۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

کسانی که رهبری خامنه‌ای را نخواهند مستحق مرگ هستند

پس از شنيده شدن شعارهای "مرگ بر خامنه‌ای"، "مرگ بر ديکتاتور" و "مرگ بر ولايت فقيه" در عرصه‌ی عمومی، دو سياست متفاوت در برخورد با اين نوع شعارها از سوی حکومت اتخاذ شده است.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از رادیو اروپای آزاد، از يک سو دستگاه قضايی مشغول محاکمه‌ی دستگير شدگان اعتراضات به اتهام محاربه و صدور حکم اعدام است، کسانی که بزرگترين جرم آنها دادن شعارهای فوق است. از نگاه حکومت جمهوری اسلامی کسانی که رهبری خامنه‌ای را نخواهند مستحق مرگ هستند. در تبليغات حکومتی، بر اساس اعتقادات مذهبی مسلمانان ، مخالفان رهبر جمهوری اسلامی، مخالفان پيامبر اسلام (اعضای مسجد ضرار) و اعتراض‌ها فتنه‌ی خوارج (عليه امام اول شيعيان) معرفی می شوند. از سوی ديگر رسانه های اقتدارگرا و مقامات حکومتی تلاش می کنند همه‌ی کمالات متصور را به او نسبت دهند.
درايت در سرکوب
روزنامه‌ی اختصاصی بيت رهبری مهم ترين ويژگی رهبری را مديريت وی در سرکوب اعتراضات می داند و از زبان روحانيون انتصابی برای خبرگان به اين مجلس پيشنهاد می کند که به مداحی علی خامنه‌ای بپردازند: "تعدادی از نمايندگان ملت در مجلس خبرگان معتقدند با توجه به نقش بی بديل رهبر معظم انقلاب در مقابله با فتنه آمريکايی اخير بايد مهم ترين دستور کار اجلاسيه هفتم تجليل از درايت رهبری در حوادث بعد از انتخابات باشد." به همين بهانه همه‌ی کمالات عالم به وی نسبت داده می شود: "ايشان در هوشياری، بيداری و آگاهی دادن جامعه و عبور کشور از بحران های مختلف ايفاگر نقش بی بديلی بوده اند. ... نقش مقام معظم رهبری در عرصه های نظامی، علمی، هسته ای، فناوری و همچنين توسعه فرهنگ اهل بيت کم نظير و مثال زدنی است. (عبد النبی نمازی) ... راهی که از سوی رهبر انقلاب ترسيم می شود صراط حق است.(احمد خاتمی)" (کيهان، ۴ اسفند ۱۳۸۸)
اين پيشنهاد در گزارش کميسيون تحقيق مجلس خبرگان رهبری درباره اصل ۱۱۱ قانون اساسی دنبال شده است: "در اين مدت ۲۰ سال و اندی در وجود رهبر عزيزمان نه تنها کم و کاستی مشاهده نشد بلکه هر مقدار زماناً جلوتر می رويم صفات لازم مزبور درخشان تر، مخصوصاً درايت و مديريت در حد اعلا در ايشان متجلی می شود . ... مديريت عالی و درايت رهبر معظم انقلاب [در خنثی کردن توطئه‌ها يا همان سرکوب اعتراضات] ... مقام معظم رهبری با آن ذکاوت و تيزهوشی که دارند. ... در آستانه انتخابات از روشنگری ها و هدايت های بصيرت آميز به طور مرتب مردم را برخوردار می فرمودند. ... رهبر حکيم و ديده‌بان شجاع فرزانه" (تابناک، ۶ اسفند ۱۳۸۸) کميسيونی که مسئول نظارت بر اعمال رهبری است در اين عبارات به صراحت به مداحی وی می پردازد.
از اين کميسيون در صورت آزاد بودن انتخابات مجلس خبرگان و عدم نظارت استصوابی انتظار می رفت که به نقض گسترده‌ی حقوق مردم در ماه‌های پس از انتخابات رسيدگی و نتايج را به مردم اعلام کند. دهها کشته، هزاران زندانی، موارد متعدد شکنجه و تجاوز، تخريب اموال عمومی توسط نيروی انتظامی و لباس شخصی‌ها، کتک زدن مردم در خيابان‌ها، اعتراقات اجباری، دادگاه های نمايشی و فجايع کهريزک، کوی سبحان و کوی دانشگاه و دهها مورد ديگر از اعمل غير قانونی رهبری می توانست در اين گزارش ذکر شود.
مديريت منطقه ای
افراد نزديک به بيت رهبری شروع به ارائه‌ی چهره ای موفق، عالم، زاهد، مردمی و خدايی از علی خامنه ای در ايران کرده‌اند. علی اکبر ولايتی، مشاور رهبری در سياست خارجی، جهت مداحی خامنه ای در سياست خارجی احساس وظيفه کرده و علی خامنه ای را عامل تبديل شدن ايران به قدرت بزرگ منطقه معرفی می کند. (تابناک، ۱۴ بهمن ۱۳۸۸) ايران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ قدرت بزرگ منطقه بود و از لحاظ سياسی و اقتصادی با ترکيه و عربستان و حتی امارات متحده‌ی عربی قابل مقايسه نبود. اين نکته مغفول نظر فردی واقع شده که مدعی تخصص در تاريخ ايران (علاوه بر پزشکی) است.
آقا زاده‌های ساده زيست
عزت مطهری (عزت شاهی) نيز در حوزه‌ی خصائل اخلاقی و قدرت کلام سید علی خامنه ای به مداحی می پردازد و همان داستان‌های ساده زيستی متعلق به دوران گذشته (و نه حال) را بيان می کند. (الف، ۱۴ بهمن ۱۳۸۸) مداحان خامنه ای با سر زير برف کردن به رفع اتهامات وارده به خامنه ای می پردازند: "ايشان تا جايی که من می‌شناسمشان و می‌دانم و فکر هم نمی‌کنم غير از اين باشد، از اول خودشان را آلوده‌ی مسائل اقتصادی نکردند. نه خودشان، نه خانواده‌شان آلوده‌ی مسائل اقتصادی و اين چيزها نبودند و تا حالا هم من نشنيده‌ام که کسی پشت سر ايشان- راجع به اين که آيا بچه‌های او هم جزء آقازاده‌ها هستند و اِهنّ و تُلپی دارند و پولی و ثروتی دارند، زندگی تشريفاتی دارند و...- حرف بزند." (همان)
اين سخنان بعد از شايعات مربوط به حساب های بانکی اعضای خانواده‌ی خامنه ای در بانک های خارج کشور مطرح می شوند. کسی که همه‌ی ثروت کشور در اختيار وی است و به هيچ کس حساب پس نمی دهد و همراهان و وفاداران به وی به صدها ميلياردها دلار پول و املاک در داخل و خارج کشور دسترسی دارند و مرتبا اخبار مربوط به فساد مالی توسط دستگاه های دولتی منتشر می شود چگونه می تواند آلوده‌ی مسائل اقتصادی نباشد و اگر نيست چرا کوچک ترين انتقادها را با سالها زندان و شکنجه پاسخ می دهد؟ در هيچ مرجعی به طور شفاف اعلام نشده است که فرزندان و ديگر وابستگان وی چه مشاغلی دارند و در آمد و ثروتشان چه قدر است. اين پنهانکاری طبعا به شايعات دامن می زند.
تقدير الهی
بدنامی رهبر جمهوری اسلامی در افکار عمومی و مطالبه‌ی گسترده‌ی دمکراسی باعث شده است دستگاه روايت سازی روحانيت در جهت داستان سازی برای محتوم بودن ولايت وی و تقدير الهی بودن آن وارد عمل شود. يکی از روحانيون در سخنرانی خود در مجتمع فرهنگی شهيد غفاريان ولايت خامنه‌ای را به الهامات غيبی افراد صالح و زاهد ربط می دهد تا شبهات مربوط به عدم مشروعيت عمومی وی را دفع کند. او همه‌ی شرايط دنيوی برای ولايت را نفی کرده و انتصاب الهی را شرط آن قرار می دهد.
وی در مورد خامنه‌ای با بيان دو داستان اين انتصاب الهی را اثبات می کند. يک داستان مربوط به دوازده سالگی خامنه‌ای است: "ايشان می دانيد ۱۲ سالکی معمم شدند. وارد يک جلسه‌ای می شوند تو مشهد که يکی از اوتاد و عرفا و اهل معرفت تو اون جلسه بوده. تمام قد جلوی ايشان بلند می شود، جلوی بچه‌ی ۱۲ ساله، می آد جلو پيشانی ايشان را می بوسد. همه‌ی دور و بری ها اعتراض می کنند. شما آیة‌الله، شما بزرگ، برای اين بچه بلند شديد. ايشان می فرمايد شما نمی دانيد اين ذخيره‌ی خداست. هر کی پرده ها براش کنار رفته باشه اينها را می بيند."
داستان ديگر مربوط به آیة‌الله بهاءالدينی است که در قم به زهد و عرفان مشهور بود: "سال ۶۴ که مجلس خبرگان آقای منتظری را به عنوان قائم مقام مطرح کرد اومدند به آیة‌الله بهاء الدينی ... گفتند آقا جانشين آقا روح الله را خبرگان معرفی کرد، آقای منتظری. آقای بهاء الدينی بلند فرمودند نه آقا. جانشينی آقا روح الله مال کس ديگر است. اين دور و بری ها فکر کردند آقا متوجه نشده گفتند ساعت دو اخبار راديو را بگيريد. براتون می گه. فرمودند می دونم. نه آقا." (فيلم اين سخنرانی با عنوان "چرا آيت الله پير طلبۀ۱۲ساله "خامنه ای"را می بوسد" بر روی سايت يوتيوب گذاشته شده است.)
سخنران در اينجا تلاش می کند با دو قصه مخاطبان مذهبی را به مقدر و محتوم بودن رهبری خامنه‌ای باورمند سازد، داستان‌هايی که راوی شان مشخص نيست و حتی اگر دو روحانی در اين باب خواب نما شده باشند و سخنانشان مشخصا به رهبری خامنه ای مربوط باشد (که نيست، اولی احتمالا هر ملايی را ذخيره‌ی الهی می دانسته و دومی نمی خواسته منتظر رهبر شود) نمی توان سرنوشت يک کشور را با آنها تعيين کرد. به بيان داستان پردازان، اگر کسانی هستند که اين موضوع يعنی مقدر بودن ولايت الهی خامنه‌ای را نمی بينند (حتی اکثريت مردم) بايد در روشن بينی آنها شک کرد و کسانی که اين امور را می بينند حق دارند با داغ و درفش و شکنجه و قتل بر مردم حکومت کنند.
مجامله‌ پوتين و پنهانکاری
احمد مروی، معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبری، در بيان زهد مولای خود احساس وظيفه کرده است. او خامنه ای را از حيث رياضت کشی و زهد تا مرتبه‌ی انبيا بالا می برد و از قول پوتين می گويد: "من مسيح را نديده‌ام اما تعاريف او را در انجيل شنيده و خوانده‌ام، من مسيح را در رهبری ايران ديدم". (تابناک، ۱۳ بهمن ۱۳۸۸) او در وصف ساده زيستی خامنه ای داستان‌های زيادی را روايت می کند: "ايشان اصرار کردند که نه بياييد منزل ما، ما هم رفتيم، سر سفره چای بود و نان و پنير و ظرفی حلوا، ما با اين غذا‌ها خودمان را سير نکرديم که برای غذای اصلی جا داشته باشيم، به اشاره از خادم آقا که پيرمردی است پرسيديم خبری است گفت نه همين غذاست." (تابناک، ۱۳ بهمن ۱۳۸۸) شبيه اين داستان‌ها قبلا از سوی حداد عادل نيز روايت شده بود. با فرض راست گويی راوی (در کشوری که مقاماتش از صبح تا شام دروغ می گويند)، چنين رهبری که هيچ چيز برای خود نمی خواهد چرا منتقدان حکومت نمی توانند يک روزنامه داشته باشند و ايران جهنم روزنامه نگاران است؟ حکومتی که از نظر شفافيت در قعر فهرست کشورها قرار دارد چگونه انتظار دارد مردم اين داستان‌ها را برای "علی" معرفی کردن خامنه ای باور کنند؟
عدم محبوبيت علی خامنه‌ای در جامعه تا آنجا گسترش يافته که هواداران هيئتی وی به قسم ها متوسل می شوند تا وی را به مردم بفروشند: " من متولد ... ۶۶ سال سن دارم و ۶۰ سال است که طلبه هستم. برخی از جلساتی که هم اکنون دارم نزديک به ۳۰ تا ۴۶ سال است که برگزار می‌شود. غرق در آخوند، حوزه، طلبه، مرجعيت، فقه و اجتهاد هستم. ۳۰ سال است که رساله می‌نويسم. آيا حضرت عباسی بهتر از ايشان برای رهبری داريم؟" (سيد مرتضی خاتمی، فارس، ۶ دی ۱۳۸۸

