهتر از این‌ها بود.
مسئولین انجمن کتاب مقدس، نتایج بررسی خود را روز ۲۷ اکتبر، که به نام "روز استفاده از کتاب مقدس" نامگذاری شده، منتشر کردند. پیغام این روز برای تمام مسیحیان اینست که کتاب مقدسشان را در کیفشان با خود حمل کنند؛ همانطور که ساندویچ شان را همیشه در کیف می‌گذارند و فراموش نمی‌کنند، کلام را نیز به همراه داشته باشند. چون این کار می‌تواند روی تصمیم‌گیری‌های آنها و مثبت‌تر کردنشان تأثیر بگذارد.
انجمن کتاب مقدس روز یکشنبه‌ای را برای معرفی طرح خود تعیین کرده و امیدوار است که از دوشنبه، فردای آن روز، مردم کتاب مقدس را بخش جدی‌تری از زندگی خود تلقی کنند.
یکی از اعضای هیئت رئیسه این انجمن می‌گوید: "این روزها مردم می‌توانند تورات را روی گوشی موتورولا بریزند، حرف‌های خدا را از آی‌پاد (iPod)بشنوند، به جای مجله مترو، انجیل متی بخوانند و وضعیت اشعیاء را از روی اینترنت چک کنند. کتاب مقدس در حقیقت، سرشار از گنجینه‌های نهفته‌ایست که باید کشف شوند.
در آن روز یکشنبه‌ای که ترتیب داده‌ایم، به همراه مردم قصد حفاری در کلام را داریم تا حقایق مربوط به خود را در آن کشف کنیم. و بعد، امید داریم که از دوشنبه، آن پیام بخشی از زندگی ما شود."
در جریان تحقیق، ۵۴% از مردم گفته‌اند از خواندن یک مجله بزرگسال ( پلی بوی) در جمع خجالت‌زده می‌شوند. ۲۵% چنین حسی را نسبت به خواندن رمان عاشقانه دارند. ۱۶% از خواندن کتابهایی که درباره کمک به نفس حرف می‌زند، خجالت می‌کشند و ۱۵% از خواندن کتاب کودک. فقط ۱۴% افراد از اینکه در جمع، کتاب مقدس دستشان بگیرند، خجل می‌شوند.
در محیط کار هم ۸۱% بر آن عقیده بودند اشخاصی که کتاب مقدس می‌خوانند، مذهبی‌اند. ۵۰% گفته‌اند به چنین افرادی اعتماد و احترام مضاعف دارند. ۴۲% هم می‌گویند کارمندانی که کلام می‌خوانند، در رابطه با مشتری و سایر همکارانشان صادق و درستکار‌ترند.
در رابطه با اینکه آیا کتاب مقدس باید در جمع خوانده شود، ۷۰% موافقت داشته‌اند. ۱۳% نیز گفته‌اند مطالعه کلام باید محرمانه، و در خلوت شخصی هرکس صورت گیرد.
اما به طور کلی ۵۳% مردم گفته‌اند اگر افراد بیشتر به خواندن کلام روی بیاورند، دنیایی بهتر خواهیم داشت.
دیوید اسپیریگ، ارائه‌دهنده این آمارها، می‌گوید: "فکر می‌کنم وقت آن باشد که کتاب مقدس را به جای اصلی خودش برگردانیم: در مرکز و محوریت زندگی روزانه‌مان. می‌خواهیم وجود کتاب مقدس در محیط کار و روی میز هرکس، به اندازه وجود فنجان قهوه، واجب و ضروری شود."