بازداشت و وضعیت نامعلوم كشیش كلیسای آشوری كرمانشاه در اصفهان

در حالیكه هنوز دلایل بسته شدن كلیسای كرمانشاه اعلام نشده است ، كشیش آن كلیسا در شاهین شهر اصفهان ، زمانی كه به دیدار دوستان قدیمیش رفته بود بازداشت و به مكان نامعلومی منتقل شد .
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان از اصفهان، روز سه شنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۸ (۲ فوریه ۲۰۱۰) ماموران اطلاعات و امنیتی اصفهان، كشیش " ویلسون عیسوی " رهبر كلیسای آشوری كرمانشاه را در منزل یكی از دوستانش در شاهین شهر دستگیر كردند . بازداشت ایشان توسط نیروهای امنیتی بدون اطلاع قبلی انجام گرفت و تاكنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری و یا قرار قانونی برای بازداشت ایشان در دست نیست .
( برای دیدن عكسها بر روی تصاویر كلیك نمائید)
كلیسای آشوری كرمانشاه كه به علت قدمت ساختمان و خرابی سقف آن از مدتی قبل عملا به حالت نیمه تعطیل در آمده بود و فعالیت چشمگیری نداشت ، این كلیسا یك ماه قبل از دستگیری كشیش آن، در صبح روز شنبه ۱۳ دی ماه ( ۲ ژانویه ۲۰۱۰) پس از یورش ماموران اطلاعات به خانه "كشیش عیسوی" این كلیسا پلمپ و بسته شد . ماموران امنیتی پیش از آن با گرفتن تماس تلفنی متوجه شده بودند كه این كشیش در خانه و كلیسا حضور ندارد ، به گفته خانواده ایشان ماموران امنیتی با ورود به خانه كشیش ویلسون ضمن تفتیش و بازرسی خانه در غیاب ایشان كلیه وسایل شخصی ، جزوات و كتابهای وی را ضبط و با خود بردند .
كشیش "ویلسون عیسوی" شبان سابقه دار ، مسن و سپید موی كلیسای آشوری كرمانشاه به تائید تمام كسانی كه او را میشناختند نمونه یك انسان سلیم و ساده زیست واقعی بود . او سالها با كمترین امكانات مادی برای خود و خانواده اش خداوند را در كلیسا خدمت میكرد و تمام تلاشش را برای سرپا نگه داشتن كلیسای قدیمی كرمانشاه كه میتواند جزو آثار بیادماندنی وا رزشمند كشور بحساب بیاید گذاشته بود . او با جدیت تمام در این سالها ی طولانی تلاش داشت تمام مقررات بسیار سخت و محدود كننده حكومتی برای كلیساها در ایران را رعایت كند تا بهانه ای به دست كسی برای بستن آن كلیسا ندهد ، تا اینكه چراغ خانه و محراب عبادت عیسی مسیح را برای مسیحیان منطقه باز نگه دارد.
شاید در بین تمام كلیساهای معدود و محدود ایران "كلیسای كرمانشاه" به خاطر همین خصوصیت قناعت پیشگی شبان آن به كمترین امكانات و منابع مالی نیز دسترسی داشت و به همین دلیل بود كه كشیش ویلسون مدتها پیش از بسته شدن كلیسا توسط ماموران، بسیار تلاش میكرد تا منابع مالی و مجوز تعمیرات داخلی ساختمان كلیسا را فراهم كند و به نظر میرسید تمام وقت خود را روی این مسئله گذاشته است .
بر اساس گزارش منابع خبری در كرمانشاه ، ابتدا بسته شدن بی دلیل كلیسا توسط مقامات امنیتی كه فعالیت چشمگیر چندانی نداشت و بعد هم دستگیری ناگهانی و بدون مجوز قضائی كشیش آن كلیسا كه به جرات میتوان او را یكی از مظلوم ترین و بی سرو صدا ترین مسیحیان آرام ایران دانست ، دلیلی جز این نمیتواند داشته باشد كه دستهای پنهانی قصد دارند به هر قیمت از تعمیرات ساختمانی و سرپا نگه داشتن و فعالیت مجدد كلیسای كرمانشاه جلوگیری كنند .
به گفته آگاهان مسیحی در اصفهان كشیش ویلسون پیش از انقلاب در كارخانجات صنایع هلیكوپتر سازی آن شهر اشتغال داشته است به همین علت دوستان و آشنایان بسیاری در آن منطقه از كشور دارد . در زمان بازداشت، نامبرده در خانه یكی از دوستان خود در شاهین شهر مهمان بوده است كه ماموران بدون هیچگونه توضیح یا ارائه حكمی ایشان را بازداشت نموده و با خود برده اند . هنوز به خانواده حیرت زده او نیز هیچ توضیحی و یا دلیل مشخصی درباره علت و مرجع دستگیری و محل نگهداریش داده نشده است .
كمیته مسیحیان در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ضمن ابراز نگرانی و اعتراض شدید به برخورد غیر قانونی و غیر انسانی برای بازداشت كشیش" ویلسون عیسوی" بدون انجام مراحل قانونی و ذكر دلیل این عمل را به شدت محكوم كرده، و همچنین از وضعیت نگهداری او با گذشت بیش از ۲ هفته در مكانی نامشخص ابراز نگرانی نموده و اعلام می كند دستگاه قضایی و امنیتی باید هرچه سریعتر این هموطن مسیحی را با توجه به سن و وضعیت جسمانی ایشان آزاد كند و اجازه دهند تا از حقوق قانونی و انسانی و شهروندی خود بعنوان یك اقلیت دینی استفاده نماید .
به گزارش FCNN، بر طبق منابع خبری همه این وقایع اسفبار در كمتر از ۲ ماه گذشته در حالی اتفاق افتاده كه روز دوشنبه هفته گذشته ۲۶ بهمن ۱۳۸۸( ۱۵ فوریه ۲۰۱۰ ) درجلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل كه اینبار مختص بررسی پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی بود ، شخصی با هویت ناشناخته كه به عنوان یكی از اعضای جامعه آشوری ایران از سوی هیئت نمایندگی قوه قضائیه جمهوری اسلامی معرفی شد اعلام كرد كه هیچگونه فشاری از سوی حكومت بر مسیحیان ایران وارد نمیشود و این اقلیت مذهبی در آزادی كامل در ایران زندگی میكنند !!!
كمیته مسیحیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران خواستار اطلاع رسانی مقامات و مسئولین مربوطه در مورد محل نگهداری كشیش "ویلسون عیسوی" و ذكر هرچه سریعتر دلایل بازداشت او هستند . ضمن اینكه خواستار آزادی بدون قید و شرط این كشیش و رفع پلمپ از كلیسای كرمانشاه میباشند .
همچنین لازم به ذكر است در تداوم تعطیلی كلیساهای كشور و منع برگزاری مراسم های عبادتی و پرستشی از سوی مقامات امنیتی برای مسیحیان در روزهای جمعه در كلیسای جماعت ربانی مركز در تهران ، پیش از این نیز "كلیسای آشوری شهرآرا" در تهران بدلیل فشارها و تهدیدات از سوی مقامات حكومتی و با دخالت مستقیم "یوناتن بت كلیا" نماینده جامعه آشوریان درمجلس شورای اسلامی در فروردین ماه ۱۳۸۸ تعطیل گردید

اسلام یک دین نیست! اسلام یک ایدئولوژی سیاسی خطرناک است

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

یک حکومت نظامی دین سالار

در اصل این پاسداران و مأموران سازمان های اطلاعاتی سپاه هستند که قدرت را در دست دارند.
کریم لاهیجی حقوقدان، رئیس انجمن ایرانی حقوق بشر و نائب رئیس فدراسیون جهانی حقوق بشر که در پاریس در تبعید زندگی می کند در گفت و گو با لیبراسیون از شفاف نبودن ساختار حاکمیت در ایران می گوید.
در ایران در حال حاضر قدرت واقعی در دست کیست؟
دقیقاً معلوم نیست.
آیا رهبر عالی ایران علی خامنه ای به تنهائی قدرت را در اختیار دارد یا به همراه گروه مشاورانش؟
در اصل این پاسداران و مأموران سازمان های اطلاعاتی سپاه هستند که قدرت را در دست دارند. رئیس دفتر خامنه ای و رئیس سازمان اطلاعاتی وابسته به او برای ما چهره های شناخته شده ای هستند امّا این ها مجری دستوراتند.
آیا رهبر اهل مشورت هست و در صورت پاسخ مثبت با چه کسی؟
گفتن اینکه چه کسی در رأس هرم قدرت قرار دارد کار بسیار دشواری است. علی اکبرهاشمی رفسنجانی را ببینید. با مسئولیت هائی که او برعهده دارد یعنی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست مجلس خبرگان نفر سوم یا چهارم نظام است امّا هربار که حرفی می زند مورد تهاجم قرار می گیرد و حرف هایش سانسور می شود... هرکسی که در خط رهبر نباشد، حتی اگر دردولت مسئولیتی داشته باشد به سرعت او را منزوی می کنند. همه باید بدون قید و شرط و دربست مطیع اوامر خامنه ای باشند.
احمدی نژاد تا چه اندازه قدرت دارد؟
احمدی نژاد مشروعیتش را هم در میان مردم و هم در میان بخشی از نظام از دست داده و به همین خاطر میان اصولگرایان همسو با او و اکثریت نمایندگان مچلس اختلاف وجود دارد. احمدی نژاد از هفت ماه پیش که دوباره بر مسند حکمرانی جلوس کرده تا الان کار مهمی انجام نداده و در قضییه هسته ای هم مرتب تناقض گوئی می کند و این ها همه حتا اگر به کوتاه شدن دوره دولتش منجر نشود به او به شدت آسیب زده است.
آیا می توان گفت که در ایران شبه نظامیان حکومت می کنند؟
حدود 75% ترکیب مجلس از نمایندگانی تشکیل شده که سابقاً پاسدار بوده اند از جمله علی لاریجانی رئیس مجلس. در دولت هم همین نسبت را می توان دید. تنها قوّه ای که مصون مانده قوه قضائیه است که در آنجا هم اخیراً صادق لاریجانی ریاست این قوّه یکی از افسران سپاه را به عنوان مشاور تعیین کرد. فرماندهان سپاه هرروز به رهبران مخالفان و هواداران جنبش هشدار می دهند. تا زمانی که این سیاست فرار به جلو ادامه داشته باشد و با توجه به سلطه سپاه بر اقتصاد، حکومت پاسداران برقرار خواهد بود. بنابراین ما با یک حکومت نظامی یا بهتر بگویم نظامی دین سالار مواجه هستیم که در آن آخوندها دیگر نظارتی بر ساز و کارهای سیاسی ندارند. در مجلس تعداد آخوندها به شدت کاهش یافته است و در دولت تنها وزیر آخوند وزیر اطلاعات است. روحانیت در مجموع مخالف احمدی نژاد است امّا خشن ترین حرف ها خطاب به مخالفان از دهان آخوندها شنیده می شود. نقش سخنگوئی به روحانیون محول شده و تصمیم ها جای دیگری گرفته می شود.
نیروهای امنیتی چی؟ در درونشان اختلاف وجود ندارد؟
در سطح رؤسا خیر ولی در میان مسئولان رده دوم و سوم هیچ نشانه ای که دال بر گرایش آنان به احمدی نژاد باشد دیده نمی شود. این ها با وجود اینکه بدون چون و چرا از رهبر تبعیت می کنند فکر نمی کنم موافق سرکوب باشند و همین پاشنه آشیل نظام است. در تظاهرات من هیچ نیروی امنیتی را ندیدم که پشت سرهم به مردم تیراندازی کند البته به جز تظاهرات عاشورا.

جمهوری اسلامی باید در شورای حقوق بشر محکوم شود

از زمان تاسیس این نهاد در سال ٢٠٠٦ جمهوری اسلامی علیرغم نقض فاحش و مستمر حقوق بشر اما هر بار از محکوم شدن نجات یافته است.
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل ازگزارشگران بدون مرز، روز دوشنبه ٢٦ بهمن ماه در نشست دوره‌ای شورای حقوق بشر وضعیت حقوق بشر در ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

از زمان تاسیس این نهاد در سال ٢٠٠٦ جمهوری اسلامی علیرغم نقض فاحش و مستمر حقوق بشر اما هر بار از محکوم شدن نجات یافته است. تصمیم قاطع کشورهای عضو شورا و به وِیژه کشورهایی چون چین و اعضای کنفرانس اسلامی در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران می‌تواند کمکی موثر در وادار کردن این کشور به محترم شمردن تعهدات بین‌المللی و موازین حقوق بشر باشد.
کشورهایی که در برابر سرکوب خونین هشت ماه گذشته در ایران سکوت می‌کنند در ارتکاب این جنایات شریک هستند. شورای حقوق بشر سازمان ملل به هنگام بررسی پرونده ایران باید به مسئولیت‌ خود عمل کند و نباید اعتبار این نهاد بار دیگر خدشه‌دار شود. شورای حقوق بشر باید خواهان آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی و از جمله روزنامه‌نگاران دربند شود. بیلان جمهوری اسلامی در سی و یکمین سالگرد تاسیس‌اش در یک کلام اسف‌باری وضعیت حقوق بشر و آزادی بیان و مطبوعات است.
از بهمن ١٣٥٧ تا امروز هزاران نشریه در ایران توقیف و تعطیل شده‌اند، صدها روزنامه‌نگار زندانی و صدها حرفه‌کار مطبوعات به حبس‌های طولانی مدت محکوم شده‌اند، متاسفانه ار فردای انقلاب تا امروز ده‌ها روزنامه‌نگار اعدام و یا به قتل رسیده‌اند. از خرداد ماه سال جاری بازداشت‌های خودسرانه و غیر قانونی روزنامه‌نگاران افزایش بی سابقه‌ای یافته است. جمهوری اسلامی ایران با برقراری حکومت ترور هر انتقاد به نهادهای سیاسی و مذهبی را سرکوب می‌کند. نگاهداری زندانیان در شرایط دشوار و انفرادی‌‌های طولانی مدت و در زندان‌های مخفی پایمال کردن حقوق اولیه و بینادین انهاست. این نوع زندانی کردن مخفیانه شکلی از " ناپدید کردن اجباری" و شکنجه و نقض حقوق بین‌المللی است. این اعمال می‌تواند از مصادیق جنایت علیه بشریت بشمار آید. گزارش‌گران بدون مرز یادآور می شود جامعه جهانی باید بر اساس اصول ناظر بر حقوق انسانی به محکومیت ایران رای دهد. گزارشگران بدون مرز خواهان تعیین گزارشگر ویژه‌ای از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران و اعزام فوری وی به این کشور است.

نامه یك دانشجوی مسیحی از اصفهان

من یك مسیحی ساكن اصفهان هستم . از شما تشكر میكنم كه برای ما مسیحیان این امكان را فراهم آورده اید كه بتوانیم ضمن داشتن یك منبع خبری مطمئن و بیطرف برای خودمان ، نظراتمان را هم منعكس كنیم .
به دنبال انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی و حركتهای مردمی متعاقب آن، برخی"مسیحیان ایران " نیز مانند سایر هموطنانشان بدون هیچگونه برنامه ریزی و سازماندهی به شكل كاملا خودجوش و طبیعی تلاش داشته اند در همه مراحل جنبش به عنوان یك ایرانی حضور داشته باشند .
حقیقت اینست كه برای بیشتر مسیحیان ایران چه آنها كه از اقلیتهای قومی ارمنی و آشوری هستند و چه آنهائی كه به اقلیتهای قومی وابسته نیستند یا به قولی "مسیحیان فارسی زبان" چندان فرقی نداشت كه چه كسی از بین ۴ كاندیدای آن انتخابات بحث برانگیز بر كرسی ریاست جمهوری اسلامی بنشیند . چون در حالی كه اولین و طبیعی ترین حق آنها یعنی آزادی دینی شان از طرف نظام جمهوری اسلامی رعایت نمیشود ، چگونه میتوانند به سایر مسائل جامعه سرك بكشند و مثلا از توسعه سیاسی و آزادی بیان و آزادی احزاب حرف بزنند . وقتی با جوانان مسلمان شیعه كه فقط به نتایج آن انتخابات اعتراض داشتند چنان برخورد شد وای به حال یك مسیحی كه در یك درگیری خیابانی دستگیر شود. آنوقت قدر مسلم پیراهن عثمانی كه از آن درست خواهد شد حكایتی میشود بیاد ماندنی كه معلوم نیست آیا میتواند به نفع جنبش عمومی مردم و جامعه مسیحیت باشد یا نه ؟
هر چند دغدغه هائی از این دست مسیحیان ایران را لزوما بسیار محتاط تر از سایر هموطنانشان میكند ، اما آنها نیز مانند بقیه بخاطر علاقه به ایران و ایرانی از هر قوم و نژاد و مذهب كه باشد دل نگران رخدادها ی جامعه هستند . به خصوص مسئله رعایت "حقوق بشر" چون میتواند بر زندگی روزمره شان اثر بگذارد بسیار مورد توجه مسیحیان ایران است و همه مسیحیان ایران به خاطر برقراری حقوق بشر هم كه شده در دل برای پیروزی مردم ایران دعا میكنند . این بسیار جالب توجه است كه برای اولین بار در تاریخ جنبش های سیاسی و فكری ایران حقوق بشر اینگونه مور توجه قرار گرفته است و فصل الخطاب شده .
اخیرا نامه ای داشتیم از یك دانشجوی مسیحی ساكن اصفهان كه وقایع اخیر در ایام محرم و عاشورا را در آن منطقه شرح داده است و چون نمونه ای از طرز نگاه مسیحیان ایران به وقایع اخیر به خصوص در شهرستانها و در ایام كریسمس و سال نو مسیحی میباشد ، بدون هیچ اظهار نظربیشتری آن را نقل میكنیم :
نامه ای از اصفهان
با سلام خدمت شما و تك تك كاربران محترمتان . من یك مسیحی ساكن اصفهان هستم . از شما تشكر میكنم كه برای ما مسیحیان این امكان را فراهم آورده اید كه بتوانیم ضمن داشتن یك منبع خبری مطمئن و بیطرف برای خودمان ، نظراتمان را هم منعكس كنیم .
همانطور كه میدانید اصفهان از شهرستانهائی در ایران است كه حالت مذهبی آن كمی بیشتر از بقیه شهرها میباشد . از دوران بچگی به یاد می آورم كه همیشه نزدیك مناسبتهای مذهبی اسلامی در خانه ما حكومت نظامی اعلام میشد . به خصوص در ایام عزاداری سه روزه رمضان و همینطور عاشورا و تاسوعا در ماه محرم . از همان روزهای آغاز رمضان یا محرم مرتب تذكرات مادر و پدرم به من و دوخواهرم شروع میشد كه مواظب رفتارتان باشید ، نكند كاری كنید كه شر شود، نكند در خیابان چیزی بخورید ، دقت كنید و زیاد دورو بر اماكن مذهبی مسلمانان آفتابی نشوید ، مواظب لباس پوشیدنتان باشید ، صدای موسیقی را بلند نكنید ، مواظب .......... و دهها تذكر دیگر كه گاهی اوقات از بس زیاد میشد اوقاتمان را تلخ میكرد . ولی با این وجود اكثر موارد آنها را به گوش میگرفتیم و اطاعت میكردیم .
به خصوص در دوسال اخیر كه خواهرهای كوچكتر من كمی بزرگتر شده بودند و حالا دیگر در سن ۱۴ و۱۶ سالگی دو دانش آمورز دبیرستانی بودند ، گویا هر لحظه بر نگرانی مادرم در مورد لباس پوشیدن آنها افزوده میشد و همیشه مادر و پدرم نگران رنگ لباس و روسری و مانتو و البته غلظت ماتیك و سایه چشم آنها بودند .
من كه كمی بزرگتر بودم ، در سن ۲۰ سالگی پس از دو سال پشت كنكور ماندن عاقبت زوركی به افتخار دانشجوئی در دانشگاه آزاد نجف آباد نائل شدم ! به همین علت هر روز مسیر اصفهان تا نجف آباد را اگر بخت یار بود با ماشین پدرم و اگر نبود با مینی بوس و خطی و اتوبوس طی میكردم .
به شخصه هیچگاه مشكلی با رعایت مناسبتهای مذهبی اسلامی نداشتم . حتی بنابه عادت آن ایام نیز جزئی از زندگی طبیعی من محسوب میشد كه به آن خو گرفته بودم . از طرف دیگر من دوستان باحالی داشتم كه هرچند بیشترشان ابراز بی دینی میكردند اما در خانواده های مسلمان و بعضا سخت مذهبی پرورش یافته بودند . به واسطه همین دوستان و روابط با آنها بود كه حتی برخی اوقات از نزدیك شدن ایام عزاداری اسلامی خوشحال هم میشدم .از خدا كه پنهان نیست از شما چه پنهان یكی دو بار هم برای اینكه بتوانم كنار دوستانم دختر و پسربا هم در خیابان بنشینیم شمعی در شب شام غریبان در خیابان روشن كردم و به دستم گرفتم .
فقط مشكل یكی همان گیرهای سه پیچ مامان و بابام بود ، یكی هم اینكه این مناسبتهای مذهبی اسلامی جای ثابتی در تقویم ندارند و هرسال بطور گردشی میچرخند . بنابراین آدم تكلیفش را نمیداند . باور كنید یكی از دلایلی كه هرسال برای داشتن تقویم جدید عجله دارم این است كه بدانم امسال این مناسبتهای اسلامی در چه روزهفته و چه ماهی می افتند و روزهای عزاداری اسلامی برخورد و تصادفی در تقویم با اعیاد مسیحی دارند یا نه ؟
محرم متفاوت
امسال با نزدیك شدن ماه محرم و ضعیت طور دیگری بود . اول از همه اینكه تقویم بسیار سر ناسازگاری داشت . ایام عزاداری محرم درست مصادف شده بود با ایام كریسمس و عاشورا عدل افتاده بود روز یكشنبه . به طبع حكومت نظامی خانه ما شدیدتر شده بود . پدرم و به خصوص مادرم به شدت اصرار داشتند كه ما نباید امسال به هیچ جشن یا مراسمی برای كریسمس برویم و حتی از خرید درخت و چیدن بساط كریسمس هم منصرف شده بودند و فقط مادرم قول میداد كه شام كریسمس مفصلی در خانه به ما بدهد . بابام هم قول داد اگر بچه های خوبی باشیم و همه نكات ایمنی را رعایت كنیم تا دردسری درست نشود ، كادوی كریسمس خوبی در خانه بدون سر و صدا دریافت خواهیم كرد.
دوم اینكه وضعیت در خارج خانه نیز طبیعی و مثل هرسال نبود . این بار از قرار و مدارهای متداول هرسال بچه های محل و دانشكده برای اینكه در تاسوعا و عاشورا كجا جمع بشویم و چه لباسی بپوشیم و چكار كنیم كه مامورها گیر ندن خبری نبود .هم در محل زندگیم اصفهان و هم در محل تحصیلم نجف آباد در چند كیلومتری اصفهان جو به گونه دیگری بود . دست بر قضا در همان روزهای اول محرم زد و یكدفعه اعلام شد آقای منتظری درگذشت .
آقای منتظری را میگفتند اهل نجف آباد است و گویا سالها پیش كه من به یاد نمی آورم آدم مهمی در كشور و حكومت جمهوری اسلامی محسوب میشده است . من فكر میكنم شاید بخاطر لهجه غلیظ نجف آبادیش كه این ماههای آخر در رادیوهای خارجی شنیدم او اینقدر مورد علاقه مردم شهر محل تحصیل من و همینطور اصفهان بود . نه تنها من كه مسیحی بودم بلكه بسیاری از بر و بچه ها و دوستان مسلمان زاده دبیرستان و دانشگاه هم او را تا چند ماه پیش درست نمی شناختند .
اما از انصاف نگذرم پارسال كه در كلیسا شنیدم او به عنوان یك مرجع تقلید مسلمان حرفهای خوبی در مورد اقلیتهای مذهبی زده است و از حقوق شهروندی برابر آنها با مسلمانان گفته توجهم به او جلب شد . احساس میكردم در چند ماه گذشته بخصوص در جریانات پس از انتخابات نیز دیگران به سرعت توجهشان به او جلب شده است. مدتی بود كه در نجف آباد روی شیشه برخی ماشینهای كرایه كش و تاكسی ها عكسهای كوچك او را جلو یا عقب می چسباندند . در جلسات مختلف داخل دانشگاه هم نام او را بیش از پیش میشنیدم و عكسهایش را میدیدم . او داشت برایم كم كم چهره آشنائی میشد .
با فوت او در در روز اول محرم انگار همه چیز در نجف آباد و اصفهان دگرگون شده بود . نمیدانم چرا احساس میكردم مردم با مرگ منتظری به وضوح بغضشان تركیده است . از همان روز اول محرم و پیش از انتشار خبر منتظری هم معلوم بود امسال این ماه رنگ و بوی دیگری دارد . یك روز پس از مرگ منتظری درخیابان مسجد سید اصفهان و در مقابل مسجد معروفش یعنی سید محشری برپا بود . من كه دلم میخواست از جریان سردر بیاورم دور از چشم مادرم به خیابان زدم تا در گوشه ای از خیابان در مغازه آب میوه فروشی پدر دوستم بایستم و نظاره گر جریان باشم . غوغائی به پا بود . راستش را بخواهید تا آن روز چنین چیزی را ندیده بودم و كمی ترسیدم .
‏پدر و مادرم دیگر حتی از شام كریسمس در خانه هم حرف نمیزدند و میگفتند همه چیز بماند برای ۶ ژانویه ( كریسمس ارتودوكس ها ) . ما به آنها غرو لند میكردیم كه ما ارتودكس نیستیم چرا باید كریسمس مان را تغییر بدهیم . آنها نیز میگفتند چه فرقی میكند بسیاری از ایرانیهای مسیحی آن موقع كریسمس میگیرند ما هم با آنها میگیریم . چه اشكالی داره ؟
عاشورای پر ماجرا
روز جمعه دو روز قبل از عاشورا من فهمیدم كه از این "كریسمس محرمی" چیزی به كسی نمی ماسد . رفتم سراغ كامپیوتر كه با كمك هزار فوت و فن و به زور صد جور فیلتر شكن كه نصف بیشترشون درست كار نمیكردن ، سر در بیارم در شهر چه خبر است . اما خیلی سخت بود چون سرعت اینترنت در مقایسه با روزهای قبل بازهم پائین تر آمده بود . وقتی بالاخره موفق شدم دیدم جو و فضای دیگری بر فیس بوك و توئیتر و بالاترین و بقیه سایت ها و شبكه های اجتماعی دنیای مجازی حاكم است . روز شنبه نیز تمام مدت پای كامپیوتر ماندم و به خودم فشار آوردم كه در خانه بمانم و بیرون نروم .
ولی عاقبت روز یكشنبه كه مصادف با روز عاشورا بود از خانه بیرون زدم تا ببینم دنیای مجازی چگونه در دنیای واقعی تجلی یافته است . با آنچه خوانده بودم و دیده بودم باز هم ترس به سراغم آمد . اما قدرت كنجكاوی بسیار قدرتمند تر از فاكتور ترس عمل میكرد . فكر كردم باید طوری رفتار كنم و درجائی بایستم كه با عزاداران اشتباه گرفته نشوم .چون دلم شور میزد كه ممكن است درگیری پیش بیاید .
چون هر سال میدان نقش جهان مركز اصلی برگزاری مجالس عزاداری عاشورا بود ابتدا به سوی آن نقطه رفتم .در اطراف میدان نقش جهان تا هشت بهشت تحت اشغال ماموران بیشمار بود . ماموران لباس شخصی با بی سیم های دستشان با هیجان از این سو به آن سو میرفتند . ماشینهای نیروی انتظامی بیشتر راههای منتهی به میدان را بسته بودند . هر كسی نمیتوانست وارد میدان شود و برخلاف هرسال جمعیت كمی در میدان به چشم میخورد .حتی به نظر میرسید برخی دسته های عزاداران نیز اجازه ورود به میدان نمی یابند و سرگردان میشوند .
با تلفن موبایل خواستم با دوستانم تماس بگیرم ، نمیشد . البته تلفن من آنتن داشت ولی تلفنهائی كه به آنها زنگ میزدم پیام میدادند . عاقبت یكی از دوستانم را دیدم و او به من گفت كه بیشتر بچه ها در اطراف دروازه شیراز و خیابان دانشگاه هستند و اونجا خیلی خبرهاست . یادم آمد كه دیشب در شبكه ها گفتند در صورتی كه نگذاشتند در میدان امام ( نقش جهان ) تجمع كنیم به طرف دانشگاه میرویم .
من به آن سمت راه افتادم . در اطراف خیابانهای ارتش ، دانشگاه ودروازه شیراز جا به جا درگیری بود و سطلهای زباله وسط خیابانها جلب توجه میكرد . درگیریهای شدیدی بین نیروهای امنیتی و مردم در جریان بود . عین فیلمهائی بود كه در تلویزیون یا دبیرستان درباره فلسطین و انتفاضه نشان میدادند . با این تفاوت كه آنجا جمعیت بسیار كم بود طوری كه میشد شمردشان ولی اینجا هر دو طرف دعوا بسیار انبوه و پرتعداد به نظر میرسیدند . مردم به شدت شعارهای تندی میدادند كه باور كردنی نبود . فضای پر از دود و گاز اشك آور بود و بوی آشغال سوخته .
چنان چیزی را نه هرگز به چشم دیده بودم و نه تصور میكردم در عالم واقع بتوانم چنین چیزهائی را ببینم . حالا دیگر كمی هیجان بر ترسم غلبه میكرد . ماموران دولتی كه همیشه در ایام محرم دم از ارزشهای دوبله برای عاشورا میزدند ، چنان به جان جمعیت افتاده بودند و سعی میكردند از تجمع و شعارهای حسین حسینشان جلوگیری كنند كه باورت نمیشد .
راستش من تا آن روزكه جریانات را فقط از طریق رسانه ها و اینترنت پی گیری كرده بودم چندان موضوع به نظرم جدی نرسیده بود . شاید در اثر دیدن این صحنه ها بود كه یكدفعه یكه خوردم و احساس كردم كه نه بابا جریان خیلی جدی است . باز هم ترس سراغم آمد . من یك اقلیت مذهبی بودم و اگر گیر می افتادم لابد هزار تهمت میخوردم كه قصد مبارزه با اسلام را داشته ام و میخواسته ام به مقدسات اسلامی توهین كنم . این افكار كه به سرم آمد تصمیم گرفتم فورا به خانه برگردم .
مخالف عزاداری
در خانه فهمیدم كه خواهرهایم نیز پس از من خانه را ترك كرده اند و هنوز برنگشته بودند . مادر همیشه نگرانم با شنیدن مشاهدات من از همیشه نگران تر شد . خوشبختانه طولی نكشید كه خواهرها نیز به خانه برگشتند . آنها وحشتزده بودند . چندین زخمی خون آلود را به چشم خودشان دیده بودند و اینكه ماموران انتظامی با باتون روی سر مردم میكوبیدند . تا ساعتها در خانه ما بحث بود و بیچاره پدرم كه از همیشه بیشتر توی فكر فرو رفته بود .
روز دوشنبه صبح موقعی كه میخواستم از خانه بیرون بیایم خواهرانم نیز داشتند برای رفتن به دبیرستان آماده میشدند كه صدای جر و بحث مادر با آنها را شنیدم . مادر به خواهرانم اخطار میداد كه روسری رنگیشان را با روسری یا مقنعه مشكی عوض كنند . نمیدانم چطور شده بود رنگ سبز در روسری آنها پر رنگ تر از بقیه رنگها به نظر می آمد و همین نكته بیشتر مادرم را نگران میكرد . شنیدم خواهر كوچكترم كه كمی شیطان تر بود در حالیكه میخواست از خانه خارج شود به مادرم گفت: " این حرفها كدومه ! روسری مشكی یعنی چی ؟ با این صحنه ها كه من دیروز دیدم تازه فهمیدم نیروی انتظامی ها خودشون از همه بیشتر مخالف عاشورا و عزاداری محرم هستند . با چشم خودم دیدم كه عزاداران مشكی پوش را میزدند . برای خود مردم كه روسری سیاه و رنگی فرقی نداره ، مامورها هم میخوان تو سر آدم بزنن برای اونها هم فرق نمیكنه روسری چه رنگی باشه . اگر مقنعه مشكی هم داشته باشی به یك چیز دیگت گیر میدن . پس چرا من نباید از رنگ مورد علاقه ام استفاده كنم ؟ "
قیافه مادرم را دیدم كه حیران مانده بود چطوری منظورش را به خواهرم بفهماند و دلیل نگرانیش را به او حالی كند . پدرم با عجله سوئیچ ماشینش را برداشت و گفت اصلا خودم امروز میبرمتون مدرسه و برتون میگردونم ، مغازه را ولش كن . صدای مادرم درآمد كه خطاب به پدرم میگفت : مثل اینكه حواست نیست . میخواهی امروز مغازه را باز نكنی هزار تهمت بهمون بزنن . پدرم كه با عجله چای داغش را سر میكشید و با عجله كتش را برمیداشت وقت نكرد جواب مادرم را بدهد . شاید هم جوابی برای او نداشت .
من هم كه تمام نقشه هایم برای استفاده از ماشین بابام نقش بر آب شده بود . فهمیدم كه باید امروز با اتوبوس از اصفهان به نجف آباد برم . در حالیكه داشتم از خانه خارج میشدم با خودم فكر كردم مامان كه اصلا با اینترنت سر و كار نداره و بلد نیست كامپیوتر را روشن خاموش كنه ، از كجا میدونه كه امروز مخالفان از كسبه خواسته اند به عنوان اعتراض مغازه هایشان را تعطیل نگهدارند؟!

رژیم كره شمالی و ایران درصدرلیست سالانه جفا بر مسیحیان

بر اساس لیست سالیانه ای كه از سوی برخی سازمانهای مسیحی منتشر میشود حكومت ایران پس از كره شمالی صاحب بد ترین رفتار با مسیحیان شناخته شده است ...
روز چهارشنبه ۱۵ دی ماه سالجاری سازمان بین المللی " درهای باز " كه یكی از بزرگترین سازمانهای مسیونری جهان محسوب میشود و دارای روابط نزدیكی با كلیساهای زیر زمینی در نقاط مختلف دنیاست ، لیست سالانه خود را موسوم به " لیست نظارت جهانی " منتشر كرد .
این لیست سالانه حاوی نام ۵۰ كشوری است كه در آنها بدترین رفتار با مسیحیان میشود .
به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان، در بیانیه سازمان "درهای باز" كه بطور همزمان از سوی دفاتر این سازمان در شهرهای" اِرمه لو" هلند و "سانتا آنا" كالیفرنیا منتشر شد ، آمده است كه دو كشور " كره شمالی و ایران" دارای بدترین رژیمهای سیاسی محدود كننده در تمام جهان هستند . نام این ۲ كشور در صدر لیست سال ۲۰۱۰ نام ۵۰ كشوری است كه در آنها بدترین رفتار با مسیحیان میشود .
كره شمالی برای هشتمین سال پیاپی در راس لیست قرار دارد . در این كشور هرگونه فعالیت مذهبی یك اقدام علیه نظم سوسیالیستی تلقی میشود . در بیانیه سازمان "درهای باز" آمده است كه این سازمان یكی از محدود سازمان هائی است كه همچنان با آن جامعه منزوی شده از بقیه جهان ارتباط هائی دارد . سال گذشته رژیم "كیم ایل جونگ در سراسر كره شمالی مسیحیان را هدف خشونتهای خود قرار داد . حاصل این حملات بازداشت ، شكنجه و قتل تعدادی از مسیحیان بود . رهبران حكومت كره شمالی همچنان تلاش میكنند كه جامعه را بوسیله روشهای دیكتاتوری به شكل خودكامه اداره نمایند . تخمین زده میشود در كره شمالی حدود ۲۰۰ هزار زندانی سیاسی وجود داشته باشد كه بین ۴۰ تا ۶۰ هزار نفر آنها مسیحیان هستند .
در بیانیه مذكور ایران جایگاه دوم را پس از كره شمالی دارا میباشد . در لیست سال گذشته ایران جایگاه سوم را پس از عربستان سعودی داشت . اما سلسله بازداشتهائی كه از ۲۰۰۸ آغاز شد میتواند دلیل اصلی در بدترشدن وضعیت ایران در لیست جدید باشد . این بیانیه تصریح میكند كه این بازداشتها همچنان ادامه دارد و در سال ۲۰۰۹ شدیدتر نیز شده است . حداقل ۸۵ مسیحی در این دوره زمانی مورد بازداشتهای مختلف قرار گرفته اند .
سازمانهای "درهای باز" میگوید : این ظن وجود دارد كه این بازداشتها از سوی حكومت ایران ابزاری باشد برای منحرف كردن افكار عمومی از مشكلات عدیده بین المللی و داخلی كه رژیم با آنها درگیر است . بخصوص نا آرامیهای جدی كه پس از آخرین انتخابات عمومی در ایران پیش آمده و اكنون بیش از ۶ ماه است كه در مخالفت با ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ادامه دارد . در پی این اعتراضات عمومی تا كنون تعداد زیادی از معترضان بازداشت شده اند و تا روزهای پایانی سال ۲۰۰۹ همچنان وضعیت نابسامان و غیر شفاف بازداشتها و زندانها در جمهوری اسلامی ، مورد توجه افكار جهانیان بود .
در لیست مذكور ۸ كشور از۱۰ كشوری كه در آنها بدترین رفتار با مسیحیان میشود كشورهائی هستند كه مسلمان نشینند . یعنی كشورهائی كه اكثریت جمعیت آنها را مسلمانان تشكیل میدهند شامل ایران ،عربستان سعودی ، سومالی ، مالدیو ، افغانستان ، یمن ، موریتانی و ازبكستان . كره شمالی و لائوس كشورهائی هستند كه توسط رژیمهای كمونیست اداره میشوند .
جای تعجب نیست !
"كارل مولر" رئیس سازمان "درهای باز" در ایالات متحده میگوید : بطور یقین اینكه رژیم كره شمالی در صدر لیست حكومتهای آزار دهنده مسیحیان قرار گرفته است كسی را شوكه نكرده است. چون سالهاست كه مسیحیان آن كشور تحت بدترین جفاها از سوی حكومت كمونیست كره شمالی میباشند . این شكنجه ها اكنون چند دهه است كه بطور سیستماتیك و پیوسته ادامه دارد . تا كنون سه نسل مختلف در كره شمالی شاهد این تجربه دردناك بوده اند .
او اضافه میكند: صعود ایران از رده سوم به رده دوم نشان میدهد كه وضعیت در ایران بدتر شده است . "مریم رستم پور و مرضیه امیری زاده" دو دختر مسیحی ایرانی كه از یك خانواده مسلمان بودند، فقط به اتهام ساده ایمان مسیحی بیش از ۲۵۰ روز را در زندان به سر بردند . آنها بعد از یك كمپین بین المللی برای آزادیشان كه از سوی سازمانهای مسیحی جهان به راه افتاد دو ماه قبل آزاد شدند . آن دو و بسیاری از مسیحیان دیگر ایران همچنان در خطر به سر میبرند و هیچكس نمیداند حكومت جمهوری اسلامی در آینده با آنها چگونه رفتار خواهد كرد . اصولا رژیم ایران یك رژیم بسیار غیر قابل پیش بینی است .
مولر میگوید : با وجود همه این تهدیدها جالب است كه هم در كره شمالی و هم در كشورهای اسلامی كه نام آنها در بین ده جایگاه اول لیست قرار دارد ، مسیحیت به سرعت در حال پیشرفت است. در كره شمالی طی ۱۰ سال گذشته مسیحیت رشد بسیار چشمگیری را نشان داده است . در كشورهای مسلمان نیز بسیاری هرسال به مسیحیت میگروند . در هر حال برای همه اینها باید دعا كرد .
لیست نظارت جهانی از سال ۱۹۹۱ هرسال به وسیله بخش تحقیقات سازمان "درهای باز" منتشر میشود . هدف از انتشار این لیست زیر ذره بین بردن دقیق و موشكافانه وضعیت در كشورهائی است كه مسیحیان در آنها مورد اذیت و آزار قرار میگیرند . اطلاعات لازم برای تنظیم این لیست از طریق خبرهای منتشره، مكاتبه و طرح پرسشهائی كه در ۴۵ كشور جهان به وسیله نمایندگان سازمان از ایمانداران انجام میشود گرد آوری میگردد . این پرسشها مربوط به درجه قانونمندی ، افكار عمومی ، درجه آزادی كلیساها برای سازماندهی ، حوادث اتفاق افتاده و جفاهای صورت گرفته نظیر قتل و حمله و آتش زدن كلیسا و سایر اقدامات ضد مسیحی میباشند .
گزارشات سازمان درهای باز نشان میدهد كه حداقل ۲۰۰ میلیون مسیحی ایماندار در سراسر دنیا تحت آزار و جفا قرار دارند .

گزارش خلاصه فشار و آزار مسیحیان ایران در سال ۲۰۰۹

حكومت جمهوری اسلامی با شدت هر چه تمامتر در سال گذشته میلادی، از طریق دستگیری مسیحیان بشارتی و فشار بر كلیساهای انجیلی، اقدام به محدود كردن بیش از پیش مسیحیان نموده است .

گردآوری شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان
و كمیته مسیحیان در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
سال گذشته در دی ماه ۱۳۸۷ پس از پایان سال میلادی و همزمان با آغاز سال نو مسیحی ۲۰۰۹، در گزارشات منتشر شده داشتیم كه "كارل مولر" از سازمان مسیحی open doors (درهای باز ) گفته بود : بر اساس شواهد موجود پیش بینی ما این است كه در سال ۲۰۰۹ میلادی مسیحیان جهان بیش از هر زمان دیگری به اسم خدایان و فلسفه های دروغین مورد جفا قرار میگیرند . او اضافه كرده بود كه ما نبی نیستیم كه بتوانیم آینده را پیشگوئی كنیم ، اما حس میكنیم كه جفا و خشونت بر مسیحیان ، خصوصا در بخشهائی از دنیا مثل خاورمیانه در حال افزایش است .
همچنین در گزارش سالانه سازمان "درهای باز" كه برای معرفی بدترین حكومت های جفا كننده بر مسیحیان جهان كه هرساله منتشر میشود ، سال ۲۰۰۹ حكومت جمهوری اسلامی با یك مرتبه ترفیع از نظر افزایش فشار بر مسیحیان ، در مكان دوم پس از حكومت كمونیستی كره شمالی قرار گرفت و برای اولین بار از این نظر از كشور پادشاهی عربستان سعودی جلو افتاد .
بررسی خلاصه ای از تهاجمات صورت گرفته علیه مسیحیان ایران در سال ۲۰۰۹ فقط نشان دهنده بخش آشكار و رسمی فشارهای وارده بر آنان در سال گذشته میباشد . واقعیت در داخل كشور بسیار بدتر از آن است و با توجه به آن سازمانهای بین المللی مدافع حقوق مسیحیان حكومت فعلی ایران را یكی از بدترین سركوبگران مسیحیان در سراسر جهان دانسته اند . آنچه كه در فهرست سالانه جفا بر مسیحیان می آید فقط شامل اقداماتی میشود كه از سوی دستگاه قضائی یا تشكیلات امنیتی جمهوری اسلامی صورت گرفته است و رسانه ای شده . بخش عمده ای از جفاهای اعمال شده بر مسیحیان شامل فشارهای سیستماتیك نظیر تبعیض ، تهدید و تحقیر است كه از سوی سیستم حاكم به شكل زیركانه و نه چندان آشكار علیه آنان اعمال میشود . از طرفی بسیاری از موارد بازداشت و دستگیری و محدود كردن ها به علت وحشت و ترس اشخاص از تهدیدهای دستگاههای قضائی و امنیتی كه آنها را از لب گشودن درباره آنچه بر ایشان رفته برحذر میكنند ، هرگز رسانه ای نمیشوند .
نگاه به فهرست جفاهای صورت گرفته در سال گذشته به ما نشان میدهد كه خوشبختانه خبری از هیچگونه كشتار یا اعدام یا زندانهای طویل المدت در مورد مسیحیان كشور طی مدت مذكور نبوده است. دادگاهها به صورت رسمی در مورد ۳ پرونده با موضوع ایمان مسیحی شهروندان احكام یا دستوراتی صادر كردند . اما در واقعیت روی دیگر سكه ، حكومت جمهوری اسلامی طی سال گذشته میلادی از طریق دستگیری مسیحیان بشارتی و فشار بر روی كلیساهای انجیلی ، اقدام به محدود كردن بیش از پیش مسیحیان نموده است .
تعداد بسیاری از مسیحیان بشارتی ایران در حال حاضر نوكیشان مسیحی هستند كه اسلام را ترك گفته به مسیحیت گرویده اند . با دقت در لیست جفا های سال گذشته در می یابیم كه این گروه درحال حاضر هدف اصلی حملات نیروهای امنیتی و انتظامی حكومت اسلامی میباشند . علت را میتوان در رشد و گستردگی دامنه آنها در جامعه دانست كه سردمداران و برنامه نویسان حكومت را انگشت به دهان كرده است . درحالیكه در آستانه انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹ میلادی ) با جمعیت ۳۵ میلیون نفری فقط صحبت از حداكثر ۵۰۰ نفر مسیحی فارسی زبان بود اكنون پس از سی سال در كشور ۷۰ میلیونی صحبت از صدها هزار مسیحی تغییر دین داده از اسلام میباشد كه در بدبینانه ترین حالت اگر فقط آنها را صد هزار نفر در نظر بگیریم رشدی نه صد درصد بلكه ۱۰۰ برابر را نشان میدهد .
نقض قانون اساسی
با آنكه در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده است كه پیروان ادیان پیش از اسلام كه مسیحی نیز یكی از آنهاست به عنوان اقلیت های دینی حمایت شده شناخته میشوند اما هرگز این اصل قانون اساسی از سوی دولتمردان جمهوری اسلامی جدی گرفته نشده است و گویا در بین آنان توافق نا نوشته ای برای عدم اجرای آن وجود دارد . موارد اصلی و مصادیق نقض این اصل قانون اساسی در مورد جامعه مسیحی ایران به شرح زیر میباشند :
یكم – تحت نظر قرار دادن فعالیتها ، اجتماعات و كلیساهای مسیحیان به اشكال علنی و غیر علنی توسط وزارتخانه های اطلاعات و ارشاد اسلامی .
دوم – اجرای قاطعانه ممنوعیت تبلیغ دین مسیحی . حكومت به شدت در این مورد به مسیحیان سخت گیری میكند و در این رابطه تعهدات متعددی از رهبران كلیساهای رسمی ایران گرفته میشود . عدم تبلیغ مسیحیت و تعمید آب برای مسلمان زاده ای كه به مسیحیت می گرود، شرط اصلی صدور مجوز فعالیت برای كلیساها در ایران می باشد .
سوم – تعقیب ، آزار ، ارعاب و بازداشت غیر قانونی مسیحیان بدون رعایت موازین قانونی توسط ماموران رسمی و غیر رسمی حكومت .
چهارم – محدود كردن جلسات پرستشی كلیساها به بهانه های گوناگون . تلاش ماموران دولت برای جلوگیری از جلسات كلیسائی و آموزشی به زبان فارسی و مجبور كردن رهبران كلیسا به معرفی اعضاء و ارائه لیست شركت كنندگان در جلسات به ماموران امنیتی و دولتی .
پنجم – عدم صدور مجوز ساخت برای ساختمان كلیسا و بستن تعدادی از كلیساهای فعال تحت فشار و با اعمال رفتارهای تهدید آمیز و ارعاب كننده .
ششم – برقراری تبعیضات شغلی. تبعیضات شغلی هم در رده مشاغل كشوری و هم مشاغل لشكری وجود دارد . این تبعیضات هم در سطوح شهرستان و استان و هم در كل كشور بی وقفه ادامه داشته است . دادن پست ریاست و فرماندهی به مسیحیان سالهاست در كشور متوقف شده . مسیحیان از گرفتن شغل در وزارتخانه های اطلاعات و ارشاد اسلامی و نهادهای قضائی و انتظامی محرومند .
هفتم - تبعیض قضائی بر اساس هر دو منبع مورد استناد در قضاوت دادگا ههای ایران یعنی قوانین مدنی و شرع اسلام در مورد مسیحیان اعمال میشود . هرچند نابرابری مسیحیان با مسلمانان در مورد دیه برطرف شده است اما همچنان تبعیضات عمده ای در مورد قوانین ارث ، ازدواج و ارتداد وجود دارد كه باعث ایجاد حس عدم امنیت قضائی برای مسیحیان ایران میشود .
هشتم – ندادن مجوز برای انتشار نشریات ویژه مسیحیان . این در حالی است كه حملات شدیدی در رسانه های محافظه كار بر علیه مسیحیان وجود دارد و بدون ارائه مدركی آنان به رابطه با بیگانه و جاسوس و مزدور بودن متهم میشوند . حق پاسخگوئی مسیحیان و دفاع از خودشان به علت عدم وجود نشریات مستقل ضایع شده و از بین رفته است .
بطور اجمال میتوان بنا به این دلائل نقض قانون اساسی جمهوری اسلامی در مورد اقلیت های شناخته شده را آشكار ساخت . نكته قابل توجه این است كه در سالهای اخیر هیچگاه تهاجم از سوی مردم مسلمان ایران علیه مسیحیان صورت نگرفته است و این تنها دولت اسلامی و نهادهای رسمی و غیر رسمی وابسته به آن هستند كه همیشه دستی در آزار و اذیت مسیحیان داشته اند .
مقایسه آماری
اگر بخواهیم درك بهتر و ارزیابی صحیح تری از وضعیت مسیحیان در داخل ایران داشته باشیم لازم است به مقایسه وضع آنان با سایر اقلیتهای دینی موجود در جامعه بپردازیم . مطابق گزارشات رسمی مجامع بین المللی مدافع حقوق اقلیتهای مذهبی و دینی ، بهائیان ایران شاید یكی از شناخته شده ترین اقلیت های دینی مورد جفا در تمام دنیا محسوب میشوند . پیروان بهائیت در ایران به این بهانه كه بهائی دین رسمی نیست مورد آزار و تبعیض بسیار قرار میگیرند .
بررسی ها نشان میدهد بهائیان داخل كشور در سال ۲۰۰۹ میلادی با ۸ مورد هجوم برای دستگیری و بازداشت پیروان آن دین مواجه بوده اند ( گزارش سالانه وزارت امورخارجه آمریكا در مورد آزادی مذهب – بخش ایران ، اكتبر ۲۰۰۹ ) . در طول همان سال مطابق گزارشات تائید شده تعداد هجوم برای دستگیری و بازداشت پیروان مسیحیت در ایران ۱۴مورد بوده است . بهائیان در طی همان سال با ۲ مورد تخریب و بستن اماكن خود نیز روبرو بوده اند ( همان منبع ) . مسیحیان ایران در مدت مشابه با ۲ مورد تعطیلی كلیساهای خود مواجه شده اند . ۷ رهبر اصلی جامعه بهائی ایران كه در سال ۲۰۰۸ بازداشت شدند همچنان بلاتكلیف در بازداشت هستند و پرونده قتل ۳ رهبر ارشد كلیسای ایران كه سالها قبل به شهادت رسیدند هنوزبه نتیجه قانع كننده ای نرسیده است .
اینكه موارد رسمی برای اقدام به بازداشت و دستگیری مسیحیان در كشور دو برابر همین موارد در مورد بهائیان بوده است به وضوح بیانگر افزایش شدت سركوب مسیحیان در سال گذشته میلادی است و ازسوی دیگر نشان دهنده افزایش حساسیت سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نسبت به جامعه مسیحی ایران میباشد .
خلاصه
در كل با توجه به همه جوانب و اتفاقات میتوان اینگونه جمع بندی كرد كه حكومت اسلامی ایران همچون سی سال پیش از آن با اجرای عملی تبعیض و افزایش فشارهای اجتماعی همیشه سعی داشته است مسیحیان ایرانی را وادار به كوچ یا مهاجرت اجباری از ایران بكند . این مشابه سیاست همه بنیادگرایان اسلامی در منطقه خاورمیانه است كه معتقدند خاورمیانه باید از مسیحیان پاكسازی شود .
اما در چند سال اخیر با توجه به گرایش روز افزون ایرانیان به مسیحیت مسئله از موضوع دو قوم ارمنی و آشوری فراتر رفته است و كسانی كه سیاستهای امنیتی جمهوری اسلامی را طراحی و اجرا میكنند وادار شده اند علاوه بر استفاده از همان فرمول ایجاد جو نامساعد و تنگ كردن فضا برای مسیحیان ، اقدام به برخوردهای امنیتی و قضائی نیز با آنان بكنند تا شاید بتوانند مردم به خصوص جوانان را از گرایش به مسیحیت بترسانند . به همین دلیل است كه شاهد افزایش سـالانه آمـار بازداشت و دستگیری مسیحیان هستیم كه اغلب در مورد نوكیشان مسیحی صورت میگیرد .
حاكمان نظام اسلامی كه زمانی سیاست های دراز مدت پاكسازی بدون سر و صدای جمعیت مسیحیان ایران را در سر می پروراندند ، اكنون باید به فكر اقدامات بازدارنده برای جلوگیری از گسترش مسیحیت در ایران باشند و به همین دلیل ممكن است در آینده سطح خشونتها را تا حد بیشتری افزایش دهند . فشار بر مسیحیان و اذیت و آزار مردم برای جلوگیری از گرایششان به یك آئین و یا تفكر خاص در تناقض آشكار با حقوق انسانی و متن اعلامیه جهانی حقوق بشر است و به شدت محكوم میباشد .
در پایان فهرست وار به ترتیب تاریخ وقوع همه آنچه در سال گذشته میلادی ( ۲۰۰۹) بر مسیحیان ایران گذشت را ذكر میكنیم تا یاد آوری باشد بر آنچه در یك سال پر از جفا شاهد بودیم . با این توضیح مجدد كه این فقط بخش رسانه ای شده فشارها میباشد و ما از موارد دیگری نیز با خبر شده ایم كه بخاطر رعایت حریم خصوصی افراد و عدم تمایلشان به انتشار خبر مربوط به آنها از ترس تهدیدهای امنیتی ، قادر به ذكر آنها در اینجا نیستیم .
۳ بهمن ۱۳۸۷ ( ۲۲ژانویه ۲۰۰۹ ) – بازداشت همزمان ۳ تن از مسیحیان در تهران به اسامی آقای حامیك خاچكیان ۵۱ ساله خادم كلیسای فارسی زبان جماعت ربانی مركز ، نادره جوادی ۴۴ ساله و همسرش جمال قالی شورانی ۴۹ ساله .
۱۰بهمن (۲۹ ژانویه ) – ممانعت از ورود مسیحیان فارسی زبان به كلیسای آشوری شهرآرای تهران و جلوگیری از موعظه به زبان فارسی در سرویس های روز جمعه و یكشنبه آن كلیسا .
۱۱ بهمن ( ۳۰ژانویه ) – بازداشت آقای حسین كریمی ۲۷ ساله از مسیحیان فارسی زبان ساكن كرج كه در آن شهر دستگیر شد .
۴اسفند ( ۲۲ فوریه ) – بازداشت آقای مظاهر – ر وبلاگر و مبشر مسیحی در اصفهان به همراه خواهرش و یك دوست مسیحی به نام آقای حامد – س كه طی یك سناریوی برنامه ریزی شده توسط ماموران اطلاعات اصفهان به یك خانه كشیده ، دستگیر شدند .
۱۵ اسفند ماه (۵ مارس ) – بازداشت ۲ تن از مسیحیان فارسی زبان به نامهای خانم مرضیه امیری ۳۰ ساله و مریم رستم پور ۲۷ ساله به جرم اقدام علیه امنیت ملی و انتقال آنها به زندان اوین .
۲۱ اسفند ( ۱۱ مارس ) – صدور حكم نا عادلانه برای سه مسیحی شیرازی به نام آقایان علاء الدین حسین ، همایون كاشانی و سید امیر حسینی باب اناری كه اردیبهشت ماه در فرودگاه شیراز بازداشت شده بودند .دادگاه انقلاب این افراد را به اتهام همكاری و تبلیغ برای شبكه های تلویزیونی محبت و و نجات و همچنین بشارت انجیل به ۸ ماه حبس تعزیری معلق تا ۵ سال محكوم كرد .
۵ فروردین ۱۳۸۸ ( ۲۴ مارس ) – تعطیلی كلیسای آشوری شهر آرای تهران از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به جرم تبلیغ و ترویج آئین مسیحیت در بین غیر آشوری ها ( ایرانیان مسلمان ).
۱۶ فروردین ( ۴ آوریل ) – اجرائی شدن دستورالعمل شعبه چهارم اجرای احكام دادگاه ارومیه درباره قطع حقوق بازنشستگی خانم فاطمه پاكی معلم بازنشسته و نوكیش مسیحی توسط اداره آموزش و پرورش آذربایجانغربی .
۵ اردیبهشت (۲۴ آوریل ) – مهران محمودی ۲۸ ساله از نوكیشان مسیحی بر حسب احضاریه ای از سوی دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان ارومیه احضار شد . در آن احضاریه آقای محمودی به توطئه بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی متهم شده بود .
۲۵ اردیبهشت ( ۱۴ می ) – یك نوكیش مسیحی ایرانی در انگلیس كه فعالیتهای حقوق بشری دارد اعلام نمود كه پدرش در بندر ماهشهر بازداشت شده است و بخاطر فعالیتهای او تحت فشار قرار گرفته است .
۳۱ اردیبهشت (۲۰ می ) – هجوم ماموران امنیتی لباس شخصی به یك منزل در شهرستان كرج و بازداشت آقای جواد ابطحی صاحب خانه به همراه ۴ نوكیش مسیحی دیگر .
۱ خرداد (۲۹ می ) – ضرب و شتم یك نوكیش مسیحی ایرانی پناه جو در تركیه كه به علت فعالیتهای مسیحی مورد شناسائی و هجوم عوامل وابسته به جمهوری اسلامی قرار گرفت .
۸ مرداد ( ۲۹ جولای ) – هجوم به یك كلیسای خانگی در رشت و دستگیری تعدادی از نوكیشان مسیحی . ۲ نفر از آنان بازداشت شدند و بقیه با سپردن تعهد آزاد گردیدند .
۹ مرداد (۳۰ جولای ) – حمله به یك كلیسای خانگی دیگر در شهرستان رشت و بازداشت ۶ نفر از نوكیشان مسیحی حاضر در آنجا .
۱۰ مرداد ( ۳۱ جولای ) – محاصره یك ویلا در منطقه فشم در نزدیكی تهران با تعداد كثیری از ماموران امنیتی و بازداشت ۲۴ نوكیش مسیحی . هفده نفر این افراد بلافاصله پس از انجام بازجوئی و سپردن وثیقه آزاد شدند و ۷ نفر آنها به اسامی شهنام یار محمد ، شاهین ، مریم ، موبینا ، مهدی ، اشرف و نریمان در بازداشت باقی ماندند .
۱۲ مرداد ( ۲ آگوست ) – هجوم به منزل یكی از شهروندان مسیحی به نام مرضیه فسائی در تهران و بازداشت و انتقال او به زندان اوین .
۱ و ۲ شهریور ( ۲۲ و ۲۳ آگوست ) – احضار گروهی از نوكیشان مسیحی جهت ارائه توضیحات به ستاد خبری اطلاعات كردستان . بیش از ۸ نفر در سنندج ، ۲ نفر در سقز ، ۱ نفر در قروه و ۱ نفر در كامیاران . همه این افراد در محل زندگی خود با كلیساهای خانگی و فعالیتهای بشارتی مسیحی در ارتباط بودند .
۱۲ آذرماه ( ۲ دسامبر ) – مراجعه ماموران امنیتی در مشهد به خانه یك نوكیش مسیحی به نام حمیده نجفی و بازداشت ایشان پس از تفتیش و بازرسی منزلش .این افراد خود را ضابطین دادگاه انقلاب مشهد مینامیدند . خانم نجفی در روز چهارشنبه ۹ دی برابر۲۹ دسامبر در دادگاه انقلاب مشهد بدون داشتن وكیل محاكمه شد و طی یك حكم ناعادلانه به جرم ارتباط با شبكه های تلویزیونی مسیحی و تماس با آنها محكوم به ۳ ماه حبس در خانه و سلب سرپرستی دختر ده ساله اش از او و شوهرش گردید .
۲۶ آذرماه ( ۱۶ دسامبر ) – هجوم عناصر امنیتی لباس شخصی به یك گردهمائی مسیحیان فارسی زبان در شهرستان كرج . این افراد برای برگزاری جشن كریسمس پیش از شروع محرم گرد آمده بودند تا جشن آنها با ایام عزاداری شیعیان همزمان نشود . در این هجوم ۷۰ نفر دستگیر شدند و بعد از یك بازجوئی مختصر بدون اینكه مجاز به ادامه مراسم خود باشند با سپردن تعهد و ثبت آدرس و مشخصاتشان آزاد شدند . ۲ تن از رهبران این گروه به نامهای آقایان كامبیز سقائی و علی كشور دوست بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل شدند